شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۹

شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۹

عباس عراقچی: جنگ اسرائیل دیپلماسی را خراب کرد. ایالات متحده می‌تواند آن را احیا کند.
مذاکراتی که زیر سایه جنگ برگزار می‌شوند ذاتاً ناپایدار هستند و گفتگو در میان تهدیدها هرگز واقعی نیست. برای موفقیت، دیپلماسی باید بر اساس احترام متقابل بنا شود.... مردم آمریکا...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: عباس عراقچی
نویسنده: عباس عراقچی
کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!
کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاست‌های غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایه‌داران در شرایطی به کار گرفته می‌شوند...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
ما راویان قصه‌های رفته‌‌ از‌ یادیم
بیاییم رنجِ این روزهای دشوار را کم کنیم. با تغییر در نگرش، با چه باید کردِی دیگر… با عشق و زنده‌باد زندگی… نکبتِ جنگ، خانمان‌سوز است… بیانِ خواستِ یک‌صدایِ برقراری...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر): «جبهه کردستانی»، ائتلافی علیه جنبش «زن، زندگی، آزادی»
این هفت جریان کردستانی، در جریان تهاجم بسیار کارشده، هدفمند و برنامه ریزی شده برای لیبیایی کردن ایران، از سوی “جامعه جهانی” به رهبری آمریکا و نیروی نیابتی اش اسرائیل،...
۲۰ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
نویسنده: هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
بیانیۀ میرحسین موسوی از زندان اختر
مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند... در کوتاه‌مدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان‌ سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانۀ ملی کمترین توقعات است. برگزاری...
۲۰ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: میرحسین موسوی
نویسنده: میرحسین موسوی
روایت زنان افغانستانی از رد مرز
آنچه می‌خوانید روایت چهار زن افغان‌تبار است که سال‌ها در ایران زندگی کرده‌، فرزند به دنیا آورده‌، کار کرده‌ و روابط انسانی و پیوندهای عاطفی داشته‌اند اما در چند ماه گذشته...
۲۰ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سوما نگه‌داری‌نیا
نویسنده: سوما نگه‌داری‌نیا
در ستایش ایستادگی: به زندانیان و همۀ آنانی که آزادی را معنا کردند
ما با نام تو، نه فقط از تو، که از همه‌ی آدم‌های ایستاده یاد می‌کنیم. از آن‌ها که هنوز باور دارند: آزادی، امتیاز نیست — فضیلت است و حقیقت، اگرچه...
۱۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده

بِگم، … بِگم!

صاحب مغازە کم کم علیرغم تلاش بسیار برای حفظ خونسردی، دهری شد. اما باز جلو خودش را تاحدودی گرفت و این بار با صدای کمی بلندتر گفت: "برادر! آخە چی چی رو بگم؟ آخە چی چی رو؟" آقا محمود برای اطمینان بیشتر، از همان فاصلە بسیار نزدیک نگاهی دیگر بە سیب زمینی گندیدە انداخت، موجود مفلوک بیچارە محاصرە شدە در میان انگشتانش را کە نصفش رو بە آسمان بود بە رقص ناخواستە کمر سرآورد و دوبارە صورت پر رمز و رازش را برگرداند و گفت: "بگم دیگە،... بگم؟"

احمدی نژاد با آن تە ریش قمپزی، موهای جوگندمی، چشمان ریز و لبخند خنثی در حالیکە پاکت میوەای دستش بود و داشت سیب زمینی های سرە را از ناسرە جدا می کرد و یکی یکی در پاکت رنگ قهوەای می انداختشان، سرش را بلند کردە و رو بە صاحب مغازە با صدای دورگە و لحنی پر از متلک گفت: “بگم؟… بگـم؟” صاحب مغازە کە داشت با چند مشتری دیگر ور می رفت، متوجە منظور آقا محمود نشد، و در حالیکە با چشمان متعجب و نگاه ورم کردە بە احمدی نژاد نگاە می کرد، گفت: “ببخشید، چی فرمودید؟” احمدی نژاد کە دولا با یک سیب زمینی گندیدە در دستانش همانطوری ماندە بود، سیب زمینی مفلوک بیچارە را تا راستای چانەاش بلند کرد و دوبارە تکرار کرد: “بگم؟… بگم؟” صاحب مغازە کە ماندە بود جواب چادربسری چاقالو را بدهد، کە مدام سر قیمت چانە می زد، و یا آقا محمود را، تقریبا همزمان رو بە هر دو گفت: “نمیشە خانوم نمیشە،… بِگم! چی چی رو بِگم؟”

