ای قصرهای مات! کجا شد حماسه ها؟
سردار پیر شهر طلای سیاه کو؟
خورشید از چه روی نمایان نمی شود؟
(نصرت رحمانی، شعر منادی)
روز ۲۲ خرداد ماه ۱۳۸۸مداخله ی غیرقانونی «رهبر» و ولی فقیه در نتیجه انتخابات اعلام نشده ریاست جمهوری و حمایت زود هنگام ازمحمود احمدی نژاد قبل از طی مراحل قانونی، یادآوردخالت های غیر قانونی شاه در امور مملکت و گماشتن احمد قوام در تیرماه ۱۳۳۱ پس از استعفای نخست وزیر محبوب ملت ایران است که بی طرفی (درون حکومتی) ولی فقیه را زیر سئوال برد و نشان داد که «رهبر» حکومت اسلامی با کودتایی سیاسی ـ نظامی، که از قبل برنامه ریزی شده بود، نتیجه انتخابات را به سود محمود احمدی نژاد تغییر داد.
بیش از نیم قرن از حماسهء قیام ملی سی ام تیر۱۳۳۱می گذرد. یادآوری وقایع و حوادثی که در آن روزها روی داد و درسهای پر ارزش آن قیام برای پیروزی مبارزات آزادیخواهان و نسل جوان امروز ایران لازم وضروری است.
دکترمصدق پیکار در جبهه داخلی را به مراتب دشوار تر از مبارزه با استعمار گران خارجی می دانست. او با تجارب چهارده ماهه زمامداری بدین نتیجه رسیده بود که، مادامی که به مداخلات غیر قانونی شاه و بستگان او و درباریان، در امور مملکت پایان داده نشود، هیچ دولتی قادر به اداره امور کشور و استیفای حقوق ایران، بخصوص پس از خلع ید از شرکت نفت نخواهد بود.
محمد رضا شاه، گذشته از اختیاراتی که پس از تغییر قانون اساسی در سال ۱۳۲۸بدست آورده بود، با عنوان تشریفاتی فرمانده کل قوا، نیروهای مسلح کشور را، که عامل قدرتمندی برای اجرای توطئه های ضد ملی به شمار می رفتند، زیرفرمان داشت. وزرای جنگ، از زمان به قدرت رسیدن رضا شاه به بعد، از طرف شاه تعیین می شدند. رئیس ستاد ارتش زیر فرمان شاه بود و روًسای نیروهای انتظامی به دستور وی نصب و عزل می گشتند.
تنها محمد رضا شاه نبود که بی اعتنا به قانون اساسی در همهء امور مملکت مداخله می کرد، بستگان و نزدیکان او هر کدام، دربار جداگانه ای داشتند و فرمانفرمائی می کردند. دکتر مصدق در کابینه جدید تصمیم گرفت مسئولیت اداره وزارت جنگ را بر طبق قانون اساسی، دولت به عهده بگیرد و برای مقابله با بحران سیاسی و اقتصادی ناشی از محاصره اقتصادی، اختیاراتی از مجلس درخواست کند.
روز بیست و پنج تیرماه ۱۳۳۱ دکتر مصدق پس از سه ساعت مذاکره با شاه، بر سر معرفی اعضای کابینه خود، بخصوص پست وزارت جنگ، از نخست وزیری استعفا کرد.
دکتر مصدق میگفت: من نخست وزیرم و طبق قانون اساسی، وزراء مسئولیت مشترکی در برابرمجلس دارند، پس وزیر جنگ را نیز باید خودم تعیین کنم و در اعمال او مستقیما نظارت داشته باشم.
روز بیست و ششم تیرماه بنا به اصرار محمد رضا شاه، مجلس شورای ملی، بدون حضور نمایندگان طرفدار دکتر مصدق به زمامداری احمد قوام ( قوام السلطنه ) راًی تمایل داد و روز بعد شاه فرمان نخست وزیری به نام او صادر کرد.
مردم به محض اطلاع از استعفای دکتر مصدق از همان اولین روزها در حال اعتراض و اعتصاب بودند. بیشتر مغازه ها و قسمت اعظم بازار تعطیل بود و بین مردم و قوای انتظامی پیاده و سواره با باتوم و سر نیزه و تاختن اسب در میان جمعیت تظاهر کنندگان درگیری شدید رخ داد.
تظاهرات و اعتراض مردم منحصر به شهر تهران نبود. موج اعتراض در سراسر کشور برخاسته بود و بنا به گزارش آسوشیتد پرس قبل از سی تیر بزرگترین تظاهرات از طرف مردم در آبادان رخ داد.
سیل تلگرافها و نامه ها، مبنی بر اعتراض به زمامداری قوام السلطنه و پشتیبانی از دکتر مصدق از اقصی نقاط کشور بسوی پایتخت (مجلس) سرازیر شده بود.
در خرمشهر و آبادان، کسبه دست از کار کشیدند و به تظاهر کنندگان پیوستند. در تاًسیسات پالایشگاه و دیگر بخش های وابسته به آن، کارگران اعتصاب کردند.
در جریان تظاهرات و زد و خورد با ماًمورین انتظامی در تهران و شهرستانها عده زیادی مجروح شدند.
