اگر ملیتهایی در کنار همدیگر بخواهند بر پایه اصول برابر حقوقی انسانی زندگی کنند، باید اختلافات بینشی در موارد تاریخی، فرهنگی را مطرح کرده و در حد آکادمیک این مسائل را به تحقیق گذارند تا به مرور زمان روشنتر و روشنتر گردد. در عین حال با قبول وجود اختلاف نظر، به تفاوت بینشی همدیگر احترام بگذارند. عدم احترام به قهرمانان تاریخی ملیتها ی دیگر، تحریف آشکار تاریخ معاصر آنها، نفی هویت وجودی ملی ملیتهای دیگر از پسمانده های اندیشه های آپارتایدی قرون گذشته است که متاسفانه وارد قرن بیست و یکم میشود.
در عرض یکی دو هفته پیش دو اطلاعیه از طرف جبهه ملی ایران منتشر شد. یکی بمناسبت سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگری بمناسبت ۲۱ آذر ماه سالگرد ۶۴ مین سالگرد تاسیس حکومت ملی آذربایجان. اگر اطلاعیه اول را به تنهایی بخوانیم، به نظر می رسد که جبهه ملی ایران منشور حقوق بشر و بازتاب آن را در ایران یک پدیده آریایی می داند و آنرا با “منشور کوروش بزرگ” و اشعار سعدی مقایسه کرده و از “ملت بزرگ ” صحبت می کند که “آهنگ حاکمیت ملی و حقوق بشر را در میهن می خواهد نهادینه سازد”. واقعا آن حقوق بشر و حاکمیت ملی که جبهه ملی ایران می خواهد در ایران نهادینه بکند، در اعلامیه بعدی آنها به مناسبت فرخنده ۶۴مین سالگرد تاسیس حکومت ملی آذربایجان بوضوح ترسیم می شود.
شاید از یک طرف گفت که محدودیتهای تشکیلاتی از نظر وسعت کمی سازمانی موجب عدم امکان ارتباط و آگاهی از مسائل ملل در ایران شده است و آنها از حساسیتهای ملی ملیتهای دیگر به مسائل هویتی خود آگاهی نداشته باشند. اما همه می دانیم که با وجود اینکه تعداد کمّی آنها ممکن است آنقدر کم باشد که برای هر شهر یکنفر هم عضو نداشته باشند، ولی آنقدر هم از مسائل سیاسی اجتماعی روز بی خبر و بی اطلاع نیستند. لذا باید اذعان کرد که آنها با اطلاع آگاهانه این اعلامیه را نوشته اند.
جبهه ملی ایران با آگاهی به این مساله که “ملیتهای دیگر ساکن در فللات جغرافیایی ایران” لزوماُ احتیاج ندارند که آریائی ها بیایند و برایشان تاریخ بنویسند، اصرار دارند که برای آنها تاریخ نوشته و تاریخ آنها را تفسیر هم بکنند. در یک منطقه جغرافیایی که فلات ایران نامیده میشود، ملیتهای مختلف در طول تاریخ هزاره ها با هم دوستی ها کرده و در عین حال درگیریها داشته اند. گاه یکی غالب شده و دهه ها و گاه صده هاحکومت کرده، و گاه دیگری تاریخ را نه فقط ملیت های غالب همیشه سعی کرده اند به نفع خود بنویسند، بلکه هر ملیتی از زاویه منافع و مصالح و دیده های خود آنرا نوشته و تعبیر و تفسیر کرده است.
ابعاد اجتماعی اختلافات که بصورتهایی اصطکاکی در موارد اختلافات مرزی، تاریخی و غیره ممکن است بروز کند، باید به شیوه های مدنی و قانونی در جهت منافع انسان های ساکن آن مناطق و میل و اراده و رای انها حل و فصل گردند. هژمونی طلبی های ملی بر علیه ملیتهای دیگر با ظواهر به اصطلاح انسانی از نوع “حقوق بشر نهادینه شده ای” است که جبهه ملی ایران در سمت آن حرکت میکند.
جبهه ملی ایران با آگاهی مطلق به اینکه چقدر تاریخچه و دستاوردهای حکومت ملی مردمی آذربایجان در سالهای ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ برای مردم آذربایجان عزیز و محترم است به این تبلیغات دست می زند. جبهه ملی ایران نفرت عمیق خود را آشکارا نسبت به “زمیندار شدن دهقانان و اصلاحات ارضی”، ” حق رای زنان”، “تشکیل دسته های فدائیان از دهقانان در دفاع از حقوق تازه بدست اورده خود”، “تشکیل دانشگاه اذربایجان” و “تحصیل آذربایجانیها برای اولین بار به زبان مادریشان” و صد ها اقدامات دیگر ابراز می دارد. آنها با آگاهی به اینکه هنوز پدران ما از خاطره های زنده خود برای فرزندان خود سینه به سینه اقدامات ایثارگرانه فرقه دموکرات آذربایجان را تعریف میکنند، به چنین تحریفات کینه ورزانه ای می پردازد.
