اعلام انشقاق از طرف جناح آقاى حسن زاده اگر چه از یک طرف پایان دادن به یک دوره ناسازگارى و تشنجات درون حزب دمکرات بشمار مى رود، اما از طرف دیگر آنطور که از ظواهر امر برمى آید شروع یک دوره تشنج دیگر میان این دو جناح البته در قالب دو حزب متفاوت و مستقل سیاسى است. با توجه به رویدادها و مسائل پیش آمده میتوان گفت که دور نوین این تشنج خود را در دو عرصه به نمایش میگذارد: عرصه تعارض بر سر مایملکات مادى و معنوى حزب، و عرصه رقابت سیاسى.
عرصه تعارض بر سر مایملکات مادى و معنوى حزب ـ
در این زمینه اکنون رقابت جدى اى از طرف هر دو جناح وجود دارد و هر دو در تلاش اینند که هم از لحاظ مادى و هم از لحاظ معنوى میراث دار حزب واحد قدیمى باشند. به عنوان نمونه جناح آقاى حسن زاده از اصطلاح دو پاره شدن حزب استفاده میکند و بدین وسیله میخواهد بر این امر تاکید کند که به عنوان نیمى از حزب، وارث کل میراث معنوى حزب است، و این در حالى است که جناح هجرى از جدا شدن تعدادى از کادرها از حزب تاکید دارد و بدین وسیله نه بر دوپارگى، بلکه بر ماندگارى اصل حزب در فرم همیشگى آن انگشت میگذارد. که در ادامه همین امر استفاده جناح انشقاقى از نام حزب دمکرات و روزنامه کردستان ارگان کمیته مرکزى آن، واکنشهائى را در طرف مقابل برانگیخته است که از جمله میتوان به سخنان حسن شرفى جانشین آقاى هجرى اشاره کرد که گفته است هیچ حزبى این را قبول نمیکند که حزبى دیگر با نام او فعالیت کند.١
همچنین اکنون جناح آقاى هجرى با برجسته کردن این امر که انشقاقیون عمدتا از جناح رهبرى انقلابى منتسب به کنگره هشتم حزب هستند، میخواهد روى این مسئله تاکید کنند که اینان همان معترضین و مخالفان دکتر قاسملویند که اکنون پس از بازگشت به حزب به علت حل نشدن در حزب و ماندگارى در همان فرم پیشین اکنون انشقاق دیگرى را تدارک دیدهاند، و در اصل مخالفت آنان نه با رهبرى کنونى حزب بلکه با اصل سنت قاسملو در حزب است که از طرف رهبرى کنونى نمایندگى میشود. جناح حسنزاده هم با تاکید بر ماندگارى و وفادارى به اصول دکتر قاسملو میخواهند بگویند که این امر واقعیت ندارد و آنان نه تنها هیچ ضدیتى با دکترقاسملو ندارند بلکه کماکان او را رهبرى بزرگ و خردمند میدانند که میتوان همیشه از آن الهام گرفت. ظاهرا در مرحله کنونى استفاده از نام قاسملو و شرفکندى هسته اصلى اثبات وفادارى به سنت حزب و میراث آنرا تشکیل میدهد، و از این رهگذر هر کدام میخواهند بیشترین مشروعیت را براى خود تدارک ببینند. شهیدان برخاستهاند و در قالب بروز کاریزمائى خود میخواهند به تحولاتى مشروعیت دهند که در حقیقت سالهاى سال بعد از مرگ آنان دارد اتفاق مى افتد! و این در حالیست که که اشاره هر دو جناح در حقیقت به اسامى آنهاست و نه میراث سیاسى و فکرىاشان.
در مورد تملکات مادى هم میتوان گفت که جناح منشعب سعى بر این دارد که از طریق اصرار بر ماندگارى در مقر مرکزى که در آنجا بیشترین تعداد خانوارها را بههمراه خود دارد و نیز با شرکت دادن بیشتر حکومت محلى کردستان عراق، جناح هجرى را به این امر وادار کند که متملکات حزبى را با آنها قسمت کند. امرى که جناح هجرى بشدت از آن سر باز میزند و به هیچ وجه موافق آن نیست. کلنجار رفتن بر سر این امر هنوز ادامه دارد و گمان آن نمیرود که به این زودى خاتمه بیابد. واقعیت این است که ماندن هر دو جناح در همسایگى همدیگر در یک محل محدود، میتواند زایندهى مشکلات عملى بیشترى گردد، و نیز دخالت دادن طرف سوم در امر تقسیم مایملکات حزبى میتواند امر خواست تقسیم را به پروسهاى طولانى تبدیل کند و از این مجرا براى آنان حامل پیامدهاى ناگوارى باشد.