احمدی نژاد کە در همان حالت دولا ماندە بود و چنین بە نظر می رسید کە می تواند تا ابد در آن حالت بماند، این بار باز با لبخندی زهرآگین تکرار کرد: “بِِگم،… بِِگم؟” چین و چروک روی گونەها، پیشانی و گوشە چشمان آقا محمود چنان فشردە شدەبودند کە واقعا آدم ماندە بود سنش چقدر می تواند باشد. صاحب مغازە کم کم علیرغم تلاش بسیار برای حفظ خونسردی، دهری شد. اما باز جلو خودش را تاحدودی گرفت و این بار با صدای کمی بلندتر گفت: “برادر! آخە چی چی رو بگم؟ آخە چی چی رو؟” آقا محمود برای اطمینان بیشتر، از همان فاصلە بسیار نزدیک نگاهی دیگر بە سیب زمینی گندیدە انداخت، موجود مفلوک بیچارە محاصرە شدە در میان انگشتانش را کە نصفش رو بە آسمان بود بە رقص ناخواستە کمر سرآورد و دوبارە صورت پر رمز و رازش را برگرداند و گفت: “بگم دیگە،… بگم؟” صاحب مغازە کە سرانجام از دست خانوم لجوج نجات پیداکردە بود، این بار با صدائی کاملا کلفت و جاهل وار ندا سر داد کە: “چی چی رو بِگم؟… بگو دیگە بگو، لب وا کُن!” آقا محمود باز از همان فاصلە نزدیک، بە سیب زمینی نگاهی دوبارە انداخت، آنرا بشدت در میان پنجەهای دستش بە حرکت نیم دایرەوار درآورد و گفت: “بِِگم،… بِِگم دیگە؟”

صاحب مغازە کە یک جفت دمپایی پاهاش بود و در آن عصر تابستانی، هیکل گندەاش اینجا و آنجا خیس عرق بود، دستمال مشهدی اش را از دور گردنش مثل مار بیرون کشید و با عجلە بە احمدی نژاد نزدیک شد. “خب بگو دیگە، بگو لاکردار،… بگو!” آقا محمود کە با آن قد دولا شدە تا نصف هیکل مرد مغازەدار می رسید، از آن زیر زیرها باز با همان حال و هوا، اما اینبار با دستان کمی کشیدەتر رو بە آسمان گفت: “بگم دیگە… بگم؟” صاحب دکان کە ماندە بود با این هیکل نحیف کوچولوی دولاشدە و آن صورت پرچین و چروک چکار کند، گفت: “استغفراللە،… استغفراللە،… آخە لامسب، ما کە عرقمون بیشتر در اومد، کنفت شدیم،… بگو دیگە!… آخە چە کپە مرگتە،…” و درست در این اثنا نگاهش بالاخرە روی سییب زمینی رقصان گیج و ویج رفت، حسابی وراندازش کرد و گفت: “آها،… منظورت این دونە سیب زمینیە لعنتیە؟ خب ورش ندار، بذارش همونجا باشە، فراونند اونجا، دونەهای دیگە رو می گم، اونارو وردار،… چرا بە این یکی چسپیدی؟”

