بعد از جلسات کلاب هاوسی در رابطه با آسیب شناسی – حمایت جنبش کارگری، ارائه و ابراز چند نظر حاشیه ساز شده است و اخیرا در فضای مجازی ما شاهد بحث های سندیکای یک نفره وبسیاری از تخریب های ناشایست روبرو هستیم.در جامعه ای که فشار بر روی فعالین مستقل کارگری از در و دیوار می ریزد و نهادهای امنیتی تمام سعی خود را می کنند که مبارزه طبقاتی را به فرد و مشکلات فردی بکشانند و مهندسی شده با تخریب فرد کل مبارزه را زیر سوال ببرند باید دید چرا بحث سندیکای فردی(یکنفره) به میان آمده ست؟
مطمئنا هر فردی می تواند در جریان مبارزه در کنار تشکل رشد کند و در صورت متوهم شدن و نداشتن آگاهی طبقاتی و شناختش از منافع طبقاتی اش به بیراه نیز کشیده شود که در این زمینه افرادی استعداد فراوانی دارند. اما نباید فراموش کرد که عوامل بسیاری در این پروسه نقش دارند و همچنین فراد بسیاری و نهادهای مشخصی در روند این پروسه تاثیر گذار هستند. نه فرد قابل تقدیس است و نه می شود انتظار داشت که ثابت بماند. در طول مبارزه هر فردی می تواند تغییر کند و حق اش هم است. اما باید پذیرفت تا جایی که در کنار مبارزه باشد و تا جایی که مثبت بوده باید به آن تلاش و مبارزه احترام گذاشت و به محضی که به بیراه رفت باید از او عبور کرد. اما چرا در فرهنگ سیاسی ایران افراد جاودانه می مانند و کینه نمی گذارد از مسائل حاشیه ای عبور کرد، چون در دوران سرکوب افراد نقش تعیین کننده ای دارند و گاها بسیاری با همان افراد و حمایت ها خود را تبیین می کنند.
بحث سندیکای یک نفره و بطور مشخص آوردن نام یک نفر نه تنها ضد اخلاقی بلکه کمکی است به سرکوبگر برای پیشبرد ضربه زدن به جنبش کارگری ایران که در تلاطم سرکوب و خشونت گرفتار است. مباحث سندیکای یک نفر توسط افرادی و از طرف جریان مشخصی فرموله می شود که خود را به یک تلگرام آویزان کرده اند. تلگرامی که گاها مباحث صد درجه متناقض در دل خود دارد. حالا زمان نشان می دهد روی سکویی ها در کجا ایستاده اند الان؟!
اتفاقا این مباحثی که می خواهند سندیکای تک نفره را جار بزنند و فردیت را جایگزین مبارزه می کنند از دل جریانی می آیند که خود در بت سازی و بزرگ کردن افراد ید طولایی دارند. اگر به صفحات و نظرات ۱۵ سال گذشته آنها رجوع کنید در هیچ زمانی بر روی یک موضوع ثابت نبوده اند. آنچنان هر به چند ماه یک نفر را بزرگ می کردند که آدم واقعا متعجب می ماند که با چه منطق و رویی این مباحث را مطرح می کنند.
در دوران دهه پنجاه و شصت که تشکلات سیاسی در ایران فعال بودند فعالیت های کارگری با این تشکلات خود را نشان می دادند و با سرکوب تشکلات سیاسی و فشار بی سابقه تنها ابزار مبارزه برای کارگران پیشرو تشکلات مستقل و سندیکایی است و سنت مبارزه کارگری در دو دهه گذشته جامعه ایران با سنت سندیکا گره خورده است و همین امر است که در مبارزات بازنشستگان ما شاهد هستیم که هر جا سندیکا شکل گرفته و بیشتر شناخته شده است، فعالیت بازنشستگان بهتر عمل کرده است. اتفاقا همان نیرویی که در مبارزات سندیکایی رشد کرده است در مبارزه با فساد و اختلاس بسیار میلیتنت تر عمل می کنند و شعارهایشان هم تندتر است. بخصوص بعد از فروکش کردن مبارزات از اواخر اردیبهشت ماه.
پس بجای کشیدن مباحث و مبارزات به افراد و ضعف هایشان که نشات گرفته از بیرون بودن نیروهای غیر بومی و دور از صحنه است، افراد و نهاد خاصی که از زاویه فردی به مبارزه کارگری برخورد و تصمیم می گرفتند اکنون عشق شان به افراد مورد نظرشان به نفرت تبدیل شده است و این آتش و کینه فردی دردش به چشم مبارزان کارگری می رود که سالها برای تشکلات و مبارزات تلاش و رست از جان و زندگی شان شسته اند، شرم آور است اگر نمی توانید کوچکترین کمکی در جهت سامان دادن به این شرایط که بی تردید حاصل سرکوب و دوستی خاله خرسه بعضی می باشد حداقل آتش این درگیری را شعله ور نکنید و دست از هیاهو بردارید و هوشیار باشیم اگر در بازی تهمت و تخریب گیر کنیم بسیاری را از دم تیغ می گذرانند و در یک چاه ویلی فرو خواهیم رفت که برنده اش تنها نیروهای سرکوبگر هستند. بخصوص در جامعه ی کنونی ما که هر کس از فرد دیگر پرونده ای در بایگانی دارد به محض نیاز آن را رو میکند و آبروی همدیگر را می برند که در این ماجرا همه به نوعی مقصر هستند.
شهریور ۱۴۰۱