آقای فرشتیان، ارزیابی کلی شما از امضای توافقنامهی ژنو چیست؟
توافقنامهی ژنو هر چند دیر انجام گرفت و ایران در این مناقشه زیانهای بسیاری و هزینههای سنگینی پرداخت، اما این نکته که طرفین ارادهی خویش را بر حل مسالمتآمیز پروندهی هستهای ابراز و عملی کردند، ویژگی مهم این توافق است. جایگزین دیگری به جز تخاصم و درگیری باقی نمانده است، لذا همگان، حتی منتقدان برخی از مواد آن، به جز تخاصمخواهان، بهصورت کلی از آن حمایت میکنند و این نقطهعطف مثبتی در روابط خارجی ایران است. شاهبیت آن، اعلان ارادهی طرفین برای گفتگو و حل مسئله است و همین سبب میشود که این توافق حمایت نسبتاً همه جانبهای را به خویش جلب کند.
تاثیرات کوتاهمدت و بلندمدت این توافقنامه را بر شرایط اقتصادی کشور چگونه میبینید؟ آیا این توافق میتواند زمینهای برای بازگشایی فضای سیاسی کشور باشد؟ یا وضع فعلی ادامه خواهد یافت؟
بدون تردید این توافق گشایشهای مثبتی، هم از جهت اقتصادی و هم از جهت سیاسی، در فضای داخلی ایجاد خواهد کرد. از جهت اقتصادی، با توجه به هدر داده شدن منابع اقتصادی کشور و سوءاستفادههای کلان و صرف هزینههای زیاد بر پافشاری بر مواضع سابق، این بازگشایی سریع نخواهد بود زیرا زیربناهای محکم اقتصادی بنا نشده است و رانتخواری به اوج خویش رسیده است. از سویی دیگر، انتظارات مردم نیز فوری هست، در کوتاه مدت این انتظارات شاید پاسخ مناسب خویش را دریافت نکنند و فضای نامناسب روانی و شوکهای مقطعی ایجاد شود.
در مورد بازگشایی فضای سیاسی کشور، چه بسا در کوتاهمدت، بخشهای تندرو حاکمیت تلاش کنند تا در برخی فضاها، شدت عمل به خرج دهند تا حضور خویش را اثبات کرده و به هواداران خویش روحیه بدهند. اگر چه در کوتاه مدت، ممکن است تندرویهای احتمالی فضا را مسدود کند، اما بدون تردید تحولات و دگرگونیهای آینده، به سمت گشایش فضای سیاسی خواهد بود.
توافق ژنو، یک توافق شش ماهه است. به نظر شما، این توافق پایدار خواهد ماند؟ چه عواملی میتوانند در تبدیل این توافقنامه به یک توافقنامهی دائمی نقش داشته باشند و چه عواملی میتوانند این مسیر را با مشکل و یا حتی شکست مواجه کنند؟ نقش افراطیهای دو طرف در این زمینه را چگونه میبینید؟
اگر تخاصم دهههای اخیر ایران و غرب را به جنگ و نبردی تشبیه کنیم، اکنون آتشبس ششماهه ای شده است نه صلح پایدار. آتشبس یعنی توافق طرفین برای تدارک راهحلهایی برای نزدیک شدن خواستهها و در نتیجه ترک همیشگی تخاصم.
دسترسی ما به اطلاعات محدود است، لذا تعبیر ما از نیتهای واقعی طرفین، یا بر مبنای اندک اطلاعاتی هست که قطره چکانی میشود و یا بر مبنای تصورات پیشین ماست. شاید مناسبتر باشد نیتِ طرفین را نه بر مبنای تصورات پیشین خود، بلکه از لابلای عملکردهای اخیر آنان ببینیم. عملکردهای اخیر طرفین اجمالاً مثبت بوده است.
آیتالله خامنهای از چند روزمانده به انتخابات، تا کنون، در بسیاری از موارد عملکرد مناسبی داشته است، عملکرد وی باید مورد نقد منصفانه قرار گیرد. وی موضعگیریهای مثبتی در زمینهی انتخابات و سپس در مورد حمایت از گروه مذاکرهکننده نموده است. البته همزمان عملکرد وی و نهادهای وابسته به وی در مورد مخالفین و منتقدین، از جمله در مورد رهبران جنبش سبز، و یا تعبیرات وی در مورد غرب در زمانی که مشغول مذاکره بودند قابل نقد است. نقد منصفانهی ایشان ضروری هست. ولی اگر این نقدها ما را به نقد اصل توافق برساند، منصفانه نخواهد بود مگر اینکه نقدی مستند و مستدل باشد. اگر سپاسی متوجه مذاکرهکنندگان میشود، این سپاس شامل حال ایشان هم خواهد بود، مگر نه این است که همین دولتمردان کنونی، زمانی مذاکرهکننده بودند و تعبیراتی دیگر داشتند، آنچه تغییر پیدا کرده است این است که مردم صدایشان را رساندهاند و حاکمیت هم خوشبختانه به هر دلیلی شنیده است. اگر نقدی هم بر گذشته است (که بیتردید هست)، این نقد باز متوجه رهبر کشور خواهد شد که وی حامی شیوهی گذشته بود. اما اکنون که وی حامی شیوهی کنونی هست، میتوان این را به فال نیک گرفت و امیدوار بود که این پیام را و سایر پیامهای خواهان تغییر را ایشان شنیده باشد و مثبت برخورد کند. هرچند از جهت ساختاری، اینگونه هزینه کردنها و تصمیم گرفتنها قابل نقد و انتقاد است، اما اینجا منظور نقد ساختار نیست، بلکه بررسی وضع موجود است.
این آتشبس، شکننده است. علاوه بر حوادث غیرمترقبه، و یا حوادث ماجراجویانه، نگرانی اصلی متوجه زیان کنندگان ازاین توافق است. در داخل ایران، تندروها منافع سیاسی و اقتصادی بالایی داشتهاند، این منافع محدود خواهد شد. حاکمیت ایران یک حاکمیت انقلابی است و رهبر آن، رهبر انقلاب است، از جهت سیاسی این حاکمیت باید یک بازخوانی درونی انجام بدهد که اکنون انقلاب بر علیه چه کسی است؟ و به چه معنایی و در چه راستایی است؟ یعنی اینجا هویت انقلابی نیاز به بازخوانی دارد.
گروهی از اپوزیسیون نیز که هدف اصلیش تغییر حاکمیت بوده است نه تغییر سیاست ها، اینجا با مشکلی در هدف مواجه میشود که نیاز به بازخوانی دارد. در میان غربیها نیز اندک نیستند کسانی که منافع خویش را در تقابل دایمی با ایرانی هراسآور میدانند و اگر ایران دیگر هراسآور نباشد، آنان نیز با مشکل مواجه میشوند. البته برخی از خارجیهایی که تا کنون طرف اصلی معاملات اقتصادی ایران بودند (مثل روسیه و چین) نیز از این توافق، در عمل، زیان خواهند کرد.
اگر آسیبی متوجه این توافق باشد، این آسیب از جانب زیاندیدگان از این توافق خواهد بود. برای جبران این آسیبپذیری ها، حاکمیت ایران باید خود را بیش از پیش به پشتوانهی ملی حمایت شهروندان تجهیز کند، و این شدنی نیست مگر اینکه با شهروندان خویش نیز کنار بیاید.