سوالی که فکر خیلی از ماها را به خود مشغول کرده است این می باشد که آیا روزی فرا خواهد رسید که درخت تنومند سکولار دموکراسی و بویژه چپ دموکرات در داخل ایران ریشه دواند و دوباره شاخ و برگهای آن بر تمامی نقاط کشور سایه افکنی کند. آیا روزی که سکولار دموکراسی در پیوند با جریان های چپ دموکرات بصورت آلترناتیو سیاسی تحول و جهش به پیش در داخل کشور بتوانند عرض اندام نمایند فقط در رویاها قابل تصور می باشد یا اینکه واقعا میشود برای آن برنامه ریخت، تدارک دید و خود را آماده کرد.
اگر چنین است، نهال های این باغ را چه موقعی و بر کدام بستر اجتماعی باید کاشت و چگونه باید این نهال های ظریف را به درختانی تنومند رویش داد.
یادم می اید که پس از پایان یافتن زمستان های سرد آذربایجان، لک لک ها جزو اولین پرنده های مهاجر بودند که با آمدن خویش به شهرستان کوچکمان، آمدن بهار را با صداهای دلنشین شان به خانه های ما ارمغان می آوردند. زمانی که هنوز تابش آفتاب بە زحمت جان سختی برفهای باقیمانده بر کوچه ها و باغها را آب می کرد و وجود مان را گرمی می بخشید، و بادهای سرد سیلی بر گونه های ما می کوبیدند، لک لک های تازه از راه رسیده تکه های شاخه های خشک را یکی یکی بر روی هم چیده و بر بلندای درختان بلند برای بخود آشیانه درست میکردند تا در نهایت ایمنی و هر چه نزدیکتر به تابش آفتاب، تخم گزاری کنند و جوجه های خود را به دنیا بیاورند. از آن روزهای تلخ و شیرین فقط خاطراتی دوردست از سخت ترین و شیرین ترین دوران گذشته به یادگار مانده است. آیا هنوز پلیکان ها به دریاچه ارومیه و لک لک های مهاجر با دهکده های شهر ما به مهمانی می آیند؟
البته که صحبت اصلی امروز به مهاجرت لک لک ها مربوط نمی شود. دهها سال است که ما از خانه و کاشانه پدر و مادری مان رانده شده و از دستگیریها، زندانها و اعدام ها جان سالم بدر برده و در غربت پیر شده و به مرحله ای رسیده ایم که به نوه های خویش برای داستان شب، قصه هایی از زندگی خویش در آن روزهای سخت و نبردهای سترگ را نقل می کنیم. مایی که امروز با وجود گذشت نزدیک به چهار دهه، با آرزوی بازگشت آزادی، دموکراسی، عدالت، سعادت و خوشی برای مردم ایران هر روز از خواب بیدار میشویم و با چنین امیدی شبها را به سر میرسانیم. آرزو و امید آزادی از بندها و زنجیرهای اسارتی که نظام فقاهتی بر جسم و روان دهها میلیون مردم ایران بسته است، هنوز بعنوان نیروی قدرتمندی به حیات ما معنای ویژه ای می بخشد.
ایران، سرزمینی که نسل های جوانان تحصیل کرده دانشگاهی آن در مقیاس های دهها بلکه صدها هزار نفری از کشور فرار کرده و بخاطر جرعه ها و قطره هائی از آزادی، تمامی مشقات زندگی در غربت را به جان خریدار می شوند، در آن ایرانی کە میلیونها جوان تحصیل کرده دیگر درآن مانده و با ناخون های خویش دیوارهای پوسیده خرافات سیاسی فرهنگی اجتماعی را کنده، به سخره گرفته و روزنه های باریکی را بسوی روشنائی آفتاب و زیبائی های زندگی آزاد باز می کنند. میلیونها زن بخاطر برابری زن و مرد هر روز در خانه و سر کار، در کوچه و بازار ندای آزدی سر می دهند. در کشوری که دسته دسته کارگران آن بخاطر کسب حقوق پایمال شده و عقب افتاده شان و حق آزادی تشکل های دموکراتیک، به اعتراض و اعتصاب دست می زنند.
ایران، کشوری که بخاطر رفع تبعیض های ملی گروه های فرهنگی هنری ملیتهای بلوچ و ترک و کرد و عرب و لر و دیگران، علیرغم تمام فشارهای اقتصادی اجتماعی و نژادپرستانه حاکم، با بودجه ها زبان مادری شان را با وجود تمامی تبعیضات و محدودیت ها نشو و نما می دهند. در حالی که رقابت بین اصلاح طلبان و اصول گرایان حکومتی از این انتخابات به آن انتخابات کشیده می شود، بخشی از اپوزیسیون سکولار دموکرات ایران دست از همه جا بریده، به صفوف اصلاح طلبان حکومتی پیوسته و شانه به شانه آنها از لیست امید جناح اپوزیسیون درون حکومتی حمایت می کنند. واین در شرایطی ست که قلب اپوزیسیون واقعی حکومت، یعنی اپوزیسیون سکولار دموکراتیک و اپوزیسیون چپ دموکرات ایران دهها سال است که در خارج از ایران می تپد.
