به دعوت بنیاد اولاف پالمه، شهر استکهلم در روزهای چهارم و پنجم فوریه شاهد برگزاری “کنفرانس اتحاد برای دموکراسی در ایران” بود. در این کنفرانس غیرعلنی که بدون حضور خبرنگاران برگزار گردید، احزاب غایب بودند و اگر اشخاصی منتسب به احزاب و سازمانهای سیاسی هم در سمینار حضور داشتند، ظاهراً تصمیم شخصیشان بوده است. هر چند عمدۀ شرکت کنندگان را اشخاص نه چندان مؤثر و شناخته شدۀ سیاسی تشکیل می دادند، اما چند چهره سیاسی شناخته شده نیز در میان آنها حضور داشتند؛ عبدالله مهتدی (حزب کوملۀ زحمتکشان ایران)، عباس حجری (حزب دمکرات کردستان ایران)، بهزاد کریمی (سازمان فداییان خلق ایران- اکثریت)، حسن شریعتمداری (اتحاد جمهوری خواهان) محسن سازگارا (شورای راه سبز امید) و شهریار آهی (مشاور ارشد رضا پهلوی)، بعلاوه چندین روزنامه نگار، فعال سیاسی و کوشندۀ حقوق بشری.
از نکات بارز این همایش می توان به موارد زیر اشاره نمود:
– تردید و عدم حضور دهها نفر از دعوت شدگان،
– همنشینی چپها، جمهوری خواهان، فعالین ملی و قومی، طرفداران ولایت فقیه و سلطنتطلبان بصورت علنی و رسمی
– عدم دعوت از اشخاص منتسب به سازمان مجاهدین خلق ایران
– منع حضور رسانهها، پنهانکاری، ناروشن بودن هدف نشست حتی برای برخی از مدعوین به کنفرانس،
اهداف کنفرانس استکهلم
شرکت کنندگان روایتهای متفاوتی از اهداف برگزاری کنفرانس داشتند، اما برای برگزارکنندگان هدف آن مشخص و از پیش تعیین شده بود. عدهای از شرکت کنندگان، کنفرانس استکهلم را سمیناری برای بررسی موانع تحقق دمکراسی درجامعۀ ایران ارزیابی نموده و معتقدند این کنفرانس “میتواند گامی در راستای حرکت جامعه به سوی دمکراسی باشد.” اگر اینگونه بود چرا کنفرانس مزبور در وهلۀ نخست مورد حمله و انتقاد نیروهای دمکرات و طرفدار دمکراسی قرار گرفت؟ البته کسانی چون حسین شریعتمداری کیهان نیز از منظر منافع رژیم به مخالفت با آن برخواستند. اما نمیتوان از مخالفت این طیف برای کتمان واقعیتها و اهداف پنهان برگزار کنندگان کنفرانس سوء استفاده نمود.
به باور ما و خیلی از کوشندگان سیاسی و اکثر نیروهای ترقیخواه و دمکرات و بخصوص نیروهای انقلابی و ضد امپریالیست،کنفرانس استکهلم استارتی است از جانب طرفداران مداخلۀ نظامی آمریکا و ناتو برای آلترناتیوسازی، تشکیل مجمعی از نوع کنگرۀ ملی عراق، شورای انقلابیون لیبی و شورای ملی سوریه، و تلاشی است برای حضور و مداخلۀ نظامی امپریالیسم آمریکا در منطقه و بخصوص کشور ما. هرچند نیروهای اپوزیسیون و در رأس آن احزاب و سازمانهای چپ به همراه جمهوریخواهان دمکرات، خود سالهاست درپی ایجاد اپوزیسیونی متشکل و متحد بعنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی هستند. ولی پروژهای که در حال تکوین و شکلگیری است، بکلی متفاوت از آن چیزی است که برگزار کنندگان کنفرانس علناً ابراز میکنند. “چلبی”های کنفرانس تلاش کردند در فضایی بسته و بدون حضور خبرنگاران نسخۀ خارج از کشوری تشکلهای مشابه را پی ریزی کنند. اگر نبود تردید و واهمۀ بخشی از شرکت کنندگان، یقین در همان جلسه نخست موفق به این کار میگردیدند و نشست بعدی در “مریلند” دستآوردهای بمراتب پربارتری میداشت.