روز بیست و نه تیرماه شهر تهران به حال نیمه تعطیل در آمد. کارگران کارخانه ها، سیلو، راه آهن و سرویس های اتوبوس رانی دست از کار کشیدند. ماًمورین انتظامی پیاده و سواره تظاهر کنندگان را مضروب و متفرق می ساختند. عصر روز بیست و نه تیرماه زد و خورد بین مردم و ماًمورین انتظامی نسبت به روزهای پیش شدید تر شد و کشته ها و زخمی های بیشتری برجای ماند.
بنا بر دعوت نمایندگان جبهه ی ملی در مجلس، صبح روز سی تیر شهر تهران یکپارچه تعطیل بود. از ساعت شش صبح مردم دسته دسته از گوشه و کنار شهر بطرف خیابانهای مرکز شهر و میدان بهارستان در حرکت بودند.
در تظاهرات، مقاومت وقیام مردم در این روز همهء طبقات مردم، کارگر، پیشه ور، کارمند، دانشجو، روشنفکر، بازاری، پیر و جوان و زن و مرد، در کنار هم بودند.
اولین برخورد در ساعت هفت صبح در بازار صورت گرفت، تیری به بازوی جوانی اصابت کرد و قیام شدت گرفت. و لحظه به لحظه گسترش می بافت. (روزنامه کیهان، مورخ سی تیرماه ۱۳۳۱ سرمقاله)
مقارن همین زمان در مقابل دانشگاه، انبوه دانشجویان مورد حمله و تیراندازی قرار گرفتند، پس از این برخورد با شعار “مصدق پیروز است” خود را به بهارستان رساندند.
سایر گروهها و اقشار نیز با فریاد های «یا مرگ یا مصدق»، «مصدق پیروز است» و «مرگ بر قوام» با نظامیان و پاسبانان که بسوی آنها تیراندازی می کردند، درگیر شدند و در نبرد تن به تن، عده ای مجروح گشتند و با شکستن صف نظامیان خود را به میدان بهارستان رساندند.
در حوادث اخیر نیز، یکروز پس از کودتای انتخاباتی۲۲خرداد۸۸، مردم دلیر و هوشیار ایران در صفوفی منظم و مسالمت آمیز به خیابانها آمدند و به تقلب در انتخابات و دروغ و تزویرمسئولان رژیم اعتراض کردند.
راه پیمایی خود جوش وعظیم مردم، در این روز و روزهای بعد از آن باردیگر ثابت کرد که صدای ملت ایران را نمی توان به زور کودتا وسرنیزه و ضرب و شتم خاموش ساخت.
کودتایی که در آغاز گمان میرفت کودتایی مخملین بود، به خون ریخته شدهی ندا آقاسلطان و سهراب اعرابی و دهها تن از جوانان، زنان و مردان ایران بر سنگفرش خیابانها رنگین شد و هزاران مجروح و صدها زندانی بر جای گذاشت.
اقتدارگرایان و ولی فقیه پاسخ مردم آزادیخواه ایران را که با رأی انتخاباتی خویش به نامزدهای اصلاح طلب، به حاکمیت اقتدارگرایان استبدادطلب “نه” گفته بودند، با خشونت پاسخ دادند.
قطع خطوط ارتباطی و متوقف ساختن گردش غیر دولتی اطلاعات، حاکمیت علنی و کامل سانسور بر همهی رسانههای مکتوب، دیداری و شنیداری، ایجاد وضعیت فوق العاده و برقراری نوعی حکومت نظامی اعلام نشده در تهران و دیگر شهرهای کشور، به صحنه آوردن نمایشهای کهنه اعتراف گیری و اجرای شوهای تلویزیونی و بالاخره هجوم به اجتماعات و حتی جلسات علمی اساتید دانشگاه و بازداشت وسیع و غیرقانونی مردم از همهی قشرها و طبقات اجتماعی معترض به تقلب انجام گرفت و هنوز ادامه دارد.
به زندان انداختن شخصیتهای سیاسی و حزبی، دانشجویان و استادان، روزنامه نگاران، حقوقدانان، هنرمندان، فعالان حقوق بشر و زنان، تنها به جرم اعتراض مسالمت آمیز، قانونی و مدنی نسبت به سرقت آرادی انتخاباتی ملت ایران هر روز از روز پیش فزونی یافته است.
اگر پیروزی قیام سی ام تیر، دکتر مصدق را بار دیگر به زمامداری رسانید. و برای نخستین بار در دوره پهلوی، وزارت جنگ در اختیار دولت قرار گرفت و مجلس شورای ملی در جلسه فوق العاده روز دوم مرداد، قیام سی ام تیر را، بنام “قیام مقدس ملی” شناخت و شهدای آن روز را “شهدای ملی” نامید. متاسفانه در قیام مردمی روزهای پس ار کودتای خامنه ای ـ احمدی نژاد هنوز ملت بزرگ ایران نتوانسته است عوامل کودتای ارتجاعی ۲۲ خرداد را بسزای اعمالشان برساند.
