جامعۀ امروز ایران با دو تصویر روشن مشخص میگردد؛ نخست تصویر حکومتی که قدم به قدم مشروعیت خود را از دست داده و میدهد و در شلتاقی دیوانهوار که به صغیر و کبیر رحم نمیکند، سعی در حفظ و نگاهداری قوانین ارتجاعی و محدود کنندۀ آزادیهای فردی و اجتماعی مردم که بر آنها نام قوانین اسلامی نهاده و اساس نگاهدارندۀ ستون خیمۀ جمهوری اسلامی مینامد، دارد.
دیگری تصویر نیروی اجتماعی بزرگی است به نام مردم معترض که روزبهروز بر تعداد و دامنۀ آنها افزوده میشود. مردمی بهپاخاسته برای باز گرفتن اعتماد خود که روزی با رای حداکثری به حکومت جدید بر آمده از دل انقلابی ویرانگر به او حق قانونگذاری داد و مشروعیت بخشید. حال اکثریت همان مردم با تکیه بر نیروی نسل جدید برای بازپسگیری هر آنچه که طی سالها حکومت جابرانۀ دستگاه دینی پیوند خورده با دستگاههای امنیتی و نظامی از مردم گرفته و به شکل قوانین و احکام ضدمردمی در حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به صورتی کاملا آمرانه، منطبق بر منویات ولیفقیه بدون در نظر داشت منافع مردم جاری ساخته است، بر خاستهاند.
نیروی مردمی و نسل جوانی که قدم به قدم در مقابل رژیم ایستاده و در چالشی رودرروی تاوان سنگین داده، اما پرده از سیمای مرتجع، فاسد، غارتگر، زنستیز، کودککش و جنایتکارانۀ او بر گرفته است، از حرمت و مشروعیت آن کاسته و برحرمت زنان آزادیخواه و مبارز ایران افزوده، بر سبک زندگی غربی پای فشرده وبرای رسیدن به آزادی جان داده است.
زنان این نیروی اجتماعی بزرگ که بخش مهم و تاثیر گذار در این چهل سال مبارزه برای مشروعیت زدایی از چهرۀ کریه زنستیز و آزادیکش ولیفقیه و حکومت اسلامی به حساب میآیند.
نگاه اول به آنچه که در جامعه میگذرد، همراه اولدورم بیلدرم رهبر نشان از قدرتمندی رژیم میدهد. اما در واقع وضعیت امروز جمهوری اسلامی بسان جزیرهنشینهای محصور شده در میان اقیانوسی از مردم سخت متنفر از اوست. وحشتزده از طوفانی که در اعماق میغرد و هر آن بشکل جنبش مهسایی دیگر بزرگتر و فرا گیرتر میتواند به سطح آمده و بساط خونین خلافت اسلامی او در این جزیرۀ وحشت را در هم نوردد.
از این رو چنین دیوانهوار دست به هرگونه بیشرافتی، بگیرو ببند، هر گونه ضرب وشتم و جنایت که تنها سلاح او در مقابله با این حلقۀ محاصرهکنندگان نهایت پیروز بر اوست، میزند تا لختی برعمر نکبتبار خود بیفزاید.
چه اتفاقی افتاده که پس از چهل سال، حکومت چنین بیپروا و سراسیمه دست به حذف نیروهایی که در همین نظام کار کردهاند میزند؟ کسانی که روزی از صافی حکومت گذشتهاند، اما امروزبا حکومت زاویه پیداکرده و لرزه بر تن رژیم میافکنند.
اخراج سههزاروپانصد استاد از سراسر دانشگاهها و نشاندن سههزار لیسانسیۀ سهمیهای به جای آنان و عواقب کار آنان در مقابل لشکری از دانشجویان که بدنۀ اصلی تمام جنبشهای اعتراضی میباشند، جایگزینی لشکری از طلاب درمدارس که مسلماً مورد خنده و شوخی بچههای نسل «زد» خواهند شد و عبایشان را بهسرشان خواهند کشید.
در افتادن با دخترانی بسان آرمیتا گرانوند که سر در برابر حجاببانان عقدهای، متحجر درآمده به استخدام دونمایه و متملقی چون زاکانی، سر خم نمی کنند و با مرگ مظلومانه و در عین حال شکوهمند خود جهانی را به حمایت از خود میکشند.
در افتادن با جامعۀ پزشکی بر سر حجاب اجباری، ممنوعالکار کردن هنرمندان زن از فعالیت هنری، بستن مراکز تفریحی،کافیشاپها ،حتی مراکز کسب و کار نشان از وحشت روزهای آینده است. راهاندازی دستهجات آتش به اختیار در اشکال مختلف در لباس دینی برای نسقکشی از مردمی که امروز تره برای کلیت دین ونظام دینی خورد نمیکنند، خبر از طوفانهای پیش رو می دهد.
مردمی که در لجاجت با سیاست حکومت در قبال فلسطین سکوت اختیار می کنند و حاضر به ظاهر شدن در راهپیمایی و نمایش حکومت در دفاع از مردم فلسطین نمیشوند.
به جای شعارحکومتی “هم غزه، هم لبنان، جانم فدای اسلام” مردم شعار “نه غزه،نه لبنان، جانم فدای ایران” سر میدهند. درد این ضربۀ کاری را حکومت خوب درک میکند. ضربتی که حتی در گاه درگیر شدن و رویارویی رژیم با دشمن خارجی کمتر کسی به یاری او بر خواهد خواست. برای مردم رسیدن به حساب حکومت و حکومتیان مهمتراز هر دشمن خارجی رژیم تراشیده است. ملت ایران را سر دشمنی با هیچکس وهیچ دولتی نیست. شعار حکومت آیندۀ ایران زمین، صلح و دوستی با تمام دولتها و مردم جهان است. پیام مردمان این سرزمین در طول تاریخ صلح بود، دوستی بود، همزیستی مسالمتآمیزبود، کار بود و آبادانی ،شادمانی بود و رقص، جشن بود وسرور! پیام جنبش مهسا نیز جز این نیست.