یقین که برنامهریزان و دستاندرکاران پروژۀ استکهلم در راستای تأمین خواست خانم کلینتون برای دعوت از آمریکا برای مداخله – البته از نوع نظامیاش- به تلاشهای خویش ادامه خواهند داد. آنها صرفاً برای تزئین و تکمیل ویترین دمکراسیخواهی و کثرتگرائیشان حضور چپها را نیز در این مجموعه طالبند. در این میان چپهایی که مدعیاند؛ صرفاً برای حضور در سمینار “پروژۀ انتخابات آزاد” در اجلاس حضور داشتند، اگر فردا اپوزیسیون ارتجاعی و فاسد به یاری شما و با جا انداختن “ستاد هماهنگی چند کانونی” بفکر بلعیدن اپوزیسیون مردمی و در دست گرفتن رهبری آن افتاده و از درون و ادامه کنفرانس استکهلم جمعی متولد شود که از آمریکا برای حمله به ایران دعوت نماید، شما نیز به سهم خود شریک جرم هستید، حتی اگر در “کنفرانس مریلند” و کنفرانسهای بعدی حضور نداشته و هدفتان چیز دیگری بوده باشد. طبیعی است وقتی بخشی از نیرو های دموکرات و چپ، البته از نوع “فراگیر و مدرنش” گاه با نئو کانها به مذاکره مینشینند، و گاهی نیز خواهان دخالت بشر دوستانه! آمریکا می شوند، راه برای هر سیاست ورزی آلودهای باز شود.
انتخابات آزاد هدف یا وسیله؟
برگزار کنندگان کنفرانس، موضوع اصلی همایش استکهلم را یافتن راهکارهایی برای برگزاری انتخابات آزاد اعلام نمودهاند، حتی بدین منظور کارگاهی آموزشی بنام “هدی صابر” (از فعالین ملی – مذهبی) جهت برگزاری انتخابات آزاد در ایران، توسط “مؤسسۀ ایدهآ” برای شرکت کنندگان در کنفرانس برگزار گردید. اگر بخاطر آوریم این مؤسسه همان مؤسسهای است که نقش موثری در نزدیک کردن اپوزوسیون سوریه به هم ایفا نموده، هدف از برگزاری کنفرانس و کارگاه آمورشیاش را بهتر درک خواهیم کرد.
شکی نیست که انتخابات، به شرطی که امکان حضور تمامی طیف های سیاسی، اقشار و طبقات اجتماعی فراهم شده باشد، و امکان استفاده برابر و یکسان از امکانات تبلیغی و ارتباطی برای همه موجود باشد، و اگر آزادی تجمع، گردهم آیی و متینگ های انتخاباتی از احزاب و نیروهای مخالف و اقلیت سلب نشده باشد، بهترین و شناخته شده ترین شیوه برای اعمال حق حاکمیت اکثریت جامعه محسوب میگردد. ولی در نظام تئوکراتیکی که اسلام سیاسی را مبنای حکومت و شریعت را مهم ترین منبع و منشاء قوانین و رفتار خویش قرار داده، بر اساس قانون اساسی آن خصوصاً مواد ” ۵- ۵۷- ۱۰۹- ۱۱۰- ۱۱٣- ۱۵۷” و قانون انتخابات مصوب مجلس، امکان برگزاری انتخابات آزاد تحت حاکمیت این رژیم امری دست نایافتنی است. از طرفی دیگر طی سی و سه سال گذشته شاهد بودیم که حکومت به هیچ قیمتی خاضر نیست قدرت را از دست دهد، حتی به بهای کشتار گستردۀ مردم. در چنین شرایطی صرفاً از انتخابات آزاد سخن گفتن منطقی به نظر نمیرسد و این موضوعی نیست که برای برگزار کنندگان کنفرانی پوشیده باشد، بنابر این نمیتوان انتظار داشت برگزارکنندگان کنفرانس استکهلم بدنبال احتمالی موهوم بودهاند.
