در ادامه بگیر و ببندهای چندین ساله نیروهای جوراجور اطلاعاتی امنیتی علیه فعالیتهای سندیکای کارگران شرکت واحد در روز ۲۱ فروردین سال جاری به هنگام نشست سندیکایی در خانه آقای ناصرمحرم زاده واقع در حاشیه محله جنوب شهری پاسگاه نعمت آباد مامورین لباس شخصی پلیس امنیت با همکاری و هماهنگی حراست شرکت واحد به محل نزدیک نشست آمده و به گفته ی اهالی محل در درون خودرو پراید سیاه رنگ به پنهانی و جاسوسی از اطراف و افراد مراجعه کننده به نشست سندیکایی فیلم و عکس تهیه می کردند، و برای چاشنی کار و ایجاد رعب و وحشت بیشتر، خودرو گشت پلیس چندین بار آژیرکشان از محل عبور می کند، هنوز بحث و گفتگوی و بررسی داستان این رفتار ضد کارگری در بین افراد نشست فوق به پایان نرسیده بود که پردۀ دیگری از این نمایش بگیر و ببند پلیسی به صحنه در آمد، که این بار وقاحت را از حد گذراندند.
ماجرا از این قرار است که در روز۳ اردیبهشت با هماهنگی های قبلی، نشست کارگری سندیکای کارگران شرکت واحد در آپارتمان آقای رسول طالب مقدم راننده ی سندیکایی سامانه ۹ واقع در مجتمع آپارتمانی کارگران سامانه ی ۹ در جنوب شهر ری دایر بود؛ در حالی که نامبرده در ورودی را باز گذاشته و به کارگران خوشآمدگویی می کند به ناگهان با چهره دو جوان لباس شخصی که از پارگینک به صورت همراه با افراد، با آسانسور به بالا آمده بودند و بعضاً دوستان تصور می کردند ایشان از همکاران جدیدالورد به سندیکا می باشند و میزبان هم به همین تصور به آنها لبخند می زند. آنان در آستانه ی ورود به داخل خانه و به صورت در گوشی خود را به او پلیس امنیت معرفی کرده و میزبان را با لبخند آنچنانی در برابر عمل انجام شده قرار داده و خود را مهمان جا زده و به اصطلاح اجازه ی ورود گرفته و میزبان هم در حالت بهت زده در برابر اقدام انجام شده ی این مهمانان سرزده و ناخوانده به رسم و آئین فروتنی کارگری آنها را در حالت بیم و امید به داخل راه می دهد. افراد حاضر در خانه هم که هنوز دقیقاً متوجه ماجرا نبودند، به خیال همکار بودن با آنها دست داده و سلام و علیک می کنند، تا این که یکی از دوستان با تجربه تر قدیمی که در آستانه ی در ورودی موضوع را متوجه شده بود با صدای بلند ماموران را معرفی می کند. ناگهان همه ی حاضران و به ویژه چندتن از کودکان ایشان متعجب و خشمگین شدند. ماموران جوان و تازه نفس و تازه کار که همراه خود یک دستگاه فیلمبرداری هم آورده بودند، آن چنان دچار اطاعت های کورکورانه و چشم گوش بسته تحت دستور فرماندهان خود بودند، که فراموش کرده بودند برای ورود به حریم خصوصی خانه ی شهروندان در همه ی دنیا و از جمله در قوانین ایران ماموران به ویژه ماموران پلیس باید مجوز ورود از سوی مقام قضایی را داشته و آن را ارائه دهند. ماموران پلیس امنیت وقتی که با اعتراض و خشم و نفرت کارگران روبه رو شدند، ناشیانه دست به توجیه کار خود زده و مدعی شدند “برای حل مشکلات شاید بتوانیم کمک کنیم”، که بی درنگ دوستان، دستگیری های متعدد و به ویژه کتک خوردن و بازداشت توسط پلیس امنیت در روز جهانی کارگر سال ۹۳ را یادآدور شدند و در معنا اعلام نمودند “شما جیب ما را نزن، کمک پیشکش”!
اعتراض وخشم کارگران حاضر در نشست آنها را وادار کرد با دستپاچگی راه فرار را در پیش بگیرند. حاضران در جمعبندی از این رفتار بیشرمانه به این نتیجه طنزآمیز رسیدند که شاید این سرکوبگری ها اجرای شعارهمدلی و هم زبانی دولت و ملت و یا سیاست شفاف سازی است، که ماموران پلیس امنیت این چنین بی پروا قانونشکنی و نقض حقوق شهروندی را اجرا می کنند و در آستانه ی بزرگداشت مقام کارگر و روز جهانی کارگر، حریم خصوصی خانه کارگران را می شکنند و به آن وارد می شوند. اگرچه کارگران شکایت به مراجع و سازمان بین المللی کار و دیگر نهادهای کارگری را حق مسلم خود می دانند، اما این نمایش تلخ خنده دار و در عین حال گریه آور این ضرب المثل معروف سرزمین مان را به یاد می آورد که “قسم حضرت عباس تان را باور کنم یا دم خروس را؟”.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
اردیبهشت ۹۴