هدفتان از وحدت چیست؟
فکر میکنم که نیروهای چپ بسیار پراکنده هستند و تا زمانی که این پراکندگی وجود داشته باشد نمیتوانیم بر روند وقایع سرنوشتساز کنونی تأثیر مناسبی داشته باشیم. درک من از” وحدت” برآمدن همبسته نیروهای چپ مایل به وحدت حول یک برنامه عملی است، برنامهای که بهطور مشخص بتواند بین ما و کنشگران آزادیخواه ایران رابطهای تنگاتنگتر به وجود بیاورد. اینچنین برنامهای بازتاب عمیقترین فکرهای ما در مورد پرنسیپهائی است که فرد، فرد ما بدانها باور داریم و بنابراین تکوین چنین برنامهای را مهمتر و مؤثرتر از جمعآوری اشتراکات نظری میدانم. در دنیای امروز، در اقیانوسی از نظرات و درکهای متفاوت و گهگاه متناقض شناوریم و کوشش برای رسیدن به یک سلسله پرتسیپهای انتزاعی کوششی کم ثمر خواهد بود. یقین دارم زمانی که در مورد اشتراکات نظری به توافق رسیدیم بازهم اختلافات بسیار جدی در میان ما وجود خواهد داشت. برنامه عمل مشترک میتواند در طی زمان، تفکر ما را به یکدیگر نزدیکتر کند و خود برنامه هم، در طی همین زمان با بهرهگیری از تجارب عملی، غنیتر شده و تدقیق شود.
از این دیدگاه است که معیار برتر من برای “وحدت” موفق، صلابت و صحت برنامه عمل خواهد بود.
برنامه عمل چیست؟ عمل یا کنش بر روش و روش بر بینش و راهبرد تکیه دارد. برنامه عمل موردنظرتان برای وحدت چه رابطهای با روش و بینش دارد؟
میخواهیم گذار خشونت پرهیز به دموکراسی را در جامعه سامان دهیم. این نگرش با توجه به تحولات اجتماعی ایران و نگاه به تجربه گذشتهمان شکلگرفته است و تاریخچه تحولات سیوچند سال گذشته هم مؤید صحت آن بوده است. این راهبرد کنونی ماست. ما باید برنامه عملی داشته باشیم که میخواهد نیروهای عمده تحول جامعه ایران را در مدنظر داشته باشد. بنابراین در پاسخ به پرسش بالا، میگویم درست است برنامه عمل با راهبرد پیوند مستقیم دارد.
از نظر شما، مسائل منطقهای و بینالمللی اصلی کنونی چیست؟
مهمترین تحولی که بر روند وقایع در منطقه و کشور ما تأثیر میگذارد روند کاهش نفوذ و قدرت بینالمللی امریکاست. بهعبارتدیگر، در دوران افول قدرت امریکا و سر برآوردن قدرتهای تازهنفس و جدیدی به سر میبریم. این تحول از همه نظر بر زندگی تکتک ما و مردممان اثر میگذارد. از سوی دیگر، گذشته از جنبههای اقتصادی و فرهنگی تأثیرگذار در شرایط جهانیسازی، این امر را نیز باید در نظر داشت که امریکا بهسادگی از امتیازاتی که حق خود میداند عدول نخواهد کرد. سرکار آمدن ترامپ بدین معناست که امریکا با شمشیر آخته از تمامی آن امتیازات دفاع میکند.
بر این متن از اوضاع جهانی، در کوتاهمدت، این عوامل در منطقه ما عمل میکنند:
– شورای همکاری خلیجفارس فلج شده است و این ابزار فشار غرب دیگر بیاثر میماند.
– هماکنون جنگ در یمن بیداد میکند. مردمی فقیر و بیگناه به ورطه جنگ گرفتار آمدهاند و پس از دو سال جنگ، وبا هم بهنوبه خود کشتار میکند. این جنگ گرفتاریهای جدی برای عربستان و یارانش به بار آورده و در حال حاضر راهحلی برای یمن به چشم نمیآید.
