در آستانه روز جهانی کارگر، رژیم ایران نگران از جنبش کارگری و جوش و خروش آن با توسل به ایجاد فضای رعب و امنیتی، دست به اقدامات بازدارنده زده است. تشدید فشار به فعالان و دستگیری شماری از آنها از جمله محمود صالحی و ابراهیم مددی و شمار دیگری از فعالان در سنندج و تهران … به روشنی نگرانی رژیم از گسترش اعتراضات کارگران و سایر مزد و حقوق بگیران را به نمایش می گذارد.
در همین رابطه با نزدیک شدن به روز اول ماه مه شاهد مانور بسیج و سپاه تحت عنوان مقابله با اغتشاشات شهری بودیم که هدف آن قدرتنمائی و زهرچشم گرفتن از مردم و کارگران در آستانه روز کارگر بود. اگر از سرکردگان امنیتی رژیم در مورد هدف این گونه مانورها پرسش شود، خواهند گفت از آنجا که پتانسیل اعتراضی وجود دارد در چنین روزی نمی توان شهر را به امان خدا گذاشت! به موازات این تهدیدها تشکیلات کارگری رژیم نیز با هدف تحت الشعاع قرار دادن فضای روز کارگر بسود خود، به برگزاری جشن دولتی از انجمنها و شوراهای اسلامی و وابسته به خانه کارگر در استادیوم دوازده هزارنفری آزادی مبادرت ورزید که در طی آن روحانی با دادن وعده های نسیه ای چون بهبود شرایط کارگران پس از حل مشکل تحریمها و رونق اقتصادی و پیداشدن سروکله برندهای تجاری برآمده از اقتصاد مقاومتی که به برکت تکنیک و سرمایه گذاریهای خارجی ثمر خواهد داد، کوشید که از نارضایتی عمومی و انباشته شده کارگران در آستانه روز کارگر فروبکاهد. روحانی هم چنین افزود که “دولت، کارآفرین و کارگر؛ ما در یک مسیرسه جانبه گرایی می توانیم به توسعه ایران برسیم. مهمترین ستون توسعه ایران کار و کارگر است اما آیا بدون کارآفرین فضای کار به وجود می آید؟”.
در شرایطی که دستمزد حداقل کارگران کمتر از یک سوم خط فقر است و شاهدیم که تنها در روزهای اخیر چندین کارگر بدلیل مشکلات معیشتی و بیکاری در اهواز و تبریز و تهران دست به خودسوزی و خودکشی زدند که آخرین آن در آستانه اول ماه مه، خودکشی کارگری مقابل شرکت داروپخش بود، حسن روحانی مدعی شد که برای نخستین بار، طی این دوسال دولت یازدهم است که افزایش حقوق کارگران بر میزان تورم متوسط سالانه پیشی گرفته است. اگر تورم ما ۱۶% بوده، حقوق کارگران ۱۷% اضافه شده است. این گزافه گوئی ها در شرایطی صورت می گیرد که کارگران با گوشت و پوست خود بطور روزمره شاهد افزایش مداوم قیمت کالاهای اساسی و مایجتاج ضرور خود اند. از افزایش قیمت نان و بنزین و سوخت تا هزینه های مسکن و حمل و نقل و امور بهداشتی و آموزشی. روزی نیست که خبری از اعتراضات کارگران در این یا آن نقطه کشور، بدلیل دستمزدهای معوقه چندین ماه و یا اخراج از این یا آن کارخانه و مؤسسه، منتشر نشود. حتی اگر وعده گشایش ناشی از تحریمها و توسعۀ باصطلاح کسب و کار هم به واقعیت بپیوندد، سونامی ورود ۴-۵ میلیون نیروی تازه که با رسیدن به سن کار به تدریج وارد بازار کار خواهند شد، چشم اندازی جز افزایش ارتش بیکاران و فشار مضاعف به دستمزد شاغلها، در برابر کارگران وجود ندارد. در سوی مقابل هم شاهدیم که در آستانه روز جهانی کارگر علیرغم تهدیدها و بگیروببندها و زندان، صدها کارگر و فعال کارگری و معلم [بازنشسته] در یک آکسیون مهم و ابتکاری در برابر مجلس به مثابه پیوند این دو بخش عمده طبقه مزد و حقوق بگیر مبادرت به تجمع اعتراضی مشترکی می نمایند و در طی آن اعتراض خود را نسبت به شرایط حاکم بر کارگران و معلمان و از جمله ضرورت افزایش دستمزد اعلام می دارند. درهمین آکسیون بیانیه مهم هفت تشکل کارگری نیز قرائت می گردد.
