دوستی می گفت،درسالهای آخردبیرستان بود که ازطریق رادیویی، آنزمان مقیم خارج ،برای اولین بار از شغل ؛ انقلابیون حرفه ای ، می شنید.درآن سالها اوتصوری رمانتیک-انقلابی ازاین نوع مبارزه داشت،تااینکه یکروز آشنایی ازاو اشاره کرد که عمر ؛ انقلابیون حرفه ای، درکشورهای دیکتاتور-نظامی،بین چند هفته تاچندماه است ومعمولا بعدازدرگیری کوتاهی با انبوه پلیس امنیتی شهید وکشته میشوند.
و اما امروزه حتا منتقدین ومحققین بورژوازی اعتراف دارند که رمان ؛ چه یاید کرد ؟ ، اثر چرنیشفسکی،نویسنده روس درقرن ۱۹ ،نسلی ازکارگران وانقلابیون حرفه ای را تربیت کرد.بدین دلیل،غیرمنتظره نبود که رمان فوق،کتاب پرخواننده نسل انقلابی آینده روسیه آنزمان،ازجمله لنین شد.
دراین کتاب زنی بنام ؛ ورا پاولف،درکنار شوهرخودبنام ؛ راخمانوف، قهرمان دوم رمان است که باراه انداختن کارگاهی خیاطی و قطع رابطه با فرهنگ گذشته اش، سعی میکند زنان دیگررابرای مبارزه انقلابی،مسلح به آگاهی اجتمایی نماید. به شواهدتاریخ کتاب فوق تاثیر مهمی روی جریان نظریه های هنر درکشورهای اسلاو زبان و جنبش بین المللی کارگری وجنبش های آزادیبخش کشورهای جهان سوم گذاشت.
کتاب فوق رمانی است سیاسی-اجتمایی که خواننده رادعوت به انقلاب وعدالت اجتمایی می نماید.آن را میتوان اولین رمان اجتمایی-سیاسی،درادبیات روس دانست. راخمانوف،قهرمان دیگرکتاب،نمونه نسل جوان آینده آنزمان انقلابیون حرفه ای بود. او و همسرش،انسانهایی اهل عمل هستند که معنی زندگی رادرکارومبارزه اجتمایی می بینند. راخمانوف همراه همسرش، ورا، برای مبارزه اجتمایی باانسانهای معمولی وخلق قاتی میشوند تاخودراازنظرجسمی وفکری برای حرفه مرگ وزندگی؛انقلابی بودن،آماده کنند.موضوع کتاب؛انسان نوین است.به عقیده اهل نظر،این کتاب،تنها رمان قرن ۱۹ بود که درآن مکتب ادبی واقعگرایی اجتمایی قرن بیستم نیزمطرح شده. چرنیشفسکی این رمان را هنگامیکه درسال ۱۸۶۲ درزندان تزاری بود،درمدت پنج ماه نوشت.بعداز انتشار کتاب فوق،دولت تزاری اورا به ۲۱ سال دیگرزندان وتبعیددرسیبریه محکوم نمود.
نیکولای چرنیشفسکی درسال ۱۸۲۸ در روسیه بدنیا آمد ودرسال ۱۸۸۹ درآنجادرگذشت. او بچه روحانی مسیحی فقیری بود که دردانشگاه فلسفه خوانده ومدتی معلم شد.اودردوران دانشجویی زیرتاثیر نظرات هرتسن و بلینسکی بود.آنهاخودتحت تاثیر ادبیات وفلسفه قرن ۱۸ آلمان بودند. چرنیشفسکی رامیتوان؛ فیلسوف،روزنامه نگار،نویسنده،دمکرات انقلابی،نظریه پرداز جنبش دهقانی واز پیشگامان مارکسیسم