چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۶:۱۹

چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۶:۱۹

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند...
گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از...
۵ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گودرز اقتداری
نویسنده: گودرز اقتداری
واقعیت‌های جدید در قفقاز و "جادۀ ترامپ": روی کاغذ صاف و روان بود!
ایروان به یک آزمایش پرداخت: سیستم اتحادهای سنتی و تضمین‌های واقعی را به نفع وعده‌های توهمی غرب رها کرد. روی کاغذ، همه چیز زیبا به نظر می‌رسد: صلح، همکاری، فناوری،...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
روایت‌ یک‌سویه، بیماری تاریخی و همگانی
ذکر اشتباهات حزب توده وعمل نادرست شخص آقای خسرو روزبه از سوی آقای علی مرادی مراغه‌ای و دیگر منتقدین،زمانی . می‌تواند دست‌مایه‌ای مفید در راستای ازادی و عدالت و نابودی...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: اسد
نویسنده: اسد
کشتار ۱۳۶۷؛ زخمی باز در تاریخ ایران و ضرورت دادخواهی...
کشتار ۶۷ تنها یک تراژدی ملی نبود، بلکه مصداق نقض فاحش و گستردهٔ حقوق بشر به شمار می‌رود. نهادهای بین‌المللی هم‌چون عفو بین‌الملل و دیدبان حقوق بشر بارها خواستار روشن...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
راهرو ترامپ در قفقاز و خوش‌بینی های طرف ایرانی...
خوش‌بینی طرف ایرانی در مورد موضع کرملین در این مورد ممکن است با واقعیت دشوار امروز در تضاد باشد. مشکل اینجا نه تنها طیف گستردۀ ارزیابی‌ها از اسناد امضا شده...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: یوری کوزنتسوف
نویسنده: یوری کوزنتسوف
کنش‌گری کارشناسان و سمن‌ها در زمینۀ محافظت از منافع ملی
ابلاغ «جراحی ساختار وزارت جهاد کشاورزی»، که ازجمله حاوی انحلال سازمان منابع طبیعی بود، بلافاصله با واکنش کارشناسان و سمن‌های تخصصی مواجه شد. به‌دنبال این برخوردهای فعال ۷ روز بعد...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار نهادهای شهروندی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار نهادهای شهروندی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بحران دولت در هلند: پارلمان خواستار تحریم دولت اسرائیل شده است
دو ماه مانده به انتخابات پارلمانی، بحران جاری دولت در لاهه بار دیگر تشدید شده است. روزنامه چپ لیبرال به نقل از یک منبع ناشناس نزدیک به دولت از «هرج...
۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی

جنگ و گلهای یاس مادر (۱۷)

اما بعد از انقلاب، هنگامیکە فهمید می تواند بە کارش در مدرسە ادامە بدهد و کسی اخراجش نمی کند، آرام گرفت. مثل اینکە برای همیشە دغدغە انقلاب از سرش بیرون افتاد، و مثل سابق بە زندگی خودش ادامە داد.

و چند سال پیش کە مردم بە خیابانها ریختند و انقلاب کردند، پدر من بر خلاف تقریبا همە اهالی شهر مخالف آن بود. تا جائی کە من اطلاع داشتم تنها چند نفری مخالف رفتن حکومت قبلی و جایگزینی آن با حکومتی جدید بودند. آنطوری کە شنیدە بودم یکی فرماندار شهر بود، یکی شهردار، دیگری رئیس سازمان آب، رئیس ادارە پست، مسئول شهربانی (کە البتە از شهر دیگری بود و بنابراین زیاد بە حساب نمی آمد)، مدیر مدرسەای کە پدرم سرایدارش بود و سرانجام دیوانەای کە در شهر می گشت و داد می زد کە “هرچە خواهرکستە اس ریختە توی خیابون!”
البتە پدرم هیچوقت مخالفت خودش را پیش کسی اعلام نمی کرد. توی خانە بود کە دق دلش را خالی می کرد. البتە آن هم خیلی منطقی و بدون اینکە صدایش را بلند کند و بە کسی فحش بدهد. من از اینکە پدرم مثل دیگران نمی اندیشید، بدم می آمد. در واقع می ترسیدم. وقتی این همە جمعیت را توی خیابان می دیدم کە یکصدا شعار می دادند و خشمگینانە علیە حکومت اعتراض می کردند، ترس برم می داشت کە نکند یک روز متوجە مخالفت پدرم بشوند و بە طرف خانە ما سرازیر شوند. چیزی کە خوشبختانە هیچ وقت اتفاق نیافتاد. بعدها فهمیدم کە پدر من حتی اگر مخالفت خودش را علنا هم اعلام می کرد، باز اتفاق خاصی نمی افتاد. او بر خلاف رئیس و روسای دیگر کە اسم و رسمی داشتند و همیشە جلو چشم مردم بودند، اساسا کسی برایش ترە خرد نمی کرد. بە قول معروف مورچە چیە تا کلەپاچەاش چی باشە!