واقعیت آن است در شرایطی که رژیم با برقراری شرایط سخت امنیتی و فضای رعب مانع از برگزاری هرگونه راهپیمائیهای مستقل و باصطلاح غیرمجاز کارگری بویژه در مراکز شهرهای بزرگ می گردد، این مراسم بیشتر در اماکن سربسته و درون کارخانجات و یا بیرون از شهرها و بعضاً در برخی شهرهای کردستان برگزارمی شوند. از همین رو آکسیون فوق و قرائت بیانیه کارگران در وسط شهر و جلوی مجلس رژیم از جنبه بارتاب گسترده نیز اهمیت بیشتری می یابد.
قبل از آن که به اهمیت و مفاد بیانیه های انتشار یافته تشکلهای کارگری و فعالان کارگری به مثابه شاخصی از آگاهی و رویکرد کارگران و پیشروان و فعالان کارگری بپردازیم، بهتراست که ابتدا به دو ویژگی مهم از ویژگیهای جنبش کارگری در سال گذشته ای که به روز کارگرختم می شود، اشاره ای داشته باشیم: ویژگی نخست را رشد و گسترش محسوس دامنه جنبش مطالباتی کارگران واحدها و مؤسسات صنعتی و پتروشیمی و معدنی و … و بکارگیری اشکال اعتراضی بیرون از محل کار نظیر تحصن و تجمع اعتراضی و راهپیمائی و یا اعتصاب غذا و بسیج خانواده ها و اهالی محل و نظایر آن است. دومین ویژگی را برآمد بخشهای دیگری از مزد و حقوق بگیران وعمدتاً معلمان و پرستاران و همزمانی آن با اوجگیری اعتراضات کارگری تشکیل می دهد که این حضور و همزمانی به جنبش مزد و حقوق بگیران در کلیت خود بعد و معنای تازه ای بخشیده است.
یکی از مهمترین مشخصات جنبش معلمان و نیز تاحدی پرستاران اعتراضات کمابیش سراسری و جنبشی آنهاست. حضور گسترده بدنه در تجمعات و طومارهای چندهزار نفری و فراخوانهائی که از سوی آن ها داده می شود نشانه هائی از خصلت جنبشی آن است. علاوه براین در حالی که کارگران واحدهای تولیدی و صنعتی بدلیل کارفرمایان عموماً منفرد و شرایط کاری متفاوت و لاجرم تهدیدهائی که از ِقبل اخراج و بیکارشدن با آن مواجهند، و مزید بر آنها بدلیل بحران و شکنندگی اقتصادی بسیاری از واحدها و مؤسسات، هنوز از پراکندگی اعتراضها و ناتوانی در اقدامهای مشترک و سراسری که شرط لازم برای پیشروی و تحمیل مطالباتشان است در رنجند. معلمان و پرستاران از حیثت اقدام سراسری بدلیل کثرت و مواجه بودن با کارفرمای واحد و داشتن ثبات و هویت نسبی شغلی و البته با توجه به اهمیت سراسری خدمات آموزشی که برای جامعه تعطیل نشدنی است و بالاخره آگاهی نسبتاً بالای این لایه های اجتماعی و نیز داشتن سنت مبارزاتی در کنار وجود برخی تشکلهای مستقل یا نیمه مستقل، آنها با سهولت بیشتری قادر به انجام حرکتها و اقدامهای