عرصه رقابت سیاسى ـ
در رابطه با عرصه رقابت سیاسى نیز میتوان گفت که جناح هجرى با ماندن بر همان اصول برنامهاى منبعث از کنگره سیزدهم، کماکان بر همان اصول تاکنونى حزب پاى میفشارند. اما جناح منشعب با ایجاد تغییر در شیوه ارتباط نام کردستان و ایران در نام حزب و نیز با ارائه سندى به اسم “رئوس کلى خط مشى ما” نکاتى را مطرح کردهاند که میتواند بهنوعى بیانگر فاصله گرفتن از برنامه تاکنونى حزب باشد. البته آنها در همین سند نیز بر امر فدرالیسم و همکارى با کنگره ملیتهاى ایران فدرال تاکید کردهاند، اما در همان حال آوردن نام کردستان بزرگ و سخن از شکستن تابوئى بهنام تجزیهطلبى و نیز دورى گزیدن از آوردن شعار استراتژیک حزب “سوسیالیزم دمکراتیک” در این سند، بدعتهائى را با خود بههمراه آورده که قبلا در جریان کشاکشها از آن اسمى برده نمیشد. با توجه به اینکه انشقاق در مرحله اعلام آن بر روى اصولى برنامهاى بنا نشده بود که این جریان را از جریان هجرى جدا کند، این چنین مینمایاند که نوشتن و ارائه این سند در اصل تلاشى است عجولانه براى هویتسازى در مقابل جناح هجرى. هویتسازىاى که نهایتا میتواند انشقاق را مشروعیت سیاسى و فکرى بخشد.
همچنین طرح ایده نوگرائى که هم در همین سند بدان اشاره شده، و نیز در سخنان جناح رفرم گرای٢ انشقاقیون و سخنان خود حسنزاده هم آمده است، خود باز کردن باب دیگرى بر روى امر هویتسازى نوین است. نوگرائىاى که ظاهرا در دو بند بیشتر خود را برجسته میکند، که یکى طرح ایده کردستان بزرگ و دیگرى پیش کشیدن و تاکید بر حضور فرد و آزادى وى میباشد.
تا آنجائى که به مسئله مقوله فرد برمیگردد میتوان گفت که در این سند تعریفى نوین و دقیق از فرد و رابطه آن با جمع نشده است و کماکان همان تعریف کلاسیکى خود را مینمایاند و چه بسا باز حق آزادى بیان را در همان چارچوب حزبى باز دوباره تعریف کردهاست. پس میتوان گفت که هنوز در این سند حول و حوش این مقوله مهم با دقت لازم اندیشیده نشده است و بیشتر یکنوع سرهمبندى کردن جملات است که بیشتر براى ارضاى خواست جناح رفرمگراى جوان درون این جریان در آن گنجانیده شده است.
در مورد کردستان بزرگ هم میتوان گفت که بازگشت به این اندیشه نه تنها هیچ نوع نوگرائى با خود بههمراه ندارد، بلکه اساسا از لحاظ تاریخى بازگشت به کوملهژىکاف و نیز گرویدن به شعار و اندیشهاى است که بعضى از احزاب کردى در کردستان ایران هم اکنون هم حامل آنند. در واقع ایدههاى خودمختارى، فدرالیسم، کنفدراسیون، استقلال و حقوق شهروندى در حل حقوق ملى، ایدههاى نوینى نیستند و در گرویدن به آنها اساسا میتوان از چرخشى در سیاست یک حزب مشخص سخن به میان آورد و نه از نوگرائى آن.
