یکشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۴ - ۲۱:۳۹

یکشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۴ - ۲۱:۳۹

بیرون راندن پناه‌جویان افغانستانی از میهن ما سیاستی ضدانسانی و مغایر با فرهنگ و اخلاق ایرانی‌ست!
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) با تاکید بر اصول جهان‌شمول حقوق بشر، نسبت به سیاست مدون و اینک در حال اجرایی شدن بیرون راندن اجباری و خشونت‌آمیز شهروندان افغانستانی تحت...
۲۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
کلودت کالوین: دختری که بر جای خود نشست تا تاریخ برخیزد!
آن روز رانندهٔ اتوبوس از کلودت خواست که جایش را به مردی سفیدپوست بدهد، اما او خلاف انتظار حاضران گفت: «نه. من از جایم بلند نمی‌شوم.» کلودت کالوین اولین کسی نبود...
۲۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بیانیه موسوی؛ از انتقال مرجعیت نیروی تغییر تا نقد شتاب‌زدگی در اپوزیسیون
حمید احمدزاده: بیانیه موسوی، مطالبات ابتدایی و فوری مردم از حاکمیت را در قالب اقداماتی نمادین و عملی مانند آزادی زندانیان سیاسی و تغییر در سیاست‌های رسانه‌ی ملی مطرح می‌کند....
۲۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حمید احمدزاده
نویسنده: حمید احمدزاده
عباس عراقچی: جنگ اسرائیل دیپلماسی را خراب کرد. ایالات متحده می‌تواند آن را احیا کند.
مذاکراتی که زیر سایه جنگ برگزار می‌شوند ذاتاً ناپایدار هستند و گفتگو در میان تهدیدها هرگز واقعی نیست. برای موفقیت، دیپلماسی باید بر اساس احترام متقابل بنا شود.... مردم آمریکا...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: عباس عراقچی
نویسنده: عباس عراقچی
کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!
کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاست‌های غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایه‌داران در شرایطی به کار گرفته می‌شوند...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
ما راویان قصه‌های رفته‌‌ از‌ یادیم
بیاییم رنجِ این روزهای دشوار را کم کنیم. با تغییر در نگرش، با چه باید کردِی دیگر… با عشق و زنده‌باد زندگی… نکبتِ جنگ، خانمان‌سوز است… بیانِ خواستِ یک‌صدایِ برقراری...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر): «جبهه کردستانی»، ائتلافی علیه جنبش «زن، زندگی، آزادی»
این هفت جریان کردستانی، در جریان تهاجم بسیار کارشده، هدفمند و برنامه ریزی شده برای لیبیایی کردن ایران، از سوی “جامعه جهانی” به رهبری آمریکا و نیروی نیابتی اش اسرائیل،...
۲۰ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
نویسنده: هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

این جنگ به سود کیست؟

حادثه مهمى که هفته گذشته روى داد و به آن توجه زيادى نشد، درخواست رسمى دولت اسرائيل از آلمان براى ميانجی‌گرى جهت آزادى دو سرباز اسرائيلى از اسارت حزب‌الله لبنان بود. ترجمه سياسى اين درخواست، تقاضا براى اعمال نفوذ تهران بر حزب‌الله لبنان است. آلمان نظير اين ميانجی‌گرى را چند سال پيش انجام داده بود. اکنون اسرائيل از برلين رسماً خواسته است چنين اقدامى را تکرار کند

