دوازدە اسفند ١٣۴١، در تاریخ جنبش زنان ایران روز مهم و سرنوشت سازی است. در این روز زنان توانستند در پی سال ها مبارزه برای گرفتن حق رای و دخالت در سرنوشت خود این مهم را تحقق بخشند، و نقطه عطفی را در تاریخ میهنمان رقم بزنند.
با گذشت نیم قرن از گرفتن حق رای و با نگاهی به جنبش زنان ایران در یک صد سال اخیر که با فراز و فرودهایی همراه بوده است، و با وجود شرکت فعال زنان و ایفای نقش مهم در جنبش های سیاسی – اجتماعی ایران در مقاطع مختلف تاریخ، سهم آنان از پیروزی ها ناچیز بوده است. مسئله، طرح تاریخ نیست، ولی بدون بازخوانی روند مبارزاتی زنان نمی توان به علل کنار گذاشتن زنان از تاثیر گذاری بر سرنوشت خویش پرداخت.
زنان در انقلاب مشروطه فعالانه شرکت کردند، و با وجود نقش موثرشان در این انقلاب، بعد از پیروزی وضعیت شان تغییر چندانی نیافت؛ بگونه ای که ماده ۱۰ قانون انتخابات مجلس مصوب ۱۳۲۹ هجری قمری، زنان را از حق رای و نماینده شدن در پارلمان محروم ساخت و آنان را در رده صغار، مجانین و جانیان اعلام کرد (منبع: تاریخچه مختصری از جنبش زنان ایران، معصومه پرایس.)
از این زمان تعدادی از زنان برای کسب حق رای به فعالیت خود ادامه دادند، ولی از آنجائیکه این خواست همه گیر نبود و برای سایر زنان مبارز مسائل دیگری از جمله احداث مدارس و آموزش دختران از اولویت برخوردار بود، مبارزه برای کسب حق رای به کندی پیش رفت، اما هیچگاه متوقف نشد.
در سال ۱۳۲۲ بود که حزب زنان ایران با هدف کسب حق رای برای زنان تشکیل شد، یک سال بعد از تشکیل حزب زنان در سال ۱۳۲۳ حزب توده ایران با طرح داشتن حق رای برای زنان در برنامه خود و با ایجاد تشکل زنان با هدف برابر حقوقی زن ومرد و با ایجاد ارتباط با فعالین جنبش زنان در آن مقطع توانست نقش موثری در اگاه سازی جامعه برای گرفتن حق رای برای زنان ایفا کند، و در سال ۱۳۲۶ با طرح این لایحه از طرف فراکسیون خود در مجلس، مسئله حق رای زنان را به مجلس بکشاند، که البته این طرح در مجلس شورای ملی رای نیاورد.
با وجود این زنان مبارز از پای ننشستند، و با جمع آوری بیش از صد هزار امضا و بردن آن به مجلس خواستار تجدید نظر درقانون انتخابات شدند.
در دوره پهلوی دوم نیز بر خلاف تبلیغات دستگاە حاکمە، حق رای به زنان اعطا نشد و زنانی همچون صدیقه دولت آبادی، صفیه فیروز،… و مهرانگیز دولتشاهی برای بدست آوردن حق رای تلاش و مبارزه بسیار کردند، تا توانستند با طی مسیری طولانی و پر رنج به این خواست تحقق بخشند.
در انقلاب ۱۳۵۷ نیز زنان دوشادوش مردان در صحنه مبارزه حضور داشتند و برای پیروزی انقلاب تلاش بسیار نمودند، هنوز طعم شیرین پیروزی انقلاب بر کام زنان بود که مسئله حجاب اجباری طرح شد، و سیاست حذف زنان از صحنه سیاسی – اجتماعی کشور در دستور دولتمردان جدید قرار گرفت، و تکرار دور باطل تاریخ و حذف زنان به یکی از الویت های جمهوری اسلامی تبدیل گشت.
آیت الله خمینی که در سال های دور مبارزه زنان برای بدست آوردن حق رای، با دادن حق رای به زنان مخالفت کرده بود، بعد از پیروزی انقلاب نیز نظرات ارتجاعی خود را به اشکال مختلف بر جامعه و زنان تحمیل کرد؛ حکومت ولایت فقیه با اجباری کردن حجاب و با وضع قوانین حقوقی بر گرفته از شریعت دینی، تلاش بسیار در خانه نشین کردن زنان داشت، تا کنون نیز به اشکال مختلف در جهت تحقق این امر بغایت ارتجاعی، سیاست و خدعه بکار می گیرد.
امروز بعد از گذشت نیم قرن از گرفتن حق رای و مبارزه زنان برای بدست آوردن حقوق مدنی خود، مناسبات جنسیتی جامعه ما همچنان تبعیض آمیز است و دولتمردان ما به جای آموختن از تاریخ و گوش قرا دادن به خواست نیمی از جامعه، جنبش زنان و فعالین آن را متهم می کنند که با اصل خانواده سر ستیز دارند و نگران حفظ منزلت مقام زن هستند، و با وضع قوانین قرون وسطائی در صدد به کنج خانه کشیدن زنان هستند؛ حال آنکه وضعیت امروز زنان در سایه راهیابی آنان به دانشگاه ها و مراکز اموزشی و عرصه های مختلف کار و فعالیت اجتماعی و تثبیت خود در این عرصه ها، با موقعیت زنان در دوره های قبل بسیار متفاوت است.
کسانی که امروز در کشور در مسند کار قرار دارند، و با وضع قوانین ارتجاعی و ضد زن مدعی هستند که برای مردم و جامعه تلاش می کنند و جامعه را به پیشرفت سوق می دهند، باید بدانند که بدون دخالت دادن زنان در سیاست گذاریهای کلان و بدون مشارکت آنان در امر قانونگذاری، کشور و جامعه از این امر آسیب می پذیرند. کسانی که برابری بین زن و مرد را تنها در چارچوب سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام می فهمند، در آینده باید پاسخگوی همه آن ظلم و ستمی باشند که در حق جامعه و بویژه زنان اعمال کرده اند.