راست این است که “خواجه” درد و پرواى اصلاح امور ندارد و گر نه “طبیب هست”.
نویسنده محترم حمید برزگر! جاى تشکر از شماست که نوشتید. نوشته قبلى شما این سئوال را براى من و شاید بسیارى دیگر ایجاد کرد که شما به چه چیزى سوسیالیسم میگوئید؟ مطلب دوم شما براى من قدرى عجیب بود و به همین منظور در سطور زیر به هیچ روى قصد ادامه بحث را ندارم. ولى لازم است برخى نکات نادرست از طرف شما را متذکر بشوم.
تا جائى که به نوشتهء قبلى من مربوط میشود:
١: گفته بودم: “متن حاضر [قبلی] بر خلاف پاسخ نویسنده محترم سهراب مبشرى جامع نیست و از شش محور مورد اشاره نامه اخیر اشارهاى کوتاه به یک نکته از یک محور را مورد نظر دارد. قبل از ورود به این بحث که به راستى “تنها یک نظام سوسیالیستى قادر است ایران را با درایت و بدون فساد اداره کند.” یا نه، طبیعى است که درک خودمان را از سوسیالیسم به میان آوریم. این چیست که تنها او ” قادر است ایران را با درایت و بدون فساد اداره کند.” از جائى که هم من و هم رفقاى داخل ممکن است درکمان از این پدیده نادرست باشد، بحث را از درک کلاسیک از سوسیالیزم آغاز میکنم.”
بنابراین تصور آقاى حمید برزگر از اینکه “آقاى گلستان به یک جمله از کل بحث مطرح شده” [پرداخته]….”و از باب سخیف نشان دادن آن، چهار بار در مقاله خود آن را با حروف پررنگ تکرار کرده…” نادرست و شاید یک سوء تفاهم باشد.
٢: در جاى دیگرى آقاى برزگر گفتهاند: “براى ما عجیب است که آقاى دارا گلستان وجود اقتصاددان یا سیاستمدار لیبرال در ایران را قبول ندارد.”؟! ولى بر خلاف آنچه ایشان به من نسبت دادهاند، من گفته بودم: “این احتمال که بتوان در میان سیاستمداران ایران سیاستمدارى لیبرال را کشف کرد کمتر از احتمال کشف حیات در سیارات دیگر است.” اینجا لزومى ندارد تفاوت بین اقتصاددانان و سیاستمداران را شرح بدهم. من بر تفاوتها واقفم و نیز شما باید واقف باشید. به همین جهت تنها از عدم وجود سیاستمداران لیبرال در ایران صحبت کرده بودم و ایشان نیز اگر با این حکم مخالف بودند باید به معرفى سیاستمداران لیبرال اشاره میکردند و نه اینکه به معرفى شخصیتها و منابعى مربوط به اقتصاددانان لیبرال!
٣: در پایان نوشته گفته بودم: “بنابراین ایران هنوز در آستانه تحولات انقلاب بورژوا دموکراتیک قرار دارد و نه پیش تر.” و باز ایشان در رد گفته من آورده اند که: “نه رفقا، جادوى دفع این بلا انقلاب بورژوا- دمکراتیک نیست!” بطور مختصر بگویم که من از انقلاب، حال از هر نوعش سخنى نگفته بودم و صحبت از تحولات بود. براى پرهیز از طولانى شدن مطلب و روشن بودن تحولات لازم براى ایران با آوردن انقلاب بورژوا دموکراتیک، قصد مشخص کردن نوع تحولات مورد نظر بود. من به هیچ روى ایران را در آستانه انقلاب نمى بینم و براى اینکه از موضوع محدود خودمان خارج نشویم فعلا به آن نمىپردازم.
تصحیحات بالا تمام برداشتهاى نادرست ایشان، و گاهى نسبت گناه ناکرده به من زدن را شامل نمىشود، ولى به همین اندازه بسنده میکنم.
آقاى حمید برزگر شما در ابتداى نوشته دوم خود وعده دادهاید که: “به جاى پاسخگویى به انتقادهاى مشخص رفقا، ما به موضوع جایگاه نیروهاى چپ در عرصه سیاسى حاضر در ایران و تعریف مشخصتر سوسیالیسم مورد نظر خود میپردازیم.”