خیلی از مردم دیگر ملیتها با وجود احترام به تاریخ ملت فارس، درک دیگری نسبت به بخش اعظم تاریخی که نظام شاهنشاهی و سپس جمهوری اسلامی ایران به خورد ماها داده است دارند. مثلاُ ما “انوشیروان عادل” شما را که جنبش عدالتخواهانه مزدکیان را با زنده بگور کردن دهه بلکه صدها هزار مزدکی سرکوب کرد، عادل نمی دانیم. اقدامات شاهپور دوم شما در سرکوب نهضت توین و عدالتخواهانه “مانی” ارتجاعی و ضد مردمی می دانیم. ما شاهپور زوالاکتاف شما را که شانه های مردم ملت عرب را سوراخ کرده و از آن طناب عبور می داد یک جنایتکار بیشتر نمی توانیم بخوانیم. من نمی خواهم داستان و چگونگی کشته شدن کوروش کبیر شما را بدست پادشاه تورک آندوره ” ملکه خانم تومروس” برایتان بنویسم چه ها کرد و چه ها گفت. نمی خواهم از نهضتهای “گئومات” و “بردیا” در زمان داریوش کبیر شما برایتان بنویسم، که برای شما محترم است، بجای خود ولی “پادشاهان عادل و کبیر ” شما مال خودتان، بی حرمتی به تاریخ و شخصیت های ما چرا؟ امروزه روز دردی را درمان نمیکند راجع به این مسائل اختلافات بینشی خود را علم مرده بر سر همدیگر بکوبیم.
سئوال اصلی در این برهه تاریخی این است که چرا جبهه ملّی ایران در این روزهای حساس تاریخی که در ایران میگذرد اقدام درنده ای علیه تاریخ ملت آذربایجان کرده است. کارهایی در راه روشنگری و روشنتر شدن در سطوح اکادمیک می تواند صورت بگیرد، بصورت شانتاژهای ناسیونالیستی آریایی و تبلیغات نژاد پرستانه شوینیستی و برتری طلبی ناسیونالیستی یک ملیت، نسبت به ملیتهای دیگر تجلی می کند. این است آزادی و حقوق بشر و حاکمیت ملی که جبهه ملی ایران می خواهد به ارمغان بیاورد؟
جبهه ملی ایران یک مساله کوچک را به عمد باز هم فراموش می کند، آنهم اینکه، همزمان با تشکیل جکومت ملی آذربایجان، حزب دموکرات کردستان ایران با رهبری مرحوم قاضی محمّد تشکیل شد و به عینه شاهد هستیم که حزب دموکرات کردستان طی بیش از شصت دهه مبارزه صدها برابر از جبهه ملی ایران وسیعتر و مردمی تر در صحنه سیاسی مردمی حضور دارد و مثل خاری در چشمان آنهایی چند ملیتی بودن ایران و وجود ستم ملی را انکار می کنند فرو می رود. دیگر تاریخ و زمان مصرفی حقوق بشر های آپارتایدی گذشته و به زباله های تاریخی ریخته میشود.
صحبت بر سر این نیست که رهبران جبهه ملی ایران در اندیشه های نژاد پرستانه خود تجدید نطر بکنند. صحبت اینجاست که آنهایی که دست در دست نژادپرسانی با چنین اندیشه های آپارتایدی می گذارند، باید بصورتی خیلی جدی در تشکیل صف متحدین خود تجدید نظر بکنند. مشکل اساسی اندیشه جبهه ملی ایران بر این پایه است که آنها به چند ملیتی بودن ساختار اجتماعی ایران اعتقاد ندارند. آنها ملیت های غیر فارس را که در این منطقه تا حدود ۳۵۰۰ سال قبل از آمدن آریائیها تاریخ تمدن دارند، هنوز اقوام و عشایر صدا می زنند. اگر جبهه ملی بخواهد به حیات مثبت خود در تحولات اجتماعی ادامه بدهد، باید پلورالیسم چند ملیتی ایران را در راس سیسیتم فکری خود قرار بدهد و گرنه مثل رژیم هایی مشابه آپارتاید آفریقای جنوبی و “ایان اسمیت” زیمبابوه، به جاهای نا مناسب تاریخ سپرده خواهند شد.
استفاده نا بجا ازاسامی شهدای قیام اخیر در مسیر ارتقائ نام و پرستیژ سازمانی خود، یکی دیگر از تاکتیکهای جدید جبهه ملی ایران در راه پیش برد اهداف سازمانی خود می باشد. نمی دانم مزّین کردن اعلامیه های خود بنام های شهدایی چون “ندا آقا سلطان” و “سهراب” بیشتر به عنوان عملی بخاطر خدمت به قیام مردمی تلقی می شود، یا بیشتر جهت ارتقای پرستیژ سازمانی جبهه ملی ایران.
جهت خالی نبودن عریضه، جبهه ملی ایران ” تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی در مناطق قومی و فرهنگی” را که از دستاوردهای مبارزات پدران ما در انقلاب مشروطه میباشد، تقدیم ما ملیتهای غیر فارس می کند. آن انجمنهای ایالتی و ولایتی که خواهان برابر حقوقی ملیتها نیست و آشکارا خواهان خاکمیت یک ملیت بر ملیتهای دیگر، یک فرهنگ بر فرهنگهای دیگر و یک زبان بر زبانهای دیگر باشد، پرینسیپ های حقوق بشری است که جبهه ملی ایران صحبتش را میکند. جبهه ملی ایران جبهه ملیتهای ایران نیست، جبهه حاکمیت یک ملیت بر ملیتهای دیگر است. جبهه ملی ایران به یک خانه تکانی اساسی احتیاج دارد.