تاریخ ما، مشابە چنین برخوردهائی را خوب بە یاد دارد: سال ۶۷ و کشتار زندانیان سیاسی کە بعدها بە فاجعە ملی موسوم شد. کشتاری کە در جریان آن هزاران نفر از زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی بیرحمانە بە دار آویختە شدند، زندانیانی کە بسیاری از آنان آخرین ماههای محکومیت خود را سپری می کردند. خوب بە یاد داریم کە آن زمان نیز از جملە دلیل همین بود: پیشگیری از اغتشاش و شورش در کشور.
رژیم هر آنگاە کە شکست سختی می خورد، در انتظار انعکاس این شکست بە شکل قیام در درون کشور از طرف مردم جان بە لب رسیدە است، بە همین دلیل بلافاصلە اعدامها را در زندانها چنان تشدید می کند کە با پاشیدن تخم ترس و وحشت، از عکس العمل مردم در قبال سیاستهای بغایت نامسئولانە و ضد ملی خود جلوگیری کند.
اما آیا تئوری عوامل سرکوب از جملە سپاە پاسداران در این مورد می تواند یک تئوری درست باشد؟ آیا واقعا بعد از شکست فاحش یک سیاست بارز رژیم، امکان آن وجود دارد کە مردم در سطحی گستردە بە خیابانها بریزند، و بە اعتراضات وسیع دست بزنند؟ چرا سرکوبگران چنین از روی اطمینان از یک رابطە مستقیم میان شکست خود و قیام مردم می گویند؟ چرا قیام و اعتراض گستردە مردم درست در جریان اعمال و پیشبرد همان سیاستهای ضد مردمی و ضد ملی رژیم نە؟
واقعیت این است کە یافتن چنین رابطەای در عمل دشوار است. شکست یک سیاست، الزاما بە معنای ایجاد شرایط آنچنان بحرانی نیست کە بە وضعیت قیام و بەقول سرکوبگران اغتشاش منتهی شود، بویژە اینکە خود سران رژیم در مورد برجام آن را یک موفقیت برای کشور ارزیابی کردەاند.
پس علت تشدید جو خشونت و سرکوب در چنین بزنگاههائی چیست؟
علت را اساسا باید در عادی شدن بیشتر روابط با کشورهای خارجی و تاثیر آن را بر داخل کشور دید، شرایطی کە جامعە و مردم را بیشتر بە درون یک جو مدنی و عادی می راند، و همین، بسیار مورد تنفر سرکوبگرانی ست کە چنین وضعیتی را همیشە مخل برنامەهای خود در خصوص ایدەئولوژیزە کردن جامعە و مخل گسترش و تثبیت وضعیت خود بعنوان نیروهای غالب در سپهر سیاسی کشور می دانند. این نیروها کە بیشتر از قماش تندروها، بیت رهبری و سپاهیان و بسیجیان هستند، با عروج هر شرایط عادی، بلافاصلە دست بە کشتارهای وسیع می زنند تا از این طریق جامعە را همیشە در همان جوی نگە دارند کە بە استحکام پایەهای فلسفە وجود آنان را کمک می کند.
و البتە هیچگاە در هیچ دادگاە علنی و با ارائە مدارک حقوقی و مستند در حضور رسانەها و افکار عمومی داخلی و خارجی، جرم اعدامیان اثبات نشدە است. آنچە ما شاهد آن هستیم تنها ادعاهای عوامل سرکوب اند کە با قرق کردن رسانەهای جمعی در ایران و تسلط بر آن، آنی را دیکتە می کنند و تلاش می کنند بە خورد خلایق بدهند کە خود می خواهند!
ظاهرا عوامل سرکوب تا حال از نتایج چنین سیاست و برخوردهائی راضی هستند، و توانستەاند قطار کشور را کماکان بر روی همان ریلی نگە دارند کە خود خواستەاند و طالبش بودەاند. اما این سیاست را نمی توان تا ابد بر جامعە تحمیل کرد. با نگاهی بە متنوع تر شدن طیف اعدامیان کە قبلا تنها از نیروهای سیاسی معینی بودند و حال بە طیفهای دیگری هم کشیدە شدە است، این موضوع بخوبی دیدە می شود کە سرکوبگران چگونە هر روز بیش از پیش لایەها، اقشار و نیروهای بیشتری را در جامعە بر ضد خود تحریک می کنند. وضعیتی کە جائی لاجرم بە ترک برداشتن پوستە سخت جامعە منجر خواهد شد و بە فوران گدازەهای سوزانی منتهی خواهد شد کە سالیان سال است در اعماق می جوشد و می خروشد.
سرکوب را نمی توان تا ابد ادامە داد!
زیرنویس:
۱ـ جالب اینجاست کە سرکوبگران همیشە در تبلیغات خود، مردم را در کنار خود تعریف می کنند. حال سئوال این است یک قدرت سیاسی کە چنین از همراهی مردم خود اطمینان دارد، چرا از اغتشاش گروهی اندک این چنین هراس دارد کە با تجویز اشد مجازات بە مقابلە با آنان می رود؟