در انجیل “متی” ما با سرنوشت مسیح از بدو تولد تا مرحلە بە صلیب کشیدە شدنش روبرو هستیم. در این انجیل کوتاە، خوانندە با داستانهای کوتاە زیادی مواجە می شود کە طی آنها تلاش بر این است تا شیوە زندگی، افکار و رهنمودهای مسیح بە تصویر کشیدە شوند، داستانهایی کە فارغ از جنبە دینی و مذهبیشان، دارای عناصر قوی خیال و فانتازی، و از این جهت شکستن فرم دنیای رئال برای پی افکندن جهانی دیگر هم بر روی کرە خاکی و هم در جهان دیگر (برای معتقدان بدان) می باشند.
انجیل متی اما همچنین در بطن خود بسیاری از خصائل درونی، روحی و فرهنگی بشر را کە شاید از بدو پیدایش بشر تا حال جزو خصایص اصلی انسان بودەاند، بازمی نمایانند. خصایصی کە در زمان مسیح (دو هزار سال قبل) بودەاند، و کماکان با خواندن این متن می توان بە وجود ممتد و چندین و چندین بارە آنها در زمانە کنونی نیز واقف شد.
یکی از این خصایص، بحث خیانت است. در این انجیل می خوانیم کە مسیح با دوازدە حواری خود در گردشی میسیونری است، گردشی مذهبی برای تبلیغ مسیحیت. آنها از جائی بە جائی دیگر می روند تا پیام خدایشان را بە مردمان بدهند. در این سفرها، مسیح بیماران را شفا می دهد و بە گرسنگان از طریق اعجاز نان عطا می کند. اما در میان حواریون کسی هست کە در آیندە قرار است بە مسیح خیانت کند، او را تسلیم دشمنان کردە و بە کشتن دهد. مسیح از این امر از پیش مطلع است، و گاهگاهی در حین سفرها در خلال صحبت ها بە این امر اشارە می کند!
چگونە می توان این حالت مسیح را تفسیر کرد؟
دو تفسیر می تواند جای اشارە و مکث باشند: ١ـ سادگی مسیح. بە این معنی کە اگر مسیح از این امر پیشاپیش مطلع بود، پس چرا کاری نکرد و چرا بە سرنوشتی کە در انتظارش بود رضا داد؟ اما در پشت این سادگی، فلسفەای وجود دارد: فلسفە شهید شدن و از این طریق با خون و مرگ خود حقانیت موضوعی را بە اثبات رسانیدن کە شاید نمی توانست تنها با گفتەهایش بە اثبات برساند. هم چنین بازخیزش وی از مرگ، بعد از سە روز، و سفرش بە آسمانها برای اثبات این نکتە کە علیرغم مرگ زمینی اما مرگ پدیدەای نبود کە وی را برای همیشە دربرگیرد، و بە این طریق اثبات “قدرت خدائی” برای بازماندگان و بشر. (یک تفسیر مذهبی)
اما تفسیر دوم می تواند یک تفسیر دیگر باشد،… از جنس جامعە شناسی کە در آن رگەهای قوی ای از اعتقاد بە نگرش دترمینیستی (اعتقاد بە حتمیت و رابطە علی ـ معلولی) وجود دارند. یعنی یک نگرش فلسفی کە همە چیز را تابع حتمیت می داند و بە این ترتیب عنصر ارادە و تصادف در آن بە حداقل و یا صفر می رسد.
طبق این تفسیر، مسیح تنها روندی را دنبال می کند کە از قبل مقدر و حتمی است. و این ریشە در این خوانش دارد کە حتی در یک جمع کوچک هم باید شاهد روحیات متفاوت بود. اینکە همە انسانها از یک سرشت نیستند و کسانی تحت شرایطی (و یا از ازل) علیرغم وعدەهایی (ظاهری) کە دادەاند، در زمینەای دیگر قرار می گیرند و بە این ترتیب دنیا می شود همان امتدا محل اضداد و رقابت نیروهای مختلفی کە نمی توانند سرانجام در یک صف قرار گیرند. و سرشت این اضداد جوریست کە ضدها همیشە در مقابل هم نیستند، بلکە گاها صفوفشان درهم می رود و بنابراین کار دشوارتر می شود.
مسیح را یارای خلاصی از این سرنوشت نیست، زیرا کە وی در درون خود بە این دترمینیسم، و حضور و جنگ اضداد در میان انسان ها واقف است، و بنابر خصلت مورالیستی خود کە بە کشتن، انتقام و خشونت معتقد نبودە است، کاری نیز برای خلاصی از این وضع انجام نمی دهد. بنابراین خاضعانە بە این سرنوشت خود گردن می نهد. ١
اما پیام انجیل، این متن فانتازی چە می تواند باشد؟ در زیر می توان بە چند موردی اشارە کرد:
ـ دوآلیسم نگرشی، اینکە خوب و بد همیشە باهمند، چە میان انسانها و چە در درون خود یک انسان،
ـ باید با این بد مبارزە کرد، اما ضمانتی برای رهائی صد در صد از آن وجود ندارد. این بد می تواند همیشە در فرمهای دیگری خود را بە منصە ظهور برساند،
ـ خوب باید بداند کە همیشە در کناری بدی حرکت می کند،
ـ خائن، خوب را بە کشتن می دهد و شاید هم پشیمان شود (یهودا، حواری خائن مسیح، از کردە خود بعدا پشیمان می شود)، اما این پشیمانی دیگر زیاد سودی ندارد،
ـ خوب ها نباید همیشە در انتظار عکس العمل خوب از جانب دیگران باشند،
ـ خائن، خوب را بە کشتن می دهد، و سپس مردم در خیال خوب کشتە شدن قدرت فرد بد را تحمل می کنند.
اما ما در دنیای پست مدرن کنونی، در جهانی زندگی می کنیم کە بسیاری معتقدند “قدرت فرد بد را باید تحمل کرد، و خوبان احمقانی بیش نبودەاند کە بیهودە زندگیشان را دادەاند!”
زیرنویس ها:
١ـ در متون دینی لوتر ما می خوانیم کە رستگاری بشر در دست خودش نیست و اساسا این ارادە تنها در دستان خدا قرار دارد. در واقع پروتستان ها برای توجیە این خوانش خود از رستگاری بە این موضوع اشارە می کنند.