روزی که محمد خاتمی مخفیانه در حوزه ای در دماوند رأی میداد با اینکه میدانست افراد مجلس را از قبل دستچین کردهاند، شاید هرگز تصور هم نمیکرد که این حرکتش نمودار و بهانهای برای تشکیل یک حزب جدید می تواند باشد. کسانی که امروز از بانیان «ندای ایرانیان»هستند به خوبی آگاه اند که ریزش و دلسردی از احزاب قدیمی اصلاحطلب که در عمل از سیاست روز بیرون گذاشته شدهاند و مورد کینه و دشمنی رهبری و نظامیان قرار گرفتهاند، ممکن است به وقوع بپیوندد یا در حال وقوع است و به همین دلیل در صدد تهیه ظرفی برای جمع آوری نیروهای کاری وموثر این جریانات دست به ایجاد چنین حزبی زده اند
آنها با اینکه تلاش دارند ایدههای اصلاحطلبی خود را ایدههای جدید اصلاحطلبی و اصلاح اشتباهات معرفی کنند، اما در عمل و تئوری به همان راهی میروند که محمد خاتمی سالها دنبال میکرد بدون آنکه حتی در معادلات سیاسی ایران وزنی همانند او داشته باشند. به همین دلیل تلاش بسیاری داشتند تا وی را در محوریت چنین حزبی جای دهند. “هادی حیدری که قبل از کناره گیری زود هنگام سخنگوی این جریان تازه شکل گرفته بود، دیدگاههای خود را چنین عنوان می کند:
“ما اهل تحریم انتخابات نیستیم و صندوقهای رأی را تنها راه دستیابی به دموکراسی میدانیم. ما همچنین با حاکمیت در عین حفظ هویت اصلاحطلبی خود تعامل میکنیم و هر جا در اقدامات خود با تضادی از سوی ارکان نظام مواجه شویم تا زمانی که نظام را متقاعد نکنیم آن اقدامات خود را مسکوت میگذاریم”.
در واقع پایه تفاوت «ندای ایرانیان» با بخشی از اصلاحطلبان که فشار از پایین و چانه زنی در بالا را تجویز می کردند، تنها به چانه زنی در بالا بسنده میکنند و خواهان هیچ نوع فشار آوردن از پایین نیستند، آنچه این بخش از اصلاحطلبان در استدلالهای خود عنوان می کنند، جلب اعتماد حاکمیت و نهراسیدن نظام از اصلاحطلبان است.
در بن بستی که پس از انتخابات ۸۸ ایجاد شد،کمتر کسی باور داشت که پس از پنج سال این مشکل همچنان به عنوان یک گره کور در نظام جمهوری اسلامی پایدار بماند، مشکلی که هنوز راه حلی برای برون رفت از آن یافت نشده است .تلاش خرازی و دوستان جوانش ظاهرن تلاشی برای پاسخگوئی بدین مشکل است از سوی دیگر برخورد جریانات اصلاحطلب از جمله محمد خاتمی چندان برای بانیان این حزب جدید دلگرم کننده نبوده است. خاتمی در همین باره میگوید:
“حضور تشکلهای مختلف در ذات اصلاحطلبی است و گروههای مختلف میتوانند فعال باشند البته اولویت من فعالشدن تشکلهای موجودی بود که بعضی از آنها محدود شدهاند.» خاتمی گفت: «یادآور شده بودم، اینطور تلقی نشود که اصلاحطلبی بد بوده است و حالا قرار است اصلاحطلبی خوب شود اما متاسفانه این شایبه ایجاد شده که باید اصلاح کنند و انشاءالله دارند اصلاح میکنند.» وی همچنین درباره برخی تفکرات میان گروههای اصلاحطلب که نسبت به خاتمی انحصاری فکر میکنند با بیان اینکه «من کوچک همه هستم» توصیه کرد: «نیاییم آن کسی که بههرحال به برکت عنایت و حمایت مردم موقعیتی یافته است را سرمایه انحصاری گروهی و جریانی قرار دهیم”..»
چند روزی تنها از رسانه ای شدن این حزب نگذشته بود که دو تن از دست اندرکاران جوان «ندای ایرانیان» از جمله هادی حیدری سخنگو، اعلام جدائی می کنند و دفاع جانانه روزنامه کیهان به مانند تیر خلاصی «ندای ایرانیان» را تا حد یک پروژه امنیتی در اذهان دیر باور و شکاک بسیاری از فعالان سیاسی تقلیل میدهد.