اما پدر تعبیر خاص خودش را داشت. معتقد بود کە هرگونە گردن کشی و نافرمانی مقابل بزرگان پیامد خطرناکی دارد، و آدمها باید بشدت از آن حذر کنند. می گفت همانگونە کە پدر نقش اساسی در خانوادە دارد، همانطور هم حکومت نقش پدر در خانوادە مملکت را دارد و دست بردن در آن منجر بە بدبختی و فاجعە بزرگی می شود کە یقە مردم را بالاخرە می گیرد. بعد مثال خانوادەای را می آورد کە بعد ازمرگ پدرشان، زنش تن فروش شد و بچەهایش هم هر کدام از جائی دیگر سر درآوردند! اصلا بعضی روزها هنگامیکە از سر کار بر می گشت چنان برآشفتە بود کە تا مدت زیادی هیچ کلمەای از دهانش بیرون نمی آمد، و بعد سر سفرە می گفت کە بشدت معتقد است دنیا دارد بە آخر خودش می رسد و فاجعەای بزرگ سر راە مملکت و مردم قرار دارد.
و وقتی جنگ شد، اغلب من بە یاد این حرف پدرم می افتادم. بخودم می گویم الکی گفت یا اینکە چیزی بە دلش برات شدە بود!؟
اما بعد از انقلاب، هنگامیکە فهمید می تواند بە کارش در مدرسە ادامە بدهد و کسی اخراجش نمی کند، آرام گرفت. مثل اینکە برای همیشە دغدغە انقلاب از سرش بیرون افتاد، و مثل سابق بە زندگی خودش ادامە داد. ولی این هم زیاد طول نکشید. بر سر کار آمدن یک حکومت دینی و بعد پیداشدن کمونیستها و جریانات سیاسی مختلف دیگری کە حضور داشتند و حرفهای عجیب و غریب می زدند، دوبارە ذهن پدر را مشوش کرد. او بیشتر از همە از دنیای ویژە کمونیستها تعجب می کرد. اینکە فقرا باید مثل ثروتمندان زندگی کنند، و اعتقاد بە خدا نشانە حماقت بشر است، او را بشدت در فکر فرو می برد. ولی هیچ وقت هم در این مورد زیاد نگفت. تنها اینکە باز دوبارە معتقد بود کە این هم نشانە دیگری از وقوع فاجعە اجتناب ناپذیری است کە بزودی اتفاق خواهد افتاد.

و باز موقعیکە جنگ شد، من یاد این حرفهای پدرم می افتادم. بخودم می گفتم براستی پدر الکی می گفت یا اینکە حقیقتا از چیزی خبر داشت!؟
بە این ترتیب بر اساس آنچە پدر می گفت، جنگ نتیجە طغیان فرزند در مقابل پدر و نیز وجود کمونسیتهائی بود کە می خواستند نظم همیشگی دنیا را بر هم بزنند، نظمی کە در آن همیشە، خدا و انسانهای فقیر شانە بە شانە هم وجود داشتەاند.
و همین پائین کوچە ما، کمونیستی بود کە قبل از جنگ یکبارە از محلە ما ناپدید شد و من هیچ وقت ندانستم کجا رفت. مرد جوان خوب و با وقاری کە همیشە لبخندی بر لبانش بود. لبخندی کە پدر آن را بە ماری خوش خط و خال تشبیە می کرد. و من هم هیچ وقت از کسی نپرسیدم کە چە بلائی سر آن مرد آمد. و  فکر کنم اگر جنگ شروع نمی شد من سرانجام می توانستم کلی اطلاعات در این مورد پیدا کنم. و خانە آن مرد جوان کمونیست با رفتن پدر و مادرش کە همیشە ماتم گرفتەبودند، آنچنان خلوت شد کە گوئی هیچ رویائی در آن وجود نداشتەبود.
گاهی وقتها فکر می کنم پدرم حق داشت، و گاهی وقتها فکر می کنم کە سادەترین کار، تقصیر را بر گردن دیگران گذاشتن است. اتفاقات بزرگ کە می آیند انگار سر باز ایستادن ندارند، و یکی پشت سر دیگری همینطوری بدون هیچگونە مراعاتی راهها را تسخیر می کنند. و کسی کە همە عمر بە آبدارخانە دنج و ساکتی، و گذاشتن چائی جلو معلمانی خود گرفتەباشد کە بوی گچ و تختەسیاە می دهند، حوادث بزرگ برایش می توانند چە وحشتناک باشند. و جالب اینکە همین کس، یکدفعە بە جنگ مبتلا می شود و باز بر اساس همان عادت همیشگی اش بە یک اتاق دنج و ساکت، علیرغم هیاهوی جنگ در بیرون پناە می برد، اما آمادە نیست از دنیائی کە اتاق را در برگرفتە، برای همیشە خارج شود!
خانە ما برای پدر همان آبدارخانە مدرسە بود. تنها جائی بود کە می توانست او را در مقابل حوادث بزرگ حفظ کند. و پدری کە از ماجراهای بزرگ نفرت داشت، بهتر از هر کسی دیگر در قلب آنها می زیست!

