جنبش فدائی برخاسته از نسل جوان دهه های ۴۰ و ۵۰ بود. نسلی که بر بستر تحولات دو دهه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پرورش یافته و عمیقا از صف آرائی های جهانی و جنبش های آزادیبخش متاثر بود. گرچه آمار معینی در مورد سن کسانی که جنبش فدائی رادر اواخر دهه ۴۰ و اوائل دهه ۵۰ پی ریختند، وجود ندارد، ولی با شناخت نزدیک از نیروهای سازمان، میتوان گفت که عمدتا سن پایه گذاران سازمان و نیروهائی که از سال ۵۰ تا ۶۲ بآن پیوستند، بین ۲۰ تا ۳۰ سال بوده است. بندرت مبارزینی را میشد یافت که سن آنها بالاتر از۳۰ بوده است.
شکل مبارزه سازمان در آن سالها عمدتا نیروی جوان را آزاد میکرد. چرا که جوانان هنوز وارد سازمان اجتماعی کار نشده بودند، مسئولیت اداره خانواده را برعهده نداشتند و میتوانستند از وضعیت موجود خود بکنند و بیک سازمان مخفی بپیوندند.
نیروئی که در سالهای قبل از انقلاب بهمن در گروه ها و محافل هوادار متشکل شده بود و بویژه نیروی عظیمی که بعد از انقلاب بسازمان پیوست و با پیوستن آنها سازمان بیک جریان سیاسی سراسری فراروئید، نسل جوان دهه ۵۰ جامعه ما بود. در جریان انقلاب بهمن و در سالهای بعد از آن، نسل جوان حضور سنگینی در سازمان داشت. در آن سالها، سازمان ما در اساس از دو نسل دهه ۴۰ و ۵۰ شکل گرفه بود.
بین نسل جوان دهه ۴۰ و ۵۰ با نسلهای دهه ۲۰ و ۳۰ براثر عوامل مختلف و بویژه سلطه استبداد گسست بوجود آمده بود. سازمان ما برخاسته از بطن جریانهای سیاسی دهه های قبل و تداوم بخش فعالیت آنها نبود. بین سازمان ما و حزب توده ایران شکاف عمیقی وجود داشت. گرچه ما هر دو جریان چب بحساب می آمدیم، ولی در عین حال از دوجنس متفاوتی بودیم. ما ادامه دهنده راه حزب توده ایران نبودیم. نزدیکی ما و حزب توده ایران در سالهای ۶۰ و ۶۱، این توهم را شکل داده بود که گویا ما سازمان جوانان حزب توده ایران بحساب میآئیم. ولی روندهای بعدی چنین توهمی را باطل کرد.
تا کنون در تبیین شکل گیری سازمان بیشتر به وجه جنبش دانشجوئی تاکید شده است تا وجوه دیگر آن. از جمله به محافل و گروه های سیاسی که در طی دهه ۴۰ شکل گرفته بودند. و مهمتر از آن به وجه عمومی این نیروها که در حقیقت جوان بودن آنها، کمتر توجه شده است. در حالیکه سازمان ما در اساس از نیروی جوان تشکیل شده بود.
در سالهای بعد از انقلاب با پیوستن نیروی جوان، سازمان ما سراسری شد و در اکثر شهرهای کشور تشکیلات خود را شکل داد. در عین حال در کنار تشکیلات سراسری، سازمان جوانان نیز که عمده نیروی آن دانش آموزان بودند، بوجود آمد.
جوان بودن ترکیب سازمان، مهر و نشان خود را بر آن زد. پویائی، آرمانگرائی، تحول خواهی و جستجوگری از یکسو و از سوی دیگر کم تجربگی و کم دانشی، بی تابی و شورشگری .
ما در آن سالها قادر بودیم نسل جدید را جذب و متشکل سازیم و مرتبا از نسل جدید و نیروی جوان تغذیه بشویم . اما یورش جمهوری اسلامی به سازمانهای مخالف از جمله سازمان ما منجر به آن شد که بخشی از نیروهای سازمان ما دستگیر و راهی زندانها شوند و بخش دیگر اجبارا دست به مهاجرت بزنند. صدها تن از زندانیان ما بجوخه اعدام سپرده شدند و آنها هم که از شکنجه گاهها رها یافتند یا مجبور به ترک کشور شدند و یا اینکه از کار سازمانگری در داخل کشور بجهت شدت سرکوب باز ماندند.