جمعی با خصلت سراسری اند. معلمان هم چنین دولتی بودن آموزش در وجه عمده و نظارت سخت حاکمیت بر آن، علاوه بر فشارسنگین و فرساینده ناشی از تنگناهای معیشتی و انواع تبعیضها، با استبداد دینی و تبعات آن هم از نزدیک مواجه و آشنایند (در دولت دینی، تلفیق دین و آموزش اهمیت استراتژیک دارد) که به آنها آگاهی سیاسی و اجتماعی مناسب منشأ فشارها و تبعیضهای وارده و پیامدهای استبداد دینی بخشیده است. یکی از مطالبات معلمان تشکلهای مستقل و مشارکت در اداره امور مدارس و آموزش است. دو شعارعمده آنها معیشت و منزلت انسانی است که از فشارتؤامان اقتصادی و تحقیرشدگی منزلت اجتماعی و شغلی آنها از جانب رژیم است. اهمیت لایه اجتماعی و گسترده معلمان هم چنین بدلیل حضور سراسری در کشور و پیوند تنگاتنگشان با نسل جدید و میلیونها جوان و دانش آموز و خانواده های آنها که نسبت به شرایط تحصیلی فرزندان خود حساسند، به اعتراضات آنها برد اجتماعی گسترده تری می دهد. بهمین دلیل تکان خوردن حلقه معلمان می تواند حلقات مهم دیگری از جامعه را نیز تحت تأثیر قرار دهد. طبیعی است که حرکتهای سراسری معلمان به نوبه خود می تواند الهام بخش و تقویت کننده حرکت سراسری در میان سایر بخشهای مزد و حقوق بگیران و مشخصاً کارگران بخش تولیدی و مؤسسات خدماتی بشود.
البته ناگفته نماند که از جنبه دیگری، خواستهای معیشتی معلمان بدلیل کثرتشان دارای بار مالی زیاد است که با مقاومت دولتها مواجه می گردد. معلمان برای برونرفت خود از این وضعیت و واداشتن دولت به عقب نشینی و تحمیل مطالبات خود، به نوبه خود نیاز به حمایت و همبستگی سایر لایه های مزد و حقوق بگیران دارند و این نیاز دوجانبه زمینه بالقوه مناسبی برای پیوند آنها فراهم می سازد. بی تردید حاکمیت و بورژوازی همان طور که همه جا چنین است، تلاشها و ترفندهای زیادی را برای ایجاد شکاف بین صفوف و بخشهای مختلف طبقه بزرگ و متنوع مزد و حقوق بگیران و القاء این توهم که گویا دارای هویتهای متفاوتی اند و از جمله سوء استفاده از جدائی روز معلم و پرستار و کارگر… بکار می گیرد. البته نیازی نیست و بی معناست که امروزه کسی بخواهد به مقابله با تعدد این مناسبتها بپردازد. برعکس با حمایت و اعلام همبستگی با آنها از یک سو و جلب مشارکت هرچه وسیعتر مزد و حقوق بگیران در روز جهانی کارگر به مثابه ظرفی فراگیر برای حضور بخشهای مختلف جنبش مزد و حقوق بگیران و نیز سایر جنبشهای اجتماعی، بهتر می توان به بسط و تحکیم صفوف مزد و حقوق بگیران نائل شد.
