سیاست عرصە کشاکشهای اجتماعی است. جائیست کە برای تاثیرگذاری و یا کسب قدرت باید نیروی اجتماعی جذب کرد، سپس آن را بە حرکت درآوردە تا بتوان بر عرصە معادلات سیاسی موجود تاثیر گذاشت. نیروی سیاسی ای کە از این امر غافل باشد بە هیچ جائی نخواهد رسید. و آن نیروی سیاسی کە تنها بە کلام تکیە می کند و در عرصە عمل اجتماعی بە تودەها متوسل نمی شود، هیچگاە در بازی قدرت جایگاهی نخواهد یافت.
سید محمد خاتمی اخیرا اعترافی در مورد وضعیت اصلاح طلبان داشتە کە قابل تعمق است. او گفتە کە مشکل اصلاحطلبی ما این است که نه ما میتوانیم با حکومت گفتوگو کنیم، نه حکومت با ما گفتوگو میکند و نه با بخشهای جامعه گفتوگو میکنیم.
و بە حاشیەرفتن اصلاح طلبان کاملا قابل پیش بینی بود. اصلاح طلبان کە عمدتا بە گفتگوی یک جانبە با قدرت بسندە کردەبودند، بدون اینکە این گفتگو را از طریق گفتگو با جامعە پی گرفتە و بە پیش ببرند، بە لحظەای در حیات سیاسی خود رسیدند کە در آن دیگر گوش شنوائی وجود نداشت. در واقع یک نیروی رفرمیست، کە او هم مانند انقلابی ها اساسا بنیان قدرت سیاسی و گفتمانی خود را از تودەها می گیرد، نمی تواند بدون بسیج اجتماعی نە دست بە گفتمان سازی بزند و نە بر مناسبات درونی قدرت تاثیرگذار باشد.
البتە جملە اول خاتمی کە می گوید “نە ما می توانیم با حکومت گفتگو کنیم”، زیاد واضح نیست، کما اینکە هر روزە در روزنامەهای داخل کشور، اصلاح طلبان از طریق مقالات گوناگون راس حاکمیت را مورد خطاب قرار می دهند، اما دو جملە دیگر او واضح تراند.
واقعیت این است کە نە حکومت با آنها گفتگو می کند و نە آنها با جامعە.
برای اینکە معادلە را شکست و حکومت با آنها گفتگو کند، باید از بطن جامعە نیرو جذب کرد و آنگاە گوش شنوائی در حاکمیت یافت. اصلاح طلبان از ترس تکرار تجربە اپوزیسیون و امکان حذف قطعی اشان، وارد این مرحلە نمی شوند. آنان تصمیم گرفتەاند بمانند، حال تحت هر شرایطی. اما آیا آنها براستی چنین امکانی ندارند، و یا نمی خواهند از آن استفادە کنند؟
و این نیز، خود یک نوع راز بقاست کە شاید بیشتر متناسب آنها باشد. واقعیت این است کە هر کس خود دست بە انتخاب شیوە مبارزاتی خود می زند، اما آنها باید بە یاد داشتەباشند کە هر روز بیشتر از پیش تحلیل خواهند رفت. آنها بر خلاف اپوزیسیون، زندە زندە شاهد مرگ خود خواهند بود. اگرچە واژە مرگ بە هیچ وجە واژە مناسبی برای نیروهای مخالف و منتقد نبودە و نیست.