سوالی که در اینجا پیش می آید این ست که آیا الان در داخل ایران نحله های سیاسی ویژه ای وجود دارند که آرمان های سکولار دموکراسی، آزادی و عدالت اجتماعی را نمایندگی بکنند؟ این سوال را میشود با چندین سوال دیگر دنباله داد. اگر در زمان دیکتاتوری و خفقان سیاسی دوران شاه، فدائیان خلق میتوانستند در داخل ایران به حیات و مبارزه خویش ادامه بدهند، آیا چپ دموکرات ایران امروز نمیتواند به چالش های سیاسی فعال خویش در داخل ایران جان تازه ای ببخشد؟ برای کسانی که دیکتاتوری و خفقان سیاسی زمان شاه را بخاطر می آورند کاملا قابل درک است که خفقان آن زمان اگر از دوران حاکمیت فعلی ولایت فقیه بیشتر نباشد، کمتر هم نبود. به دنبال آن این سوال مطرح میشود که اگر آن موقع جنبش فدائی توانست برای خویش استراتژی چالش و تحول را فورمولبندی نماید، این استراتژی را امروز چگونه باید ترسیم نماید؟
ارزش ها و ایده های سکولار دموکراتیک و به موازات آن آرمان های عدالت خواهانه اجتماعی در دنیای امروز از خارج به ایران بصورتی وارداتی صادر نخواهند شد. با همان استدلال در شرایطی که نیروهای بالفعل میلیونی سکولار دموکراسی و عدالت اجتماعی هر روز در زندگی روزمره خویش در راه دست یابی به این آرمان های با چنگ و دندان خویش تلاش میکنند، نیروهای چپ و سکولار دموکراتیک هم لازم نیست بصورتی وارداتی از خارج به ایران صادر گردند. در شرایطی که سازمان های تحولات سکولار دموکراتیک و همچنین سازمان های سیاسی چپ ایران با سابقه های دهها ساله خویش در صحنه سیاسی کشور حضور داشته و عمدتا در خارج از کشور مقیم می باشند، چگونه پیوند لازم بین این نهادهای خارج نشین با چالش های نیروهای وسیع میلیونی سکولار دموکراتیک و چپ داخلی برقرار خواهند شد.
یکی از مسائلی که لازم است به آن پرداخته شود این میباشد که امروز ما در دوران دیگری با ویژگیهای مجزا و مشخصی غیر از دهه های پیش زندگی میکنیم. یکی از این ویژگیها نقش نهادهای مدنی مردمی میباشد که زیر سایه امکانات رسانه های مجازی نقش و قدرتی نه کمتر از سازمان ها و احزاب سیاسی و صنفی را ایفا میکنند. در شرایطی که حساسیت و تمرکز ویژه ای برای ممانعت از چالش های سازمان های سیاسی سکولار دموکراتیک، و بخصوص چپ وجود دارد، نقش (ان. جی. او) ها و نهادهای مدنی اجتماعیاد مردمی در این زمینه ی بمراتب قابل توجه تری دار. این دو مقوله را امروز چگونه میشود با همدیگر تلفیق نمود؟
آیا زمان آن نرسیده است که هم جنبش سکولار دموکراسی و هم سازمان های چپ دموکرات در داخل ایران نهال نحله های خود را در گلستان دهها میلیونی نسل های نوین تشنه آزادی، عدالت و سکولار دموکراسی کاشته و خود را برای چالش های سیاسی اجتماعی آینده داخل بصورتی رو دررو آماده نمایند؟ طبیعتا شیوه، چگونگی و متدلوژِی حضور و ساختاربندی و نشو و نمای این کارکردهای نحله ها، ویژگیهای خاص خود را خواهند داشت که پرداختن به جزئیات آن از محدوده این نوشتار خارج است. آنچه مسلم است این است که اگر کاروان سیاهکل و همرزمان حمید اشرف در تاریک خانه حکومت شاهی قادر به انجام مبارزه تن به تن با دیکتاتوری شاهی بودند، رهروان کاروان آنها امروز قادر خواهند بود به چالش های سکولار دموکراتیک خویش در داخل ایران امروز مضمون و فرم لازم را بدهند.
جا دارد در اینجا به این موضوع هم اشاره کوتاهی شده باشد که آنهایی که در خارج از ایران با شرکت در انتخابات مهندسی شده حکومتی فعال تر از اصلاح طلبان درون حکومتی نقش ایفا کرده و با مشروعیت قانونی بخشیدن به حکومت جمهوری اسلامی ایران حضور سیاسی خویش را در چهارچوبه قانونمندی حکومت فعلی تعریف می کنند، خود را در صفوف پناهنده های سیاسی جای داده و از لیست امید اصلاح طلبان با توصیف هائی از قبیل “آرش کمانگیر” یادآوری می کنند، چرا به ایران باز نمیگردند تا فعالیت های سیاسی سکولار و دموکراتیک خویش را در داخل ایران به پیش ببرند؟
دنیز ایشچی ۰۸/۰۴/۲۰۱۶