و اخبار ادامە داشتند. هر روز و هر شب، صدای مارش بگوش می رسید. پدر کە حالا بیشتر از قبل بە رادیوی داخل گوش می داد، از واکنش بە گفتارها و نواهای مذهبی کە در خصوص جنگ و تحریک مردم بە مقاومت و بە ایجاد عدل در سراسر جهان دادە می شد، سرش را بی صبرانە و از روی عصبیت می جنبانید و معتقد بود کە آدمهای مذهبی جنگ را نە بخاطر پیروزی بلکە بخاطر خودش می خواهند! و مثال ملای مسجد محلە را می آورد کە دعوایش با افرادی کە نماز نمی خواندند هیچ وقت پایان نمی گرفت. پدر راست می گفت، رادیو تنها از مقاومت و بیرون راندن دشمن نمی گفت.
و من بخودم می گفتم کە اگر قرار بود جنگ هیچ وقت پایان نگیرد، پس تکلیف ما چی می شد. مگر تا کی می توان در شهر و محلەای زندگی کرد کە تنها خانەها و کوچەهایش و سکوت هولناکی کە آنها را در برگرفتەاست، ماندەاند؟
هر روز کە بیشتر می گذشت، پدر بیشتر متقاعد می شد کە جنگ دیگر یک شیوە زندگیست. و من با عصبیت و نگرانی خاصی با چشمانی کە داشت از حدقە بیرون می آمدند بە پدر نگاە می کردم، و در دل بخودم می گفتم “نە، او تنها یک آبدارچیە،… او کە نمی دونە توی دنیا دارە چی می گذرە!” و امید من بە روزهائی بود کە با این روزها متفاوت بودند.


و پدر کە زیاد نماز نمی خواند، یکدفعە بە نمازخوان قهاری تبدیل شد. مثل اینکە می خواست بگوید دین دیگری هم وجود دارد و می خواست از طریق نمازخواندن آن را از راە هوا بە آدمهائی کە پیش ما پیدا نبودند، منتقل کند. و کلمات و جملات عربی کە گاها با صدای بلند می خواند، زیرزمین را در خود می گرفتند و لبخند رضایتی بر لبان مادر می نشست. و مهربانانە بە من می گفت کە پسرم تو کی نماز می خوانی؟
مادر معتقد بود کە تنها خداست می ماند و برای همین پناە بردن بە او عین فراموش کردن دنیای فانیست. من هیچگاە نماز نخواندم. با اینکە یاد گرفتم، اما هیچ احساسی نسبت بە آن نداشتم. برای من نماز انگار حرکاتی بودند بی ربط بە آنچە در دنیای بیرون می گذشت. برای من پیداکردن رشتە ارتباطی میان من و آنچە بیرون در جریان بود بسیار دشوار بود، تا بتوانم با نمازی ایجادش کنم کە آن هم بە مراتب غریب تر می نمود. بە مادرم گفتم شاید روزی بخوانم.
و گلهای یاس در کنار ما روزها و شبها را بسر می کردند. گاهی وقتها در کنارشان می نشستم، و در حالیکە بە آنها خیرە می شدم بە آرامی می گفتم سپاس کە هستید! و آنها بودند. و متناقض ترین تصویر در ذهن من وجود گل یاس و جنگ با همدیگر و در کنار یکدیگر بود.
***
ادامە دارد

تاریخ انتشار : ۱ تیر, ۱۴۰۱ ۱۱:۵۲ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

ادامه »

افول قدرت‌های غربی از هولوکاست تا غزه

تصاویر استخوان‌های برجسته و چشمان فرورفته این کودکان، تنها پوسته فاجعه را نشان می‌دهد؛ عمق آن، خاموش‌شدن آهسته یک نسل است. پزشکان و متخصصان تغذیه هشدار داده‌اند: حتی اگر جنگ همین امروز متوقف شود، این کودکان با زخم‌های جبران‌ناپذیر جسمی و ذهنی، تا پایان عمر زندگی خواهند کرد

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
بیانیه ها

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

مطالعه »
پيام ها

«مرا بلند کن و بر شانه‌ات بنشان» رفیق حسن صانعی درگذشت!

حسن چهل سال پس از فاجعۀ پرپر شدن گل نورسیدۀ دخترش میترا به دست کوردلان، از دخترش، از گل دوست‌داشتنی زندگی‌اش، در پیوند با سرود انترناسیونال یاد می‌کند. آری فلسفۀ زندگی شخصی و سیاسی حسن در یک راستا قرار داشتند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

واقعیت‌های جدید در قفقاز و “جادۀ ترامپ”: روی کاغذ صاف و روان بود!

روایت‌ یک‌سویه، بیماری تاریخی و همگانی

کشتار ۱۳۶۷؛ زخمی باز در تاریخ ایران و ضرورت دادخواهی…

راهرو ترامپ در قفقاز و خوش‌بینی های طرف ایرانی…

کنش‌گری کارشناسان و سمن‌ها در زمینۀ محافظت از منافع ملی