استاد محمد ملکی، مبارز نستوه راه آزادی و مدافع حقوق شهروندی با قلبی سرشار از آرزوهای نیک برای مردم ایران درگذشت. امروز ما فداییان خلق نیز، در کنار دیگر آزادیخواهان ایران در سوگ استادی جسور و فروتن، صادق و سنتشکن نشستهایم، که در راه آزادی و عدالت بارها و بارها خطوط قرمز حاکمان را در هم شکست و در تقابل با بیداد، از تقبل هیچ هزینهای فروگذار نبود.
محمد جوان، در ۱۸ سالگی پای در راه مبارزهٔ سیاسی گذاشت و از سال ۱۳۳۹ تا پایان عمر در مباررهٔ پیگیر خود با استبداد پادشاهی و ولایی، بارها و بارها دستگیر و زندانی شد و مورد شکنجههای وحشیانه قرار گرفت، شکنجههایی که در زندان سالهای آغازین دههٔ سیاه ۶۰، موجب از دست دادن بینایی یکی از دو چشم این مبارز فرزانه شد.
استاد ملکی که از سال ۱۳۴۰، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بود، به عنوان نخستین رئیس منصوب دانشگاه تهران در دوران پر شور و امید پس از انقلاب در مرکز کنشگری سیاسی نیروهای انقلابی در مهمترین دانشگاه ایران، برای نخستین و تنها بار، دست به سازماندهی شورایی مدیریت مجموعهٔ دانشگاه تهران با مشارکت دانشجویان، استادان و کارکنان دانشگاه زد و بدون طمع به حفظ سمت ریاست دانشگاه، انتخاب این مسئولیت را نیز به شورای متشکل از نمایندگان سه گروه پیشگفته واگذاشت.
استاد نه تنها مخالف حضور و فعالیت سیاسی دانشجویی در فضای دانشگاهی دوران پس از انقلاب نبود، بلکه پس از وقوع سرکوب حکومتی سازمانیافتهٔ دانشگاههای ایران تحت نام «انقلاب فرهنگی»، به مخالفت آشکار با آن برخاست و آن را «کودتای فرهنگی» خواند. او در پی این مقابلهٔ شجاعانه، به همراه دیگر اعضای شورای مدیریت دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۰ دستگیر و به دلیل مخالفت با امر رهبری (آیت الله خمینی) روانهٔ زندان شد و مورد شکنجه قرار گرفت. او که ابتدا به اعدام و سپس به ۱۰ سال زندان محکوم شده بود، ۵ سال از عمر خود را در زندان مخوف نظام سرکوبگر ولایی گذراند. در این سالها محمد ملکی شاهد شکنجه و کشتار صدها تن از فرزندان پاکباز میهن در زندانهای جمهوری اسلامی شد. اعلام آمادگی جسورانهٔ او برای شهادت در بارهٔ وقوع این شکنجهها و کشتارها، در اواخر عمر، دور دیگری از تضییقات و حبس و شکنجه و محرومیت از حقوق اجتماعی را برای این آزادهٔ سربلند در پی داشت.
دکتر محمد ملکی هم چنین فعالیتهای گستردهای در زمینههای فرهنگی، علمی، اجتماعی نیز داشت. از جملهٔ خدمات او، انجام کارهای تحقیقاتی در زمینه تخصصی خود بود. در این چارچوب، استاد به تأسیس آزمایشگاه و مراکز تحقیقاتی و بهداشتی در کارخانجات مختلف صنایع غذایی اقدام کرد. گذشته از آن، او شعر نیز میسرود و داستانهایی برای کودکان نیز نوشت و منتشر کرد. بخشی از نوشتههای او، که عضو افتخاری کانون نویسندگان ایران نیز بود، هرگز اجازهٔ انتشار پیدا نکرد.
مبارزات سیاسی محمد ملکی تا واپسین روزهای حیات او ادامه داشت. او در بسیاری از تجمعات اعتراضی حضور فعال داشت و برای آزادی زندانیان سیاسی و حمایت از بستگان آنان هر آن چه در توان داشت، به میدان میآورد. یکی از آخرین اقدامات استاد، که از بنیانگذاران کارزار گام به گام برای لغو مجازات اعدام (لگام) نیز بود، مشارکت در انتشار نامهای خطاب به علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی بود که به دلیل شمار امضاءکنندگان آن به نامهٔ ۱۴ نفره معروف شد. در این نامه، نویسندگان، خواهان اصلاح قانون اساسی و استعفای علی خامنهای شده بودند. یکی از پیآمدهای مبارزات سیاسی او، آن شد که بیش از ۲۵ سال از هستی خود را ممنوعالخروج بود و در سالهای پایانی عمر، از دیدار فرزندانش محروم ماند.