در ابتدا باید سوال کنم: کدام انتقاد ها؟! مطلبى که من نوشته بودم هیچ انتقادى را مطرح نکرده بود. براى من، و هدف از نوشته قبلى دریافت “تعریف مشخص تر سوسیالیسم” از منظر شما بود. اینجا البته به کار بردن “مشخص تر” کاملا بىجا است، چون اساسا تعریفى ارائه نشده بود که بخواهد مشخص تر بیان شود. انتقادى هم اگر باشد به پس از روشن شدن معناى سوسیالیزم از منظر شما موکول است. ولى متأسفانه هیچ تعریفى چه نا مشخص، مشخص و یا مشخص تر از سوسیالیزم در نوشته شما وجود ندارد. بدین ترتیب سوال من کماکان بىپاسخ مانده و در چنین حالتى کشیده شدن بحث به دیگر حوزه ها انحراف از بحث و گذاشتن اولین خشت کج است. “خشت اول چون نهد معمار کج”، ادامه بحث نیز به کج راه خواهد رفت و ذوق بحث کور میشود. مشکل کماکان این که: سوسیالیسم چیست؟ و شرایط لازم براى رسیدن به آن کدام ها هستند؟ و در آخر، پیش شرط هاى رسیدن به سوسیالیسم چگونه فراهم میشوند؟
از عنوان نوشته شما هیچ دست گیرم نشد. کدام خانه؟ کدام ایوان؟ چه کسى در فکر نقش کدام ایوان بوده است؟
راست این بود که این حکم شما: “اگر..سوسیالیسم را دوست ندارید، ولى غم وطن دارید”؟! تا زمانى که هنوز شما نگفتهاید سوسیالیسم چیست، نا مفهوم و قصاص قبل از جنایت است؟! و در عین حال یک موضوع انحرافى و بى مورد را وارد “بحث” میکند. براى اینکه مطلب روشنتر باشد اضافه میکنم که غم وطن براى هر انسانى بزرگترین غم است و آنرا آنگونه که شما ثانوى قرار دادهاید براى من به هیچ روى پذیرفتنى نیست.
آینه چون نقش تو بنمود راست!
در زیر تمام آن چیزى که شما در “تعریف” از سوسیالیسم گفتهاید را برایتان مىآورم تا خود قضاوت کنید که چه گفتهاید.
“به نظر ما یکى از دلایل مهم عدم توسعه سیاسى و ناهنجاریهاى عجیب و غریب در مدیریت کلان کشور، نبود یک بینش سوسیالیستى در طول این سالها است.”
“نظر سوم سوسیالیسم است که هیچ نشان جدى عینى و یا ذهنى از آن موجود نیست.”
“نکتهى اساسى اما، دفاع از سوسیالیسم است.”
“طرفدارى از سوسیالیسم در این دوره و زمانه کار مشکلى شده است.”
“سوسیالیسم در زمانهاى مختلف و در کشورهاى مختلف شکل و شمایل خود را داشته است. متاسفانه راجع به گذشته و تجربه سوسیالیسم منصفانه قضاوت نمیشود و وقایع را در بستر زمان و شرایط خاص آن تحلیل نمیکنند.”
“به نظر ما اصول سوسیالیسم را با شرایط خاص ایران باید تطبیق داد، نه شرایط عینى ایران را با کلیشههاى سوسیالیستى.”
“اگر شخصى تعصب نداشته باشد و یا با خود بازى ذهنى نکند، به نظر ما، به ناچار و لااقل در این شرایط اضطرار، راه حل دولت مصلح و راه حل سوسیالیستى را قبول خواهد کرد.”
“ما با قبول اصول بنیادین سوسیالیسم از جمله دمکراسى و عدالت، وجه ممیزه هویت چپ را در پى گیرى دو اصل زیر میدانیم:”
“ما میگوئیم ما متکى بر عقل هستیم و در حوزه عمومى از آن دفاع میکنیم.”
“حتى اگر شما سوسیالیسم را دوست ندارید ولى غم وطن دارید چارهاى جز پذیرش آن، لااقل براى ٢٠ سال آینده ندارید.”
“ولى آیا سوسیالیسم آنچنان که آقاى گلستان از آن میترسند وحشتناک است؟ به گمان ما درست نیست سوسیالیسم را ایدهاى منجمد و عقیم دانست. سوسیالیسم درسهاى عملى و نظرى بزرگى آموخته است که بهتر از دیگران از پس فساد دولتى بر آید”
آنچه در بالا از شما آورده شد، تمام آن چیزى است که شما در “تعریف” از سوسیالیسم بیان کردهاید! باید اعتراف کرد که بر خلاف وعده عمل کرده و شعار را بهجاى تعریف قرار داده اید.
نوشته قبلى من و نوشته دوم خودتان را با دقت بیشترى بخوانید. من هرگز نگفته ام که سوسیالیسم بد یا وحشتناک است. من تعریف مشخصى از سوسیالیسم را براى شما بیان کرده و تفاوت آن با رژیم سرمایه دولتى را توضیح داده بودم. من علت تبدیل اولى به دومى را برایتان شرح دادم. من گفتم که “هر حرف زمانى دارد”. قصد من یک گفتگوى جدى بود. با عذر خواهى از شما اضافه میکنم که اگر قرار نباشد بطور مشخص روى سوسیالیسم بحث شود و اگر شما به تفصیل نگوئید که سوسیالیسم چیست و براى رسیدن به آن چه پیش شرط هائى لازم است؟ من به نوشتن در این رابطه خاتمه میدهم.