بهر صورت تلاش مستمر فعالان کارگری و معلمان برای یافتن حلقه های مطالبات متداخل و آگاهگریهای لازم نسبت به اهمیت همبستگی و تحکیم پیوندهای متقابل که بتواند به اقدامهای مشترک بین این جنبشها بیانجامد، ضرورت مبرم دارد. نمونه اخیر تظاهرات مشترک در مقابل مجلس یک ابتکار تازه و نمونه تحسین برانگیزی از این نوع اقدامها بشمار می رود. می توان گفت غلبه بر پراکندگی کارگران مؤسسات تولیدی و خدماتی نیز تا حد معینی از مسیر تقویت چنین پیوندهائی می گذرد. هم چنین باید اضافه کرد که تهدید و آسیبی که همواره صفوف معلمان را در معرض پیامدهای منفی خود قرار می داده است، نفوذ بخشهائی از حاکمیت (و از جمله اصلاح طلبان) و تلاش آنها برای سوق دادن حرکت معلمان به مدار “قانون” و دخیل بستن به حاکمیت و دلخوش کردن به وعده و وعیدهای آن و لاجرم سترون ساختن مبارزات معلمان بوده است. این مساله بویژه در مواقعی که دولت حاکم نزدیک به آنها بوده است بیشتر آسیب زده است. خوشبختانه قرائن و نشانه هائی وجود دارند که جنبش معلمان با عنایت به تجارب خود در گذشته بیش از پیش نسبت به پیامدهای نفوذ سیاسی و سازمانی حامیان حاکمیت و دخیل بستن به دستگاه قدرت آگاهتر و هوشیارتر شده است. واقعیت دیگر آن است که کارگران بطور روزافزونی با افزایش شکاف بین سطح دستمزد ها و خط فقر و سبد هزینه های واقعی که خود از سیاستهای کلان و راهبردی رژیم مبنی بر قطع یارانه ها و حذف سایر سوبسیدها و خدمات اجتماعی دولت و به عبارت دیگر، دنبال کردن سیاست نئولیبرالیستی سبک کردن بار خدمات اجتماعی دولت، مواجهند که صرفا با فشارهای مقطعی و ناپیگیر و حتی عقب نشینی های مقطعی رژیم حل شدنی نیست. هم چنین ابعاد بحران اقتصادی و کاهش قیمت نفت به معنی به پایان رسیدن دوران طلائی دولت نفتی و اجتناب از هزینه کردن بخشی از آنها در حوزه نیازهای اجتماعی و خدماتی است که سنتاً صورت می گرفته است. از همین رو کارگران نیز به یک راهبرد قاطع برای آماج قرار دادن این سیاستهای کلان و انجام نبردهای بزرگ نیازمندند. در همین راستا حضور یک جنبش گسترده و نقش آفرین، مرکب از بخشهای گوناگون مزد و حقوق بگیران و در پیوند با سایر جنبشهای اجتماعی برای خنثی کردن این سیاستها و بازتوزیع عادلانه ثروتها و البته خنثی کردن فضای سرکوب و سیاست انقباضی رژیم ضرور است. علاوه بر آن، شتاب تورم چنان است که مانند حرکت سریع تسمه نقاله پله های برقی که از گامهای آرام افراد سوار بر آن سبقت می گیرد، دستاوردهای کوچک را ولو آن که بدست هم آید بی معنا می سازد (این واقعیت البته از اهمیت مبارزات برای همین دستاوردهای ناچیز را که بستر پیشروی و کسب تجربه به مثابه مکتب آموزش، و لاجرم فرارفتن را فراهم می کند، کم اهمیت نمی کند). به عبارت دیگر تلفیق مطالبات و مبارزات موضعی با مطالبات و مبارزات سراسری از الزامات گذر از این مرحله است.
****
زمانی خمینی از باب عوامفریبی گفته بود “خدا هم کارگر است”. اما آن هنگام با گفتن این سخن هنوز خدا سلطه اش زیر سؤال نمی رفت؛ چرا که خدای خمینی کارگرمی شد نه کارگران خدا! اما اکنون همانها عزم خویش جزم کرده اند که خدا دیگر کارگر بشو نیست؛ چرا که با کارگر شدن خدا اقتدارش فرو می ریزد و بهمین دلیل باید کارگران را با شلاق به سوی خدا و بهشت راند.
اما سوی دیگراین سکه، روانه کردن رژیم به جهنم است و برای آن راهی جز تقویت و گسترش جنبش همه مزد و حقوق بگیران، از کارگران زحتمکش تا معلمان و پرستاران و دیگر لایه های بجان آمده طبقه بزرگ و دارای اکثریت عظیم، در پراتیک اجتماعی و میدان مبارزه نیست.