در اولین سالگرد انتخابات مهندسیشده ریاست جمهوری ایران، و اتفاقات تلخ متعاقب آن، بیلان یک ساله جنبش سبز مردم ایران را می توان در نوزایش امید خلاصه کرد. در شرایطی که کشتار و زندانی کردن انبوهی از معترضان مسالمت جو، اراده حاکمیت را برای برقراری سکوتی قبرستانی آشکارتر ساخته بود، و هرگونه تلاش برای اصلاحات به دلیل تمامت خواهی فزاینده حکومت ایران ناممکن مینمود، اصرار بر حق مردم به عنوان یگانه مرجع مشروعیت حکومت، و پایبندی به روشهای مسالمت آمیز برای ابراز آشکار نارضایتی عمومی، راه جدیدی را در برابر مردم ایران گشود. راهی که علی رغم تمام هزینههای گزاف پرداخت شده، ادامه حرکت صد ساله مردم ایران برای احقاق حقوق پایمال شده شان را ممکن ساخت.
جانهای عزیزی که در این راه از دست رفتند، عمرهایی که در زندانها و بازداشتگاهها تلف شده و میشوند، و دشواریهای فراوانی که بر خانوادههای شهدا و آسیبدیدگان این جنبش رفت، همگی نشان از ارزش بالایی است که مردم ایران برای این امید نوزاییده قائلند. پرسا همراه با تمام آزادگان جهان، قدردان جانفشانی و تلاشهای تمامی فعالان ایرانی، چه داخل و چه خارج از کشور بوده، بر خود فرض میداند تا از ایستادگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و سایر یاران و پیشقراولان جنبش سبز مردم ایران تقدیر نماید. بیشک ثابت قدمی ایشان در راه احقاق حقوق مردم ایران، نقش کلیدی در ادامه این جنبش داشته است و باید ادامه یابد.
یکی از ارزنده ترین نتایج جنبش یکساله سبز مردم ایران، اتحاد حول حقحاکمیت مردم بر مردم، در عین به رسمیت شناختن تنوع عقاید و آراست. حکومت ایران سالها ست خود را نماینده انحصاری ارزشهای دینی و خواستههای انقلاب مردمی ۱۳۵۷ وانمود میکند. اما تحولات یکساله اخیر پوچی این ادعا را برملا ساخت. از یک سو حاکمیت با زیرپا گذاشتن بدیهی ترین آموزههای دینی، تجاوز به زندانیان و کشتار بیگناهان در روز عاشورا را نیز به سیاهه اعمال خود افزود، و از سوی دیگر با رودررو شدن با تقریبا تمامی رهبران و فعالان انقلاب ۱۳۵۷ و حکومت جمهوریاسلامی در دهه ۱۳۶۰، تهی بودن از تمامی ارزشهای ادعاییاش را نمایاند.
در این میان، اقشار مختلف مردم ایران بیش از گذشته دریافتند که علارغم تنوع باورها و اعتقاداتشان، خواستار آیندهای عاری از زورگویی و انحصارطلبی، به نام دین و یا هر اعتقاد دیگری هستند. گفتگوی عمومی که در سطوح مختلف در میان اقشار متنوع مردم آغازیده، نویدبخش آینده روشنتری برای تمامی مردم ایران است. آینده ای که در آن تمامی مردم بتوانند ضمن محترم شمردن عقاید یکدیگر و تبری از تعدی به حقوق اساسی سایرین، برای آبادانی کشورشان بکوشند. ترس حاکمیت ایران از تجلی این اتحاد فراگیر، که برمبنای احترام به تنوع عقاید شکل یافته است، حتی مانع از اعطای مجوز به تجمع سکوت در سالگرد ۲۲ خرداد میشود. به راستی چه نشانهای بهتر از این استنکاف حاکمیت، می تواند زنده بودن جنبش فراگیر سبز مردم ایران را بروز دهد؟
حاکمیت علاوه بر ناتوانی در فرونشاندن بحران مشروعیت و مقبولیت عمومیاش، در اداره امور عادی نیز دچار ناکارآمدیای فزآینده گشتهاست. اینک هردو قوه مجریه و مقننه، که به عنوان مصادیق جمهوریت نظام حکومتی ایران باید تجلی انتخاب مردم باشند، با انتخاباتی مهندسیشده شکلگرفته و تجلی انتصاب ولیفقیه هستند. از اینرو هرگونه اختلاف نظر و سلیقهای منجر به مراجعه به « ولیفقیه» میگردد. طبیعی است که ارجاع تصمیمات ریزودرشت به «بیت رهبری»، ضعف عملکرد اقتصادی کشور و زوال وضعیت رفاهی مردم از نتایج محسوس ناکارآمدی فزاینده حاکمیت است . نتیجهای جز کندی رویه تصمیم گیری و اجرای تصمیمات، و تضعیف بیشتر مجلس به عنوان نهاد قانون ساز نخواهد داشت. بحران و بلاتکلیفی عمومی پیش آمده در موضوع «هدفمندسازی یارانهها»، علی رغم دخالتهای فراقانونی شخص رهبر، یکی از عیانترین مصادیق ناکارآمدی سازوکارهای تصمیم سازی حاکمیت ایران است. از سوی دیگر عدم اعتماد رهبری به کارگزاران حکومتی، که نتیجه ریزش های گسترده در جمع پیروان سیاسی اش است، بر این ناکارآمدی افزوده است.