از طرفی با وجود دیدگاههای متفاوت نسبت به انتخابات آزاد، نمیتوان آن را گفتمان رایج و غالب دمکراسیخواهی کشورمان و نقطۀ تلاقی اپوزیسیون و یگانه استراتژی ممکن برای گذار سیاسی ایران به دمکراسی دانست. فرا رویانیدن ایدۀ انتخابات آزاد به خواستی عمومی بعنوان ابزاری برای گذر از دیکناتوری جمهوری اسلامی به حاکمیت مردم، و نه بعنوان هدف و آلترناتیو حکومت، متفاوت از پروژهای سیاسی است که در لیبی و سوریه و قبلاً در عراق بکار گرفته شده است.
به باور ما برگزاری انتخابات آزاد تحت حاکمیت جمهوری اسلامی امری غیر ممکن است و تحقق خواست برگزاری انتخابات آزاد در گرو تغییر رژیم و فرا رفتن از جمهوری اسلامی است. ولی علیرغم آن آمادهایم برای هر امکانی ولو اندک، متناسب با ارزش آن هزینه کنیم. بدون آنکه اهداف و آرمانهایمان را قربانی سیاست ورزی نماییم. ما از حق رای و کاندیداتوری شهروندان و از حق مشارکت سازمان های سیاسی منتقد و مخالف حکومت در حیات سیاسی کشورمان دفاع می کنیم و خواهان:
ـ آزادی کلیه زندانیان سیاسی ؛
ـ باز شدن فضای سیاسی، از جمله؛ آزادی مطبوعات، اجتماعات، فعالیت آزادانه احزاب سیاسی، سندیکاها و نهادهای مدنی.
بعنوان پیش شرط برگزاری انتخابات آزاد هستیم.
چرا همکاری با سلطنت طلبان؟
حضور فعال سلطنت طلبان و نقش کلیدی آقای شهریار آهی مشاور ارشد رضا پهلوی – مدعی و وارث سلطنت- در کنفرانس استکهلم و تمکین تعدادی از فعالین سیاسی و دمکراتهای دو آتشه به اتوریتۀ اعلام نشدۀ سلطنتطلبان، از نکات تأسفبار این کنفرانس بود. چگونه میتوان در مبارزه علیه جمهوری اسلامی و استبداد ولایی، ادعای دمکرات بودن و جمهوریخواهی کسانی را پذیرفت که در کنار ناقضان حقوق بشر و سرکوبگران آزادی، و زیر پرچم استبداد سلطنتی سینه میزنند. اگر مردم کشورمان ثلث قرن پیش در انقلاب ۵۷ سلطنت را بدلیل ضد انسانی و غیر دمکراتیک بودنش نفی کردند، امروز احیای آن و کمک به زدودن ننگ تاریخی از پیشانی سلطنت نه تنها توهینی به شعور مردم کشورمان محسوب میگردد، بلکه پشت کردن به تمامی باورها و آرمانهای آزادیخواهانی است که در یک قرن گذشته برای دمکراسی و عدالت اجتماعی مبارزه کرده و جان باختهاند.
البته تلاش سلطنتطلبان برای یافتن منفذی برای طرح مجدد خویش قابل درک است، ولی ما رسالتی برای تطهیر سلطنت نداریم. هر تلاش و مساعدتی از جانب نیروهای چپ، دمکرات و جمهوریخواه برای کاستن از نقش منفی و ارتجاعی و ضد دمکراتیک رژیم سلطنتی و به تبع آن رژیم قبلی (پهلوی)، گامی است علیه دمکراسی و حقوق ملت. هر چند که هیچ انسان آزادیخواه و روشنبینی در پی حذف فیزیکی سلطنتطلبان نیست.