تداوم حیات جمهوری اسلامی در طی دو دهه و بالنتیجه تداوم مهاجرت و نبود امکان کار سازمانگرانه در داخل کشور، بار دیگر به گسست نسلها منجر گردید و ارتباط بین جریانهای سیاسی که محصول مبارزات چندین دهه از نیروهای آزادیخواه و دمکرات کشور بودند، با نسل جوان بویژه نسل سوم گسست و آن تجربه تلخ تاریخی تکرار شد. این بار هم استبداد موفق شد که مانع پیوند نسلها و انتقال منطقی تجارب نسل گذشته به نسل جدید گردد و سازمانهای سیاسی را از نیروی جوان و با نشاط، پویا و پرانرژی محروم سازد.
در جامعه ما بین نسل اول و دوم انقلاب با نسل سوم گسست وجود دارد. میدانیم که انقطاع نسلها پیآمدهای اجتماعی معینی دارد. انقطاع نسلها در مورد سازمانهای سیاسی اپوزیسیون از جمله سازمان ما دارای عمق بیشتری است.
سازمانی که از بطن نسل جوان برخاسته بود و پویائی و بالندگی آن را نمایندگی میکرد، براثر عواملی که گفته شد، امروز فاقد پیوند با نسل جوان است. پیوند بین ما و نسل جوان گسسته است. نسل جوان از ما شناخت ندارد و ما هم چندان بر خصوصیات و خواسته ها و مطالبات آنها آگاهی نداریم. آگاهی های اندک ما نه از نزدیک و در پیوندی تنگاتنگ، بلکه از دور و از طریق شنیده ها و مطالعات است.
سازمان ما همانند سایر جریانهای سیاسی اپوزیسیون از فقدان چنین پیوندی رنج می برد. استبداد حاکم اجازه نمیدهد که پیوند نزدیکی بیم ما و نسل جدید شکل گیرد. اما شرط تداوم حیات سازمان بمثابه یک جریان چب که از تجربه سه دهه و نیم فعالیت سیاسی ـ سازمانی برخوردار است، به ایجاد پیوند بانسل جدید و جلب آن بصفوف خود بستگی دارد. استبداد مانع بزرگی در مقابل چنین حرکتی است. اما حداقل آنچه میتوان انجام داد، فراهم آوردن امکان شناخت از سازمان در وجوه مختلف حیات آن برای نسل جوان است. در اعلامیه هیات سیاسی ـ اجرائی بدرستی بر این نکته دست گذاشته شده است: “حقیقتی است تلخ که بیش از دو دهه سیاست سرکوب سازمانیافته رژیم جمهوری اسلامی علیه فدائیان خلق و همه نیروهای دموکراتیک کشور، یک گسست تاریخی بین میراث داران جنبش های پیشین با نسل جوان سیاست ورز امروز پدید آورده است. عدم شناخت کافی فعالان سیاسی نسل کنونی از احزاب و سازمان های گذشته تاریخ معاصر ایران، آنها را از تجربه غنی و درس آموز پیشینیان محروم کرده و متقابلا، جریان های سیاسی سالمند نیز از کمبود نیروی پر انرژی و با نشاط جوانان در صفوف خود رنج می برند. از این رو، ما خود را وظیفه مند می دانیم که برای غلبه بر این گسست، با سودجویی از هر امکان بکوشیم تا پیوندی نزدیک با جوانان و دانشجویان مبارز برقرار کنیم و در راستای شناساندن مواضع اجتماعی و سیاسی سازمان به این نیروی خلاقه تلاش ورزیم. امید که سی و پنجمین سال زندگی ما، سال کامیابی در این عرصه باشد.”
تکنولوژی اطلاعاتی با وجود اختناق در کشور، بما این امکان را میدهد که برای شناساندن تاریخ، دیدگاهها، برنامه و مواضع سیاسی برای نسل جوان گامهائی برداریم. امید است که در سی و پنجمین سال حیات سازمان، فدائیان خلق در شناساندن سازمانشان به نسل سوم بکوشند. کارآنلاین بنوبه خود در این جهت حرکت خواهد کرد.