باند مافیایی ارتجاع حاکم مدتهاست کارزار گسترده ای را با هدف نابودی جنبش روشنفکری، دانشجویی و زنان کشور، آغاز کرده است. دستگیری شماری از جوانان، دانشجویان، زنان، فعالان و رهبران سیاسی در روزهای پس از کودتای ۲۲خرداد۸۸ از حوادث نگران کننده ای است که ما در هفته های اخیر با آن مواجه ایم. به آتش و خون کشیدن دانشگاه ها و خوابگاه های دانشجویی، همراه با دستگیری ها، نمایانگر سبعیت رژیم در برخورد با جنبش دانشجویی و محیط های آموزشی کشور است. دانشگاههای کشور با وجود گسیل مشتی چاقو کش و زنجیر بدست وابسته به نهادهای سرکوب گری همچون سپاه به نام “بسیج دانشجویی”، و لباس شخصی ها، هیچ گاه به تسخیر ارتجاع در نیامده است و همچون دژ مستحکمی در مبارزه جنبش مردمی بر ضد ارتجاع حضور فعال و پر ثمری را ایفاء می کند.
برخورد سرکوبگران رژیم با روشنفکران کشور نیز مشابه برخورد شان با جنبش دانشجویی کشور بوده است و همچنان با شدت و گستردگی ادامه دارد. یورش به روزنامه های منتقد و مستقل، بستن و فیلترینگ پایگاه های خبری اینترنتی، به دادگاه کشاندن نویسندگان، روزنامه نگاران و خبرنگاران مستقل در هفته های اخیر، امکانات افشا گری و مبارزه سیاسی با رژیم در درون کشور را با محدودیت های جدیدی رو به رو کرده است.
جنبش زنان کشور نیز با تهاجمات فزاینده ارتجاع برای محدود کردن فعالیت هایش رو به رو بوده است.
سرکوب مردم در هر دو قیام تیر و خرداد حاوی درسهایی از شکست و پیروزی است.
گرچه در قیام سی تیر مردم به دعوت جبهه ملی ایران به میدان آمدند، اما هر دو قیام ملی بر پایه ی هیچ قرار و مدار قبلی نبود. تنها و تنها متکی به احساس و نیروی لایزال میلیونها مردمی بود که در سراسر کشور برای آزادی و اجرای قانون و پاسداری نهضت ملی بپا خاستند.
مردمی که وقتی مطلع شدند با کودتای دیکتاتورها روبرو شده اند و خطر اضمحلال کشور در میان است بصورتی خود جوش بمیدان آمدند و از ایثار مال و هستی و خون دریغ نکردند، تنها بشوق آنکه عزت و استقلال و آزادی خود را دوام بخشند.
از حوادث سی تیر و حوادث پس از کودتای ۲۲ خرداد می آموزیم که بهنگام قیام یک ملت بپاخاسته، هیچ دشمن داخلی و خارجی تاب مقاومت دراز مدت در برابر آنها را ندارد و در پایان پیروز خواهند شد.
از قیامهای سی تیر و خرداد ماه می آموزیم که قیم انتصابی ملت ایران نشویم. مردم محروم و زحمتکش ایران، منافع مادی و حیاتی خود را بسیار آسان تر و درست تر و زودتر از ما می فهمند. آنها خود کوههای استوار را از جا خواهند کند.
مهمترین، مطمئن ترین و کارآمدترین سلاح در رویارویی با مرتجعان کودتاچی، نیروی فناناپذیر توده های مردم است. ما، در نبردی حساس و سرنوشت ساز که آینده میهن را رقم می زند، درگیر هستیم، اهمیت این مبارزه چنان است که غفلت از تکیه بر جنبش مردمی و جلب اعتماد و اطمینان آن سبب کامیابی ارتجاع حاکم خواهد شد.می آموزیم که در قیام سی تیر رهبری مدبرانه و داهیانهً دکتر مصدق و نمایندگان نهضت ملی ایران در مجلس شورایملی را هرگز نمی توان نادیده گرفت،.متاسفانه در اوضاع و احوال فعلی با حبس روشنفکران و آزادیخواهان و ایجاد وحشت و کشتار و خفقان، تشکیل رهبری نیرومندی که چنین جنبشی را هدایت کند، وجود ندارد. با وجود این باید تا دیر نشده در راه ایجاد یک رهبری مردمی گسترده و جبهه ای دموکراتیک و مترقی همراه با فکر و استراتژی لازم قدم برداشت.
قیامهای شکوهمند سی تیر و خرداد ماه اخیر، درس استقامت و مبارزه در برابر استبداد است. درس آزادی و استقلال و مبارزه در برابر کودتاگران داخلی و درس فداکاری آگاهانه و هدف دار، هدفی که آزادی، استقلال و حاکمیت ملی و عدالت اجتماعی و سربلندی ایران را در پی خواهد داشت.
افتخار به جانباختگانی که در راه آزادی و پیروزی ملت ایران در روز سی تیر و روزهای اخیر در تهران و شهرستانها جان باختند.
پایند باد ایران
دکتر پرویز داورپناه
۲۹ تیر ۱٣٨٨ – ۲۰ ژوئیه ۲۰۰۹