در رابطه با حذف سوسیالیزم دمکراتیک هم میتوان گفت که نام نبردن از آن در این سند میتواند به علت عدم اعتقاد بخش قدیمى موسوم به رهبرى انقلابى به آن باشد که قبلا در دوران قاسملو هم با آن مشکل داشتند و آن را نقد میکردند. و نیز شاید ناشى از این تصور باشد که بازگشت به ایدههاى ملى تندروانه و تلاش در محدود کردن آن در قالب استراتژیهاى ایدهئولوژیک چپى، زیاد به نفع روند جذب همه اقشار و طبقات جامعه کردى به یک حزب ملى نباشد.
در ادامه همین امر نوگرائى، آقاى حسنزاده در کنفرانسى خبرى در اربیل ضمن ارج نهادن به رهبران فقید میگوید که قرار نیست تا ابد بتوان از سفره آنان نان خورد. در واقع این امر اشاره یست به اینکه رهبران کنونى باید ضمن پاسداشت و گرامیداشت میراث رهبران پیشین، خود حامل پیامها و گرایشهاى نوین باشد، چنانکه بتوانند شادابى خود را در امر سیاست حفظ کنند. ضمن تائید این سخن در کلیت خود، اما چنین به نظر میرسد که جناح حسنزاده به سه شیوه مشخص و یک مقدار غریب دارند از میراث فکرى این رهبران استفاده میکنند. همچنانکه میدانیم قاضى محمد بانى حزب دمکرات بود و با ایجاد آن از شیوه تفکر برنامهاى کومله ژىکاف برید که اساسا بر پایه ایده کردستان بزرگ ایجاد شده بود. در واقع طرح مجدد ایده کردستان بزرگ بریدن از این سنت قاضى محمد است. دکتر قاسملو نیز خصلت ایرانى بودن حزب دمکرات را شدت بخشید و ضمن دفاع از ایرانى بودن خود، کردها را نیز ایرانى میدانست و از حل این مسئله در چارچوب ایران دفاع میکرد. بنابراین طرح ایجاد کردستان بزرگ و خط تیرهاى که که بین نام کردستان و ایران در نام جدید انشقاقیون وجود دارد، بریدن از سنت قاسملو است. و سرانجام اینکه شرفکندى در مصاحبهاى که با کشتگر دارد خود را مفتخر به چپ بودن میداند و از ایده چپ بودن حزب دفاع میکند. که البته این همان ایده قاسملو بود که رستگارى ملى را بدون پیوند دادن آن به ایده رهائى اجتماعى بدون محتوى میدید.
پس دورى گزیدن حزب جدید از ذکر شعار استراتژیک حزب در “رئوس کلى خط مشى“ ارائه شده خود، در واقع فاصله گرفتن از از همان سنت چپى بودن است که سالهاى سال حزب خود را در صفوف آن میپنداشت.
راجع به جناح آقاى هجرى هم میتوان گفت که آنان در همان وضع تاکنونى خود باقى ماندهاند و ضمن دورى از ادعاى نوگرائى، با تحمل انشقاق کنونى، میروند که صفوف خود را متشکلتر از قبل کنند و ضمن تاکید بر پرهیز از جناحبندى در نظر دارند که بیش از پیش به حزبى فرا رویند که از صفوف متمرکزترى برخوردار باشد. تجربه انشقاق اخیر از لحاظ روانى این امکان را براى آنان فراهم میآورد که به قول معروف به سوى حزبى آهنین حرکت کنند و در این مقطع نیروهاى خود را به انسجام بیشتر براى فائق آمدن بر مشکلات فرا بخوانند. این در واقع خود خطر بالقوهاى است که سر راه این جناح ایستاده است. زیرا وجود جناحهاى مختلف در یک حزب سیاسى خودبخود عیب و ایراد نیست، بلکه آن چیزى که خطر محسوب میشود این است که آن حزب مذکور فاقد مکانیزمى باشد که امکان همزیستى و رقابت سالم این جناحها را در درون خود میسر سازد. پدیده آزادى عقیده و بیان و نیز حق برخوردارى از تغییر محققانه فکر، خودبخود نیروهاى درون هر حزب سیاسى را در مسیر زندگى خود با گونهگونى فکر و گرایش مواجه میکند و این امرى نیست که بتوان جلو آنرا گرفت. ایجاد شرایط دمکراتیک درون حزبى امرى حیاتى براى هر حزب مدرن سیاسى است و اجتناب از نهادینه کردن آن میتواند مدام مشکلآفرین باشد.