لحن صاحب مغازە، با این حساب کە توانستە بود بالاخرە مشکل را پیدا کند و راە حلی برایش بیابد، کمی آرامتر شدە بود، اما در تە دلش بە خودش فوش می داد کە چرا از همان ابتدا متوجە موضوع نشدە بود. در حالیکە علت را بە قیافە، سر و صورت و حالت مشتری اش بر می گرداند، گفت: “داشم! اینو بذار اونجا، سر جای خودش، اون یکی بغلی رو وردار! تموم شد رفت پی کارش!… بە همین سادگی!” اما با کمال تعجب دید کە آقا محمود از همان پائین، باز با همان یک دونە سیب زمینی رقصان، تکرار می کرد: “بگم،… بگم؟ می گم ها،… می گم!” صاحب مغازە با یک حرکت سریع خواست دونە سیب زمینی را از مشتری عجیب غریبش گرفتە، آن را در گونی سیب زمینی ها انداختە و با یکی دیگە عوضش کند، اما آقا محمود بسیار از او ورزیدەتر و فرزتر بود! برای همین بجز هوا نتوانست چیزی را بقاپد. احمدی نژاد در عمق گلویش خندید. در این اثنا چند نفری متوجە ماجرا، کمی آن طرف تر جمع شدە، بە مشتری و صاحب مغازە خیرە شدەبودند. “لاالااللە،… لاحولاولاقوالابا اللە،… عجب گرفتاری شدیم ها!… برادر گرامی اصلن فروشی نیست،… اینارو اینجا گذاشتیم بپوسن،… همین!… بقول داش بزرگم فلسفەش اینە،… برو جانم، برو داشم! برو،… اذیت نکن کە خودارو خش نمیاد!” آقا محمود کە زیر چشمی بعلت حضور و تراکم سایەها متوجە جمع شدن مردم شدە بود، یکی دو سانتیمتر برافراشتەتر، باز با همان مختصات قبلی گفت: “بگم،… بگم؟… می گم ها،… ها! ما اون موقع نگفتیم، اما حالا می گیم ها!” مغازەدار کە چیزی از آن موقع یادش نمی آمد و ماندە بود با این مرد هنوز میانسال، اما بە ظاهر پیر چە کند، داد زد: “نمیخاد بگی تو،… نە نمیخاد! اصلاااا و ابدااا!” و در همان حال آستینهای خیس و چرک گرفتەاش را بطرف بالا بیشتر تا کردە، بعد از اینکە بە دوروبرش نگاهی سریع انداخت، یا علی گویان دو بازوان ستبر و سفیدش را دور کمر هنوز دولای مشتری موذی اش بشدت حلقە کرد،… با یک حرکت سریع و سادە پیکر نحیف و سبک آقا محمود را از زمین بلند کرد و چند متر آن طرف تر نزدیک جوی کنار خیابان روی زمین گذاشت. بعد غرولندکنان در حالیکە بە زمین و آسمان فوش می داد، در میان خندە مردم بە مغازەاش بازگشت.

محمود احمدی نژاد اما همان جا، با همان حالت دولا، اما این بار رو بە مغازە فروش لوازم آرایش زنانە، در حالیکە سیب زمینی محاصرە شدە میان پنجەهای برافراشتەاش را بشدت قر و نیمە قر می داد، با صدای دو رگە و پر از کنایەاش باز تکرار کرد:

ـ “بِگم!… بِگم! می گم ها،… این بار می گم‌ ها !!؟” 

تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد, ۱۳۹۶ ۰:۳۴ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن

هرچند تهدیدهایی چون تکرار کشتار ۶۷ ره به جایی نمی‌برند اما هشداری جدی و خطری جدی‌اند علیه تمامیت ایران و اتفاقاً خاستگاه اصلی‌اش همان نیروی متجاوزی است که سال‌هاست نقشۀ حمله به ایران را از طرق مختلف و از جمله کاشتن جاسوسان و فریب‌خوردگانی در درون نیروهای امنیتی و نظامی ایران طراحی می‌کند. دشمنان واقعی ایران به دنبال رخ دادن فجایعی این‌چنینی‌اند تا دست‌آویزی پیدا کنند برای دفاع دروغین از «حقوق بشر» و ریختن بمب‌های‌شان بر سر مردم ایران.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

ضرورت مقابلۀ هوشیارانه با تهاجم راست افراطی؛ همبستگی مردمی سدّی استوار در دفاع از میهن

هرچند تهدیدهایی چون تکرار کشتار ۶۷ ره به جایی نمی‌برند اما هشداری جدی و خطری جدی‌اند علیه تمامیت ایران و اتفاقاً خاستگاه اصلی‌اش همان نیروی متجاوزی است که سال‌هاست نقشۀ حمله به ایران را از طرق مختلف و از جمله کاشتن جاسوسان و فریب‌خوردگانی در درون نیروهای امنیتی و نظامی ایران طراحی می‌کند. دشمنان واقعی ایران به دنبال رخ دادن فجایعی این‌چنینی‌اند تا دست‌آویزی پیدا کنند برای دفاع دروغین از «حقوق بشر» و ریختن بمب‌های‌شان بر سر مردم ایران.

مطالعه »
پيام ها

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!

کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاست‌های غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایه‌داران در شرایطی به کار گرفته می‌شوند که از کم‌ترین حقوق برخوردارند و نماد بهره‌کشی عریان سیستم سرمایه‌داری‌اند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

عباس عراقچی: جنگ اسرائیل دیپلماسی را خراب کرد. ایالات متحده می‌تواند آن را احیا کند.

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!

ما راویان قصه‌های رفته‌‌ از‌ یادیم

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر): «جبهه کردستانی»، ائتلافی علیه جنبش «زن، زندگی، آزادی»

بیانیۀ میرحسین موسوی از زندان اختر

روایت زنان افغانستانی از رد مرز