چه این حزب یک پروژه امنیتی باشد یا نباشد! چه این حزب موفق شود که خود را تا حد یک حزب اصلاحطلب طرح کند یا موفق نشود و از هم بپاشد، آنچه مشخص است نیاز روز افزون جامعه به داشتن ابزارهای جوامع مدرن از جمله احزاب است. جامعه جوان ایران در تب مشارکت در حیات سیاسی ایران می سوزد و بدنبال یافتن راهی در کوره را سیاسی ایران می گردد، آگاهی از این امر میتواند بسیاری را تشویق به پاشاندن بذر در زمینی که بکر و مساعد است کند. آیا راهی برای بازی فعالان سیاسی در این زمین بکر وجود خواهد داشت؟ آیا وجود سرکوب میتواند جامعه را از این تلاش برای پاسخگوئی به نیازهای خویش باز دارد؟
پرداختن به این سئوالها میتواند موضوع بحثهای کارشناسانه باشد ولی آنچه مشخص است محافل قدرت درجمهوری اسلامی و نیروهائی که از قدرت دور مانده اند ولی پیوندهائی با نظام دارند هنوز در مقابل یکدیگر ایستاده اند، حسن روحانی با کلید تعدیل تا کنون موفق به گشودن این قفل نشده و خود نیز در تلاش برای حفظ رأی دهندگان سبز از جانب مجلس وزیر علوم اش استیضاح و از طرف علی خامنه ای دولت اش نکوهش شده است.
در چنین فضائی که کشور از طرفی با چالشهای بینالمللی و از طرفی مشکلات عدیده داخلی روبروست، نمی تواند ایجاد یک حزب جدید حساسیت برانگیز نباشد. حسن یونسی فرزند وزیر اطلاعات دوره اصلاحات که پس از وقایع انتخابات سال ۸۸ مدتی در زندان بوده است یکی از اعضا هیئت مؤسس این حزب است، وی در گفتگوئی که با خبرگزاری ایلنا داشت چنین گفت:
“استراتژی «فشار از پائین، چانهزنی از بالا»به نتیجه نرسید/سیاست میدان جنگ نیست که بخواهیم فتح سنگر به سنگر کنیم/اتخاذ استراتژیهایی مانند خروج از حاکمیت و تحریم انتخابات غلط بود/در نظر آرمانگرا هستیم تا دچار فرصتطلبی نشویم و در عمل میانهرو و عملگرا هستیم تا دچار افراطگرایی نشویم/نقد درباره ۸۸ را موکول به زمانی میکنیم که حصر برداشته شود”..
این مواضع انتقاد بسیاری از اصلاحطلبان را برانگیخت و القابی مثل تواب یا حزب حکومتی را به «ندای ایرانیان» سرازیر کرد. اما یکی از مسائلی که مورد توجه و تأکید این حزب جدید در بدو پیدایش بوده است جوانگرائی است، جوانانی که در سال ۸۷ تلاش میکردند محمد خاتمی را برای شرکت در انتخابات تشویق کنند از موسسین اولیه این حزب هستند و کسی که عنوان لیدر حزب را بخود گرفته است کسی جز صادق خرازی ۵۱ ساله نیست. محمد رضا جلائی پور در نقد این جوانگرائی میگوید:
“یکی از محورهای مورد تاکید بنیانگذاران این تشکل «مطلوبیت جوانگرایی در سطوح عالی مدیریت سیاسی» (عضویت در شورای مرکزی احزاب، مجلس و کابینه) است. همچنین به نظر میرسد یکی از دلایل و انگیزههای خروج این جوانان از تشکلهای قبلی و تاسیس حزب جدید، گلایهی آنها از نسل قبلی است که به قدر کافی به این جوانان مجال ورود به سطوح عالی فعالیت سیاسی را ندادهاند. نگارنده با این پیشفرضها همراه نیست و «مطلوبیت جوانگرایی در رهبری سیاسی و سطوح عالیرتبهی سیاستورزی» را یک افسانه میداند که عمدتاً بدون سنجشگری توسط بخشی از جوانان مطرح میشود. اساساً حزب سیاسی جوانان و جوانمحور در هیچ عرصهی سیاسیِ تکاملیافتهای در هیچ کشور دموکراتیکی سابقهی توفیق نداشته است”..
حتی در گلخانه های امنیتی! رویاندن درخت احزاب در زمین بکر و بایر ایران کار سختی است.
سیامک فرید
دوم سپتامبر