بوی تابستان،
بوی تیر،
نفسهای پر حرارت زمین
دلهای پر کینه و مهربان.
تیر در پای تو نشست
و هزاران تیر
در چشم دشمن.
در شعلههای خشم
خاک تو گل داد.
طوفان شبیخون زد.
در دستانی توانمند
رویای بهار زنده ماند.
هر تابستان
با نام تو آغاز میشود،
و یاد تو
در جان یارانت زنده میشود.
آوای زندگی در گلویِ
زخمی کودکانِ سرگردان
به انتظار رهایی،
و پرچم کارگر،
سفرهٔ خالی است.
میشنوی چگونه
با فریادِ زنان،
سکوت شکسته میشود؟
هر تابستان، هر تیر،
گلدستههای سرخ
در مشت ستارگان
شکفته میشوند.
هر تابستان، هر تیر
با نام تو آغاز میشود.