از گوئرنیکا بدین سو، هر جنگى در وهله نخست نه جنگ نظامیان علیه یکدیگر، که جنگ نظامیان علیه غیرنظامیان است. از این رو، آنچه این روزها در خاورمیانه روى می‌دهد، نمی‌تواند محکومیت و انزجار صلحدوستان جهان را برنیانگیزد. چه کاربرد نیروى نظامى اسرائیل علیه غیرنظامیان در لبنان و نوار غزه و چه شلیک موشک از سوى حزب‌الله لبنان به سوى مناطق مسکونى اسرائیل، تابع منطق جنایتکارانه جنگى است. سیاستمداران که تا پیش از اختراع بمب‌افکن و موشک، سربازان خود را به مصاف یکدیگر می‌فرستادند، اکنون آتش نیروهاى مسلح خود را به سوى مردم عادى نشانه می‌روند. نفس جنگ، جنایت است و اگر در دنیا حساب و کتابى بود، باید دادگاهى به این جنایات رسیدگى می‌کرد.
از این موضع اخلاقى که بگذریم، نگاهى به صحنه جنگ و سیاست در خاورمیانه، براى پاسخ دادن به پرسشى در این باره که این جنگ به سود کیست، خالى از فایده نیست.
برخى می‌گویند جنگ فعلى خاورمیانه، بخشى از استراتژى آمریکا براى پیشبرد نظامى اهداف سیاسى خود در این منطقه است. طبق این گزاره، آمریکا به اسرائیل مأموریت داده است تا با استفاده از نخستین بهانه، حزب‌الله لبنان را آماج حملات نابودکننده نظامى قرار دهد. حتى شاید این جنگ مدخلى شود براى کشاندن دامنه درگیرى به سوریه و سپس ایران.
این گزاره زیر بار نخستین پرسش‌ها، فرو می‌ریزد. نخستین پرسش این است: مگر پیش از جنگ اخیر، اوضاع در لبنان برخلاف میل آمریکا پیش می‌رفت؟ ایالات متحده سال گذشته توانسته بود سوریه را وادار به عقب کشیدن نیروهاى مسلحش از لبنان کند. دولت طرفدار سوریه در این کشور، جاى خود را به دولتى متمایل به غرب داده بود. در جبهه شمال اسرائیل، آرامش برقرار بود و سال‌ها بود که شهرها و روستاهاى شمال اسرائیل مورد حمله قرار نگرفته بودند. حزب‌الله لبنان با اسرائیل صلحى اعلام‌نشده بسته بود و در داخل لبنان در حال گذار از یک سازمان نظامى به یک حزب سیاسى بود. دیر یا زود، خواست دیگر غرب و اسرائیل یعنى خلع سلاح حزب‌الله نیز عملى می‌شد. حزب‌الله لبنان که در این کشور پایگاه اجتماعى گسترده‌اى دارد، قطعاً میان مسلح ماندن و آماج بالقوه حمله نظامى اسرائیل بودن از یک سو و حضور نیرومند سیاسى در کشورش، دومى را ترجیح می‌داد.
در این اوضاع، چه انگیزه‌ای براى ایالات متحده براى تدارک توطئه‌آمیز این جنگ باقى می‌ماند؟
پرسش دوم: آیا اسرائیل و آمریکا در عملیات نظامى مشترکى، خواهند توانست چهره خاورمیانه را عوض کنند؟ نگاهى به پیشینه پانزده ساله دخالت‌هاى نظامى آمریکا در منطقه نشان می‌دهد که واشنگتن هر بار مصر بوده است که پاى اسرائیل به این مداخله‌ها کشیده نشود، چرا که هرگونه همراهى اسرائیل و آمریکا، به معناى تنها ماندن این دو و نپیوستن هیچ کشور اسلامى به آمریکاست. حتى ترکیه نیز در هر بحران نظامى که یک سوى آن اسرائیل باشد، می‌کوشد بیطرف بماند. آمریکا اگر بخواهد با اعمال قواى نظامى چهره منطقه را عوض کند، نه تنها نیازى به اسرائیل ندارد، بلکه حضور این کشور در کنار خود را به لحاظ سیاسى مضر به حال پروژه خود می‌داند.
بنا بر این از نظر من، احتمال توطئه مشترک اسرائیل و آمریکا براى به آتش کشاندن منطقه منتفى است.
گروهى دیگر از ناظران، صحنه را چنان می‌بینند که گویى اسرائیل منتظر اولین بهانه بوده است تا به لبنان حمله‌ور شود. اما این گزاره نیز با واقعیات نمی‌خواند:
