سی از سال دفن یکی از خشن ترین رژیمهای دیکتاتوری جهان و یکی از عقب مانده ترین نظامهای حکومتی در ایران پشت سر ماند. درست سی سال پیش، در ایران، در یکی از کشورهای مهم مشرق زمین، در یکی از مهمترین مهدهای تمدن بشری، انقلاب شکوهمندی روی داد که، بلحاظ شرکت عام توده های خلق و بلحاظ خواستهای انسانی، یکی از حوادث نادر تاریخ این سرزمین بود. انقلاب ملی- دموکراتیک مردم ایران، انقلابی بود مسالمت آمیز که توده های میلیونی، پلاکارد و پرچم بدست به اعتراض برخاست و با تیرهای خصمانه رژیم حاکم، در خون غلطید. در طول قریب ۱۴ ماه از آغاز حرکت اعتراضی توده ای خلق، روزی نبود که خاک میهن به خون فرزندان خویش آغشته نگردد. هر قدر انقلاب تعمیق می یافت، هر قدر صفوف نیروی انقلاب فشرده تر و گسترده تر می شد، رژیم خفقان نیز، همان قدر هارتر و هولناکتر عمل می کرد، بازیهای جابجائی مهره ها در حکومت، کارگر نمی افتاد. مردم میهن مصمم بودند و بر خواستهای خود مصرّ. «نه سازش، نه تسلیم، ادامه انقلاب»، به شعار اصلی ماهها و روزهای قبل از سقوط دیکتاتوری، تبدیل شد. چرا؟ این نکته کلیدی را در انقلاب مردم ایران فراموش نکنیم.
در طول سی سال پس انقلاب بهمن سال ۱٣۵۷ مردم ایران، رژیم حاکم از دستاوردهای آن و مخالفان رژیم از فجایع و مظالمی که بر مردم و میهن رفته است، بسیار سخن گفته و نوشته اند. این واقعیت آشکاری است که در کنار برخی دستاوردهای علمی- تکنیکی، از جمله در زمینه فن آوری هسته ای و موشکی، انقلاب ایران فرزندان خود را خورد. سقوط سلطنت و برقراری رژیم اسلامی ولایت فقیه، یعنی، بازگشت به شیوه های اعمال حاکمیت هزار سال قبل، کشتار بیش از یک میلیون انسان، گلهای دست چین شده میهن در قتلگاههای رژیم و میدانهای جنگهای محلی و بین کشوری، ترورهای خیابانی مخالفان و قتلهای سیاسی، اعمال شکنجه های قرون وسطائی و «تواب سازی» و «اعتراف گیری» با بهره جستن از تجارب مخوفترین سازمانهای اطلاعاتی امپریالیستی، اعدامهای دسته جمعی بدون محاکمه و گسترش گورستانهای دسته جمعی، فراری ساختن بیش از چهار میلیون ایرانی از آب و خاک خویش، رواج خشونت و خفقان در جامعه، اعمال مجازاتهای وحشیانه دوره های اولیه پیدایش اسلام (قطع اعضاء بدن، شلاق زدن، بدار آویختن و سنگسار در انظار عمومی، قصاص)، گسترش فقر، بیکاری، اعتیاد، فحشاء، تخریب فرهنگ و زبانهای ملل ایران، نیمه انسان حساب کردن زنان و… خلاصه مخوفترین هدایای رژیم اسلامی به مردم ایران بود که در پی طوفان انقلاب، بر کشور استبدادزده ما مسلط شد. چرا انقلاب با عظمت مردم ایران در چنین راهی افتاد؟ پاسخ این چرا و چرای فوق، با گذشت سی سال هنوز هم دقیق و روشن نیست.