متأسفانه بدلیل قطع پیوندهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عاطفی، اکثر نیروهای سیاسی مقیم خارج از کشور با جامعه و عدم شناخت از نیروهای حاضر در صحنۀ سیاسی و اجتماعی داخل کشور، از جمله رفقای ما، درکی منطقی و منطبق بر واقعیتهای جامعۀ ایران را در بین آنها شاهد نیستیم. اگر سلطنتطلبان بواسطۀ غارت ثروت ملی امکانات مادی و رسانهای خوبی در خارج از کشور دارند، دلیلی نمی شود که آن را به داخل کشور هم بسط داده و فکر کنیم طرفدارن نظام پادشاهی نیروی قابل توجهی در داخل کشور داشته باشند. اگر این دوستان ارتباطات حداقلی خود را با داخل کشور و فعالین سیاسی و مدنیاش حفظ میکردند، چنین اشتباه فاحشی را مرتکب نمیشدند. در ثانی داشتن توان مادی و نیروی اجتماعی نمیتواند دلیلی موجه برای همراهی و همکاری با نیروهای ضددمکراتیک و طرفداران کشورهای امپریالیستی باشد. با این توجیه میتوان دست در دست فاشیستها نیز گذاشت. اگر به اردۀ مردم و به اینکه سرنوشت کشورمان در داخل رقم خواهد خورد، اعتقادی داشته باشید، نیازی نیست همدم ناقضان حقوق بشر و طرفداران نظامهای غیردمکراتیک شوید. بخصوص کسانی که نیرویی در داخل کشور ندارند.
موضوع مهمتر آنکه، حضور چپها در این کنفرانس قبح نزدیکی و همکاری با سلطنتطلبان را فرو ریخت. چپها، نیروهای دمکرات و جمهوریخواه چه خواست مشترکی برای نشست با سلطنت طلبان دارند؟ وجه مشترک فدائیان با آنها کدام است؟ رژیم سلطنتی بسان نظام ولایی ذاتاً ضد دمکراتیک است، حتی مشروطهاش، حتی در کشورهایی چون انگلستان، اسپانیا و سوئد. چگونه است که عدهای بتوانند از بودجۀ و ثروت کشور و از محل مالیاتهای مردم بواسطۀ اینکه جزوی از خانوادۀ سلطنتی هستند، ارتزاق کنند، یا فرزند نالایق شاه یا ملکهای تنها بدلیل وراثت، سهمی از قدرت سیاسی داشته باشد. خود را نفریبیم، برای اثبات حقانیت و یا دمکراتیک بودن رژیمهای سلطنتی لازم نیست رژیم های سلطنتی اروپا را ملاک قرار دهیم. نگاهی به تاریخ کشورمان و به اوضاع همسایگان خویش گویاتر از هر چیزی است. مردم ما خود تجربۀ ۲۵۰۰ سال سلطنت را دارند، که یکصد سال آخر آن مقارن با سلطنت شاهان فاجار و پهلوی بود. دورانی که همواره با سرکوب و کشتار آزادیخواهان و در ستیز با دمکراسی گذشت. برای اثبات دمکراتیک بودن سلطنت بهتر است بجای ژاپن و انگلستان نگاهی به عربستان، قطر، بحرین، کویت، اردن، عمان و امارت بیاندازید.
ضرورت همکاری با نیروهای دمکرات
به باور ما عبور از جمهوری اسلامی و تغییر نظام حاکم صرفاً در گرو اتحاد گستردۀ احزاب و سازمانهای چپ، جمهوری خواهان دمکرات، نیروهای ملی و قومی دمکرات، جنبش زنان و دانشجوی و تشکلهای کارگری نهفته است. داشتن چشم امید به کشورهای امپریالیستی که دمکراسی را سوار بر بالهای جنگندههایش پیشکشمان نمایند، حماقت محض است. با توجه به کشته شدن نزدیک به یک میلیون عراقی در حملۀ آمریکا به عراق، پیش بینی میشود اگر سناریوی مشابهای برای ایران بکار گرفته شود، شمار کشته شدگان از ۵ میلیون نفر گذشته و ابعاد ویرانیها بمراتب گستردهتر از عراق و لیبی خواهد بود. ما مجاز نیستیم حتی برای رسیدن به دمکراسی، از تجاوزی که میتواند چنین کشتاری را درپی داشته باشد دفاع و بدتر از آن در کنار متجاوزین امپریالیستی قرار گیریم. وظیفۀ ما در راه رسیدن به آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی نه تنها مبارزه با جمهوری اسلامی، بلکه همراه با آن در افشاء و طرد سیاستهای تجاوزگرانۀ امپریالیستها نهفته است.
جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت (داخل کشور)
۳۱ فروردین ۱۳۹۰