همان دلایلى که براى آمریکا برشمرده شد، براى اسرائیل نیز جهت راضى بودن از سیر تحولات در لبنان وجود داشت. حدود پنج سال اسرائیل فارغ از دغدغه نظامى در جبهه‌هاى شمال این کشور، نیروى خود را بر مقابله با حماس و جهاد اسلامى و نیروهاى افراطى فتح در کرانه غربى و نوار غزه متمرکز کرده بود. حزب‌الله می‌رفت تا با نهادینه شدن در سیاست لبنان، براى همیشه به مثابه یک عامل نظامى ایذائى علیه اسرائیل از معادلات حذف شود. هیچ انگیزه‌اى براى اسرائیل وجود نداشت که این سیر تحولات را با حمله نظامى قطع، و رشته‌هاى پنج‌ساله را پنج‌روزه پنبه کند. هر کس کوچکترین اطلاعى از اوضاع لبنان داشته باشد، می‌داند که براى اسرائیل اشغال مجدد جنوب لبنان به معنى درگیر شدن در یک جنگ فرسایشى طولانى است. اکثریت جمعیت جنوب لبنان را شیعیان تشکیل می‌دهند که غالباً طرفدار حزب‌الله محسوب می‌شوند. اسرائیل یک بار اشغال طولانى جنوب لبنان را تجربه کرده است و این تجربه برایش چیزى جز از دست دادن مداوم سربازان و درگیر شدن بخشى از نیروى نظامی‌اش در یک جبهه گسترده نداشته است. در تمام طول آن سالهاى دهه هشتاد و نود سده بیستم میلادى که اسرائیل امکان اسکان دادن یهودیان در جنوب لبنان را داشت، چنین امرى روى نداد و از این رو، تئورى کشورگشایى که از سوى برخى ناظران ضداسرائیلى مطرح می‌شود نیز در مورد لبنان منتفى است.
آنچه امروز سیاستمداران اسرائیلى در مورد نابودى حزب‌الله در این جنگ می‌گویند، جز سخنى یاوه نیست. آنها به خوبى می‌دانند که حزب‌الله لبنان را نمی‌توانند با حمله نظامى نابود کنند، همان گونه که در حمله سال ۱۹۸۲ خود به لبنان نتوانستند سازمان آزادیبخش فلسطین را نابود کنند. با این تفاوت که ساف در لبنان حکم میهمانى ناخوانده داشت، اما حزب‌الله لبنان در این کشور لااقل در میان شیعیان هواداران بسیارى دارد و حتى در میان سایر گروه‌ها مانند سنی‌ها و مسیحیان نیز منفور نیست.
اسرائیل با حمله به لبنان نه تنها حزب‌الله را نابود نمی‌کند، بلکه همه لبنانی‌ها را تبدیل به دشمنان خود می‌کند. اهود اولمرت نخست‌وزیر اسرائیل مانند جرج بوش رئیس جمهور آمریکا که با حمله نظامى به این کشور و آن کشور، کوشید به مردم آمریکا نشان دهد که دولت قدرتمندشان در برابر دشمنان بیکار ننشسته است، براى ثابت کردن اینکه به مثابه یک غیرنظامى چیزى از اسلاف غالباً نظامى خود کم ندارد، کشورش را درگیر جنگى دیگر کرده است. نه جنگ لبنان و نه حمله به غزه را نمی‌توان با یک توطئه درازمدت دولت اسرائیل توضیح داد. اگر چنین بود، چرا اسرائیل نیروهاى خود را نخست از لبنان و سپس از غزه بیرون کشید؟
پس این حزب‌الله لبنان بوده است که منتظر بهانه براى درگیرى نظامى با اسرائیل بوده و به محض به دست آوردن این بهانه (حمله اسرائیل به غزه) کارى کرده است که اسرائیل به لبنان حمله کند؟ اگر براى رهبران حزب‌الله استقلال در تصمیم‌گیرى قائل شویم و پیروى آنان از عقل سلیم را فرض کنیم، چنین فرضیه‌اى نیز منتفى است چرا که حزب‌الله لبنان در این جنگ اگر چه به لحاظ سیاسى در صحنه سیاست این کشور ممکن است بر اعتبار خود بیافزاید اما بخش بزرگى از مواضع و نیروهایش را از دست می‌دهد و تن به خلع سلاحى اجبارى می‌دهد که می‌توانست با هزینه بسیار کمتر و حتى با به دست آوردن امتیازات متقابل آن را بپذیرد.
آیا رد تئوری‌هاى توطئه بدین معنى است که جنگ فعلى لبنان را باید «بد حادثه» دانست و آن را مانند جنگ جهانى اول در اروپا بحرانى ارزیابى کرد که به همه طرفهاى درگیر تحمیل شده است؟ شاید چنین باشد، اما یک احتمال دیگر نیز منتفى نیست.