و نیز عدم طرح نوگرائى از طرف این جناح بدان معنا نیست که حزب در حقیقت احتیاج به تغییر ندارد. اتفاقا همین انشقاق اخیر باید آنان را به این نتیجه برساند که حزب داراى مشکلات جدىاى است و باید مکانیزمى را براى سلامتى مجدد آن بازجست. جدائى رفیقان گذشته بدان معنا نیست که جناح باقیمانده از مشکلات رستهاند. در واقع این مشکلات بودند که انشقاقیون را ساختند و نه انشقاقیون مشکلات را.
به اشتباه گرفتن این دو مقوله و جایگزینیاشان با همدیگر میتواند حزب آنان را در آینده باز دچار خطاهاى فاحش و مشکلات دیگر بکند. و البته متاسفانه میتوان گفت که همین نگاه خطاآلود از هم اکنون هم وجود دارد و خود را در میان آنان نشان میدهد. از جمله اینکه آقاى تیمور مصطفائى عضو هیئت سیاسى این حزب در بخش اول مقالهاى در کردستان ارگان حزب، سعى بر این دارد که با نگاهى تاریخى به انشعابات درون حزب، مشکلات حزب را فراافکنى کرده و با نسبت دادن خطاها و خیانتها به دیگران و خود را مبرا دانستن از هرگونه اشتباهى، گناه را تنها بر اساس تئورى توطئه پایهریزى کند. متاسفانه این دید که همان دید سنتى، مذهبى و کلاسیکى است هنوز به شدت در میان آنان جانسختى میکند و این جناح حاضر نیست که به غیر از رنگ سیاه و سفید وجود رنگهاى دیگر را هم بپذیرد. آقاى مصطفائى به جاى جواب دادن مشخص به مشکلات کنونى حزب، به کنکاش در گذشتهها میپردازد و میخواهد بار دیگر پشت سر کاریزماى رهبران فقید حزب بویژه دکتر قاسملو سنگر گرفته و باز حقانیت خود را از آنان کسب کند. در صورتى که اکنون سالهاى سال از آن دوران گذشته است و زمانه کاملا خصوصیات دیگرى را با خود بههمراه آورده است. این نوع تفکر کاک تیمور براى همیشه همه چیز را ثابت و بلاتغییر میبیند و این چنین به جاى درک و تحلیلى دینامیک، درک و تحلیلى ایستا و ناپویا ارائه میدهد.
چنین مینمایاند که با توصیفات داده شده، متاسفانه این دو جناح به سوى یک دوره تشنج و رقابت ناسالم گام برمیدارند. اگرچه هنوز با در کنار هم ماندن در مقر مرکزى به ناچار از یک سرى برخوردها حذر میکنند، اما ظاهرا با توجه به سخنان و حرفهائى که اینجا و آنجا برخى از عناصرشان میزنند و مینویسند، میتوان به عمق ناخوشنودى آنان از همدیگر و اشتیاقشان به یک جنگ لفظى پى برد. اما شرایط کردستان ایران دیگر نسبت به گذشته بسیار فرق کرده است. بىگمان هر نوع برخورد غیر دمکراتیک، نامسئولانه و بدور از خرد سیاسى و مدرن میتواند پیامدهاى بسیار سنگینى را براى حاملان آن داشته باشد. درک پلورالیستى، احترام به همدیگر و پلمیک هدفمند و استوار براصول مدون و علمى در واقع بهترین بسترهاى رقابت سیاسى در عصر کنونى هستند. بهویژه براى آن نیروهایى که خود این خصوصیات را براى خود قائلند و تبلیغ و رئالیزه کردن آنرا جزو برنامه و اهداف خود قرار دادهاند.
١ مصاحبه حسن شرفى با روزنامه میدیا شماره ٢۷٠
٢ جناح رفرمگرا (رهوتى ریفورم خواز)، عدهاى جوان تحصیلکرده و روشنفکر درون حزب هستند که در پى انشقاق اخیر به جناح آقاى حسنزاده پیوستند.