اشرف غنی بعد از فرار بە خارج کشور، سرانجام بعد از چند روز طی سخنانی گفت کە بعلت توطئە جانی کە متوجە او بودە از افغانستان خارج شدە. او گفت برای جلوگیری از خونریزی بیشتر این کار را انجام دادە.
با کمی دقت متوجە می شویم کە سخنان او در مورد خونریزی بیشتر، منظور ریختەشدن خون خودش است، زیرا در مقطع فتح کابل توسط طالبان دیگر مقاومتی از طرف نیروهای نظامی دولت افغانستان وجود نداشت. او گریخت تا صرفا جان خود را نجات دهد.
فرار اشرف غنی تراژدی دیگری بر تراژدی وضعیت موجود در افغانستان می افزاید. او بار دیگر اثبات کرد کە نە تنها رهبری لایق نبود، بلکە با تنها گذاشتن طرفداران خود و مسئولیت خطیری کە در پست خود داشت، نە تنها بە همکاران و همراهان خود وقعی ننهاد، بلکە آنچە برایش مهم بود تنها و تنها نجات جان خود بود.
رهبری کە بقول خودش نرسیدە حتی دمپائی اش را عوض کند، حال از این می گوید کە در واقع قصد فرار ندارد و می خواهد بە کشورش بازگردد! او نمی گوید کە خروج از افغانستان اگر فرار نیست پس چیست، و اگر بازگشت او با تمهیدات باشد (یعنی با وساطت کشورهای دیگر، درست مانند سالهای قبل)، این دیگر چە مقاومتی است.
البتە وندی شرمن، معاون وزیر امور خارجە آمریکا گفتە کە دیگر ایالات متحدە اشرف را بعنوان یک مقام در افغانستان بە رسمیت نمی شناسد، و این بە زبان دیگر، یعنی پایان بی چون و چرای اشرف بعنوان یک فرد تاثیرگذار در این کشور جنگ زدە. در واقع عمر او بە عنوان مسئول اول کشور یک بار برای همیشە پایان یافتە است، و غنی دارد بیهودە آب در هاون می کوبد.
رئیس جمهور متواری، حتی با مقایسە مع الفارق خود با دکتر نجیب، یک اشتباە فاحش دیگر مرتکب می شود. نجیب ماند و نشان داد تا آخر بە مردم خود متعهد می ماند.
تراژدی فرار اشرف غنی بوضوح بار دیگر این مسئلە را نشان می دهد کە رهبران وارداتی ـ صادراتی نە تنها ریشە در آب و خاک ندارند، بلکە بگاە خطرات زودتر از هر کسی دیگری صحنە را ترک می کنند. بهترین نمونە در این مورد محمد رضا شاە، آخرین شاە سلسلە پهلویست کە در دو مقطع تاریخی قبل از کودتای سال ٣٢ و پیروزی انقلاب بهمن، گریەکنان کشور را ترک کرد و نتوانست تا بە آخر بحران موجود در کشور خود را مدیریت کند. رهبرانی کە نمی مانند، یا عرضە ماندن ندارند؛ سرانجام علیرغم همە کمکهای خارجی، در روند تحولات اجتماعی ـ سیاسی می بازند و صحنە را بە رقبا و دشمنان خود تسلیم خواهند کرد.
با رهبران صادراتی ـ وارداتی نمی توان کشورها را بە مسیرهای مورد دلخواە رهنمون شد.