– جنگ افغانستان هر از چند گاهی شعله میکشد و هیچ بعید نیست که هزاران سرباز آمریکایی بیشتر در این جنگ طولانی درگیر شوند.
– بحران فلسطین همچنان میتواند مایه جنگ تازهای شود.
– بحران سوریه به سمت نوعی از “صلح” یا لااقل کاهش چشمگیر، گرایش مییابد.
– تنش ایران و عربستان زمینه خطرناک دیگری است که میتواند به جنگی پردامنه تبدیل شود. ترکیبی از بلندپروازیهای عربستان و تجاوزگری اسرائیل، همراه ماجراجوئیهای ترامپ میتواند مایه اولیه این جنگ باشد. این خطر واضح و روشن است و جنگطلبان جمهوری اسلامی نمیتوانند از زیر بار نتایج خطرناک ماجراجوئیهای کنونی خود شانه خالی کنند.
– بالاخره تضادهای مابین کردها ازیکطرف با اعراب و از طرف دیگر با ترکیه پتانسیل جدی برای شعلهور شدن و کشیده شدن بهسوی جنگ دارند.
باوجوداین خطرات در دامن زدن به جنگها، چه امکاناتی برای صلح میبینید؟ سیاستهای صلحجویانه کدماند و مبارزه برای صلح چگونه تقویت میشود؟
خوشحالم که امکان صلح در سوریه تقویتشده است ولی امکان صلح سراسر در منطقه را ضعیف میدانم. هنوز هم دخالت نیروهای بینالمللی برای حفظ امتیازاتشان را باید جدی گرفت. اما ساختارهای حکومتی پوسیده برای دفاع از امتیازاتشان ابا ندارند. این حکومتها با پشتوانه فعال غربیها در منطقه وجود دارند ( مثل حکومت سعودی) که از هیچ جنایتی ابا ندارند.
تجربه جنگهای خانمانبرانداز سالهای اخیر اهمیت سیاستهای جنگ پرهیز را در تمام منطقه افزایش داده ولی متأسفانه هیچ نیروی جدیای که در عرصه سیاست منطقه بهحساب میآید موضوع صلح را در رأس اهداف خود نگذاشته است.
در این شرایط وظیفه ما کاهش پتانسیل “جنگ” است با بکار گیری تمامی وسایل ممکن داخلی و بینالمللی. نباید به جنگطلبان بهانه بدهیم. سیاست ما باید فاش کردن بیرودربایستی هرگونه اقدامی است که به جنگ منجر میشود. توجه داشته باشیم که در مورد ایران، رهبری جهان اسلام و پیروزی شیعیان بر سنیها هنوز همآرزوی نهفته سردمداران جنگطلب رژیم اسلامی است. به نظر میرسد این گرایش در نظام سیاسی ایران دست بالا را دارد. این نوع آرزوها میتوانند بهنوبه خود به تحریک انگیزههای دیگر جنگ طلبانه بیانجامند.
درعینحال توجه داشته باشیم که هر جنگ در منطقه میتواند بر منافع ملی کشورهای مختلف هم اثر بگذارد، که نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود. در صورت وقوع جنگهایی که نهایتاً برای تغییرات جغرافیای سیاسی منطقه و تحمیل تناسب قوا تازهای است، حتی نیروهای صلحدوست – در چارچوب و محدوده دفاع از منافع ملی کشور خود – نسبت به جنگ افروزان بیتفاوت نخواهند ماند.
درزمینهٔ مسائل منطقهای و بینالمللی اقدامات مطلوب برای پروژه وحدت را چه میدانید؟
سازمانی که از درون وحدت بیرون میآید منطقاً در شرایط منطقهای شدن تحولات سیاسی به فعالیت میپردازد. علاوه بر تأکید در دنبال کردن مسائل منطقه ما باید به کانالهای اولیه برای تبادلنظر با نیروهای منطقهای مترقی فکر کنیم و در سمت برپائی اینگونه کانالها پیش برویم.
——————
*این گفتگو توسط نادر عصاره صورت گرفته است.