همزمانى جنگ لبنان با قرار گرفتن جمهورى اسلامى ایران در آستانه تحریمهاى بین‌المللى به علت سیاستهاى هسته‌ایش، نگاهى به منافع و علایق تهران در بحران کنونى را ضرورى می‌کند. حکومت فقها در ایران، حق دارد از موضع منافع خود، با شادمانى به جنگ لبنان بنگرد.
اولاً این جنگ، در انظار ساده‌نگر ده‌ها میلیون مردم مسلمان، تأییدى است بر هر آنچه جمهورى اسلامى یک ربع قرن است که می‌گوید: اسرائیل، خارى است در پیکر مسلمانان که هر از چندى باید زهرى از خود به پیکر زخمى جهان اسلام صادر کند. تا وقتى این خار در جسم جهان اسلام باقى است، باید جهاد را ادامه داد و هر چیز دیگر مانند پیشرفت، عدالت، حقوق بشر و دمکراسى در داخل کشورهاى اسلامى را تحت‌الشعاع این جهاد دانست. آن نیروى سیاسى براى اعمال قدرت در کشورهاى اسلامى از همه شایسته‌تر است که مسلمانان را بهتر در مقابل دشمنى تا دندان مسلح بسیج کند. اگر این نیروى سیاسى در داخل سرکوبگر و ستمگر است، چه باک، لااقل پاسدار کشور در مقابل مطامع یهود و حامیان جهانى این قوم است.
ثانیاً از نظر جمهورى اسلامى، جنگ لبنان مانعى است بر سر راه توافق قدرت‌هاى صاحب حق وتو بر اعمال تحریم علیه جمهورى اسلامى. روسیه و چین وقتى با وتوى آمریکا علیه قطعنامه‌هاى محکومیت اسرائیل مواجه شوند، شاید رغبت کمترى به همراهى با آمریکا در شوراى امنیت در مورد ایران نشان دهند (البته ممکن است تهران در این محاسبه دچار اشتباه شده باشد).
ثالثاً جنگ لبنان، جمهورى اسلامى را در موقعیت یک طرف ذینفوذ و شاید مورد نیاز غرب براى حل بحران قرار می‌دهد. حادثه مهمى که هفته گذشته روى داد و به آن توجه زیادى نشد، درخواست رسمى دولت اسرائیل از آلمان براى میانجی‌گرى جهت آزادى دو سرباز اسرائیلى از اسارت حزب‌الله لبنان بود. ترجمه سیاسى این درخواست، تقاضا براى اعمال نفوذ تهران بر حزب‌الله لبنان است. آلمان نظیر این میانجی‌گرى را چند سال پیش انجام داده بود. اکنون اسرائیل از برلین رسماً خواسته است چنین اقدامى را تکرار کند. مراجعه آلمان و کلاً غرب به جمهورى اسلامى براى امرى در ارتباط با لبنان، یعنى قائل شدن یک عامل اضافى «چانه‌زنی» براى تهران. چه چیز براى جمهورى اسلامى در تنگنا قرار گرفته از این بهتر که طرفهاى مذاکرات اتمى یک تقاضاى جدید مطرح کنند؟
در اینجا قصد ساختن و پرداختن یک تئورى توطئه جدید در مقابل انواع و اقسام تئوری‌هاى توطئه که وجود دارد در میان نیست. کسى نمی‌گوید در تهران نشسته‌اند و نخست براى حماس و بعد براى حزب‌الله تکلیف تعیین کرده‌اند که سربازان اسرائیلى را بربایند تا جنگ شود. اما گاه حادثه و اراده طرف‌هاى درگیر، توأماً اعمال اثر می‌کنند. درست است که حزب‌الله در لبنان پایگاه دارد و رهبرى آن لبنانى است، اما این بدان معنى نیست که این سازمان، از اعمال نفوذهاى مهم‌ترین حامى مالى و نظامى خود یعنى جمهورى اسلامى در امان باشد. ممکن است حزب‌الله لبنان در این ماجرا به بازیچه‌اى در دست رهبران جمهورى اسلامى تبدیل شده باشد. ممکن است این ماجرا در مجموع بسیار به زیان حزب‌الله لبنان اما به سود جمهورى اسلامى ایران تمام شود. ممکن است – و این از رهبران ماکیاولیست ایران بر می‌آید – که آخوندهاى تهران، متحدان خود در لبنان را قربانى پیشبرد سیاستهاى بین‌المللى خود کرده باشند.
این فرضیه‌ها در حد احتمالات هم که باشد، علاوه بر نفرت‌انگیز بودن جنگ، انگیزه‌اى دیگر می‌افزاید که ایرانیان صلحدوست و آزادیخواه با تمام قوا خواهان قطع این جنگ شوند.