در ماههای اخیر، حاکمیت ایران، به منظور گریز از بحران مشروعیت و ناکارآمدی داخلی، با ادامه ماجراجویی در سیاست خارجی، بحران هستهای را به مراحل خطرناکتری کشاندهاست. حکومت ایران در حالی به بهانه دستیابی به انرژی هستهای صلحآمیز دست به مخاطرات بینالمللی میزند که هنوز هیچ نیروگاه هسته ای فعالی در کشور به بهره برداری نرسیده است، و ظرفیت نیروگاه های در دست احداث و برنامه ریزی نیز بسیار محدود میباشد. تاکید بر غنیسازی، آنهم در غلظتهای بالاتر از حد موردنیاز برای نیروگاهها، تنها نشانگر ارادهای معطوف به بحرانآفرینی است. به باور حاکمان ایران، با بالارفتن سطح تنش بینالمللی و بحرانیشدن شرایط، از یک سو توجه نهادهای بینالمللی از نقض مستمر حقوق بشر در ایران منحرف خواهد شد، و از سوی دیگر امکان ادامه رویههای ظالمانه داخلی به بهانه بحرانی بودن وضعیت خارجی و درگیربودن با «دشمن» مهیاتر خواهد گشت.
“پرسا” ضمن تاکید بر حق ملی مردم ایران برای استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای، ادامه غنیسازی اورانیوم در رویه کنونی را تنها تائیدکننده سوءظن جامعهجهانی مبنی بر تسلیحاتی بودن برنامه هستهای حکومت ایران می داند. از این رو بیش از هر دولت خارجی و نهاد دیگری، بار مسئولیت تمام دشواری هایی که مردم ایران به دلیل انزوای بینالمللی و تحریم های اعمال شده تحمل کرده و خواهندکرد، بر دوش حاکمیت و شخص رهبر، به عنوان مسئول نهایی سیاست های خارجی و کلان کشور، است. بیشک تجمیع اورانیوم غنیشده با غلظت بالا تنها منافع تمامیتخواهان درون حاکمیت را تامین نموده، و ضمن اینکه کمکی به تولید انرژی صلحآمیز هسته ای نمیکند، منافع ملی ایران و رفاه مردم را به شدت دچار مخاطره خواهد ساخت. از اینرو پرسا از تمام افراد و گروههای ایرانی که خواهان آینده ای آباد و آزاد برای کشورشانند میخواهد تا با پافشاری بر توقف برنامه غنیسازی هسته ای ایران، از حرکت حکومت ایران به سمت رویاروییهای شدیدتر بینالمللی جلوگیری کنند.
پافشاری بر حق و ایستادگی در برابر حاکمیت دروغ، نطفه امید نوزاییده در سپهر سیاسی ایران است. علی رغم تلاشهای تبلیغاتی حکومت برای تحمیل دو گزینهی رضایت به رویههای ظالمانه حاکمیت و یا مبارزه مسلحانه، جنبش سبز مردم ایران با پایبندی به روشهای بدون خشونت و پافشاری بر حقوق اساسی مردم، بهترین راه را برای شکستن اقتدار پوشالین حاکمیت در پیش گرفتهاست. به باور پرسا، ایستادگی در برابر ظلم و دروغ، همچون رشته ای اقشار مختلف را، با وجود تنوع اعتقادی شان، به یکدیگر پیوند داده و آیندهای بهتر را برای کشورمان ممکن ساختهاست. از این رو پویش راه سبز دانش آموختگان و دانشجویان ایرانی خارج از کشور (پرسا)، از تمامی ایرانیان آزاده میخواهد تا به ایستادگی در برابر حاکمیت دروغ در ایران، ادامه دهند.