استاد در میهن ماند، پیگیرانه در برابر استبداد ایستاد و از پرداخت هیچ هزینهای در این راه ابا نکرد. او آموزگار و الهام بخش چند نسل از جوانان کشور در نفی دیکتاتوری و نابرابریهای اجتماعی و در دفاع از دموکراسی بود و به همین دلیل نیز مورد خشم و غضب دستگاه امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی قرار داشت که بنیادش بر تبعیض و نقض آزادی استوار است. اما ملکی هم چنان و تا آخرین روزهای زندگی خود پا پس نگذاشت و در کنار دیگر کنشگران سیاسی و مدنی در برابر بیدادهای روزمرهٔ جمهوری اسلامی و در دفاع از آزادی و عدالت باقی ماند و در این راه اسطوره شد.
استاد ملکی دانشآموز فرهیختهٔ زمانه بود و هر چه پیشتر آمد، بیش از پیش بر مقابلهٔ خود با نظام استبداد ولایی حاکم بر میهن و بر صراحت گفتار خود در این باره افزود. محمد ملک باوری به امکان اصلاحات در نظام ولایی نداشت و ضمن تحریم انتخاباتهای متأخر در جمهوری اسلامی خواهان برگزاری انتخاباتی عادلانه و آزاد تحت نظارت نهادهای بینالمللی برای تعیین تکلیف با نظام از سوی مردم بود.
وی ضمن انتقاد صریح از عدم شناخت خود و همنسلها و همفکرانش از آیتالله خمینی و بیتوجهی به مجموعهٔ شواهد و نشانهها و هشدارها نسبت به ماهیت خمینی، و انتقاد و عذرخواهی به سبب نقش خود در برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی، با اشاره به باور رایج در میان نیروهای سیاسی مخالف شاه در دوران انقلاب، مبنی بر تقدم تمرکز بر ساقط کردن رژیم شاه نسبت به تمرکز بر نظامی که بعد از سرنگونی شاه باید در ایران مستقر شود، به جوانان و نسلهای بعدی نسبت به تداوم این رویکرد و بیتوجهی به نیروهای سیاسی داخلی و بینالملللی در این چارچوب هشدار داد و از آن منع کرد.
در همین چارچوب، در واپسین نامهٔ خود به مناسبت سالگرد بنیانگذاری دانشگاه تهران نوشت: «امیدوارم که نسل جدید این بار با چشم باز و با دیدن نشانهها و هشدارها راه درست را انتخاب کند تا یکبار برای همیشه ایران از شر استبداد – در هر شکل و شیوهاش – خلاصی یابد».
و اینک استاد محمد ملکی دیگر در میان ما نیست. او که در طول هستی خود سنتشکن بود، پس از مرگ خود نیز، نشانهای از سنتشکنی شد، آن گاه که کالبد بیجان او، نه بر روال مرسوم تنها بر شانههای مردان، که از جمله بر شانههای سترگ خانم نرگس محمدی، کنشگر برجستهٔ حقوق بشر و نیز شانههای استوار خانم شهناز اکملی، مادر یکی از جانباختگان سرفراز اعتراضات سال ۱۳۸۸ به سوی آرامگاه واپسین او بدرقه شد.
بزرگترین خصیصه و مشخصهٔ دکتر محمد ملکی، این مبارز پیگیر مصدقی با باورهای مذهبی، این بود که او «محب صادق» آزادی برای مردم بود و در راه دستیابی به آرمانها و آرزوهای دیرین آزادیخواهان ایران، پاکبازانه هر آن چه در توان داشت، مایه گذاشت. رمز ماندگاری نام بزرگ استاد محمد ملکی در تاریخ روزگاران میهن رنجور و ستمدیدهٔ ما این مبارزهٔ پیگیر و این عزم راسخ و جاودانه است.
و ما فداییان خلق نیز که اینک در اندوه بزرگ فقدان این آزادیخواه سرفراز نشستهایم، در برابر تلاش های این استاد بزرگوار سر به احترام فرود میآوریم و یاد این مبارز راه آزادی را گرامی میداریم، درگذشت استاد محمد ملکی را به خانواده و بستگان ایشان و تمامی رهروان راه آزادی، دموکراسی و عدالت و بهروزی و سرفرازی مردم ایران تسلیت میگوییم.
هیبت خمیده بر عصای او با گامهای مصمماش در مسیر رفتن به درگاه زندان اوین برای همیشه در ذهن همهٔ آنانی نقش بسته است که دغدغهٔ آزادی و بهروزی مردم در سر و دل در گروه رهایی میهن از قید استبداد دارند.
یاد و نامش بلند و مانا!
سهشنبه، ۱۸ آذر ۱۳۹۹ (۸ دسامبر ۲۰۲۰ میلادی)
دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)