۳۰ تیر ۱۳۸۵

تاریخ انتشار : ۳۱ تیر, ۱۳۸۵ ۴:۴۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن

هرچند تهدیدهایی چون تکرار کشتار ۶۷ ره به جایی نمی‌برند اما هشداری جدی و خطری جدی‌اند علیه تمامیت ایران و اتفاقاً خاستگاه اصلی‌اش همان نیروی متجاوزی است که سال‌هاست نقشۀ حمله به ایران را از طرق مختلف و از جمله کاشتن جاسوسان و فریب‌خوردگانی در درون نیروهای امنیتی و نظامی ایران طراحی می‌کند. دشمنان واقعی ایران به دنبال رخ دادن فجایعی این‌چنینی‌اند تا دست‌آویزی پیدا کنند برای دفاع دروغین از «حقوق بشر» و ریختن بمب‌های‌شان بر سر مردم ایران.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن

هرچند تهدیدهایی چون تکرار کشتار ۶۷ ره به جایی نمی‌برند اما هشداری جدی و خطری جدی‌اند علیه تمامیت ایران و اتفاقاً خاستگاه اصلی‌اش همان نیروی متجاوزی است که سال‌هاست نقشۀ حمله به ایران را از طرق مختلف و از جمله کاشتن جاسوسان و فریب‌خوردگانی در درون نیروهای امنیتی و نظامی ایران طراحی می‌کند. دشمنان واقعی ایران به دنبال رخ دادن فجایعی این‌چنینی‌اند تا دست‌آویزی پیدا کنند برای دفاع دروغین از «حقوق بشر» و ریختن بمب‌های‌شان بر سر مردم ایران.

مطالعه »
پيام ها

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!

کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاست‌های غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایه‌داران در شرایطی به کار گرفته می‌شوند که از کم‌ترین حقوق برخوردارند و نماد بهره‌کشی عریان سیستم سرمایه‌داری‌اند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بیرون راندن پناه‌جویان افغانستانی از میهن ما سیاستی ضدانسانی و مغایر با فرهنگ و اخلاق ایرانی‌ست!

کلودت کالوین: دختری که بر جای خود نشست تا تاریخ برخیزد!

بیانیه موسوی؛ از انتقال مرجعیت نیروی تغییر تا نقد شتاب‌زدگی در اپوزیسیون

عباس عراقچی: جنگ اسرائیل دیپلماسی را خراب کرد. ایالات متحده می‌تواند آن را احیا کند.

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!

ما راویان قصه‌های رفته‌‌ از‌ یادیم