امروز، وقتی که از بلندای سی سال، به گذشته نگاه می کنیم، واقعیتهای انقلاب و آن سالها، با وضوح باز هم کامل تری در مقابل دیدگان ما عیان می شود. اصل مسئله در اینجاست که عزم و اراده انقلابی مردم ایران، امپریالیسم غرب را در مقابل عمل انجام شده قرار داده بود. انقلاب ایران، یکی دیگر از حلقه های بهم پیوسته امپریالیسم جهانی، مؤثرترین حلقه آن در منطقه خاورمیانه را از هم می گسست که قطعا نمی توانست در مقابل آن، دست روی دست بگذارد. عزیمت آیت الله خمینی در چهار ماه آخر پانزده سال تبعید خود از عراق به فرانسه، مهمترین مسئله ای بود که مورد بی دقتی و بی توجهی قرار گرفت و این همان نقطه تاریکی است که موجب شد تا نیروهای پیشرو انقلاب از نقش آیت الله خمینی در رویگردانی انقلاب از اهداف خود، ظرفیت و توان نیروهای تحت رهبری و حامی ایشان، ارزیابی های نادرستی بعمل آورند که تاکنون نیز با تقسیم بندی نیروهای حاکمیت اسلامی به دو بخش اساسی اصلاح طلبان و بنیادگرایان، ادامه دارد.
با اقامت آیت الله خمینی در نوفللو شاتوی فرانسه، رادیوهای انگلیس، آمریکا، فرانسه، آلمان و اسرائیل، به «صدای» انقلاب ایران تبدیل شدند. از این دوره به بعد، رنگ اسلامی انقلاب، تندتر شد و پس از آنکه تصویر آیت الله خمینی را در کره ماه به مردم “نشان دادند”، رهبری بلامنازع ایشان قطعیت یافت. این همان چیزی بود که غرب برای مهار انقلاب و در هراس از افتادن ایران بدست نیروهای مترقی، خواهانش بود و درست از همین زمانها بود که شعار « نه سازش، نه تسلیم، ادامه انقلاب» مطرح شد. نگرانی هائی که موجب طرح این شعار شده بود، در بازگشت آیت الله خمینی از فرانسه به کشور، در جواب سؤال خبرنگاری که پرسید: «الآن چه احساسی دارید؟»، گفتند: «هیچ» و در دعوت روحانیت شیعه از مردم برای رفتن به خانه های خود در روزهای ٢۱ و ٢٢ بهمن که رزمندگان فدائی، مجاهد، توده ای و دیگر نیروهای مردمی برای تصرف پادگانها و ماشین سرکوب رژیم پیشین، به مبارزه مسلحانه برخاسته بودند، درست در شرایطی که از یک سو، اعوان و انصار آیت الله خمینی در اتاقهای در بسته با سران ارتش به چانه زنی مشغول بودند و از سوی دیگر، ژنرال هویزر آمریکائی برای بررسی امکان کودتا، در ایران به سر می برد، صحت و حقانیت خود را ثابت کرد.
آیت الله خمینی همراه تیمی از تبعید به ایران بازگشت که، سابقه آنها برای مردم ایران- منهای برخی جریانهای سیاسی- ناشناخته بود و هیچ نقشی در روند انقلاب مردمی ایران نداشتند ولی، تأثیر آنها در عقیم کردن و خارج ساختن انقلاب از مسیر خود و افتادن کشور به دامن استبداد مذهبی و تقریبا یک دهه بعد، به دامن نئولیبرالیسم، صرفنظر از رنگ و روی مذهبی آن، قابل کتمان نیست. آیا آیت الله خمینی بر این مسئله واقف نبودند؟
انقلاب شکوهمند بهمن ماه سال ۱٣۵۷ مردم ایران، تنها به یکی از اهداف بزرگ خود، یعنی سرنگونی نظام پادشاهی، دست یافت. پیشبرد و تعمیق انقلاب، نجات انقلاب طوفان زده و نیل به اهداف انسانی آن، وظیفه نیروهای چپ، ملی و سکولار است؛ چرا که ظرفیت و توان نیروهای رژیم حاکم برای ادامه انقلاب، از مدتها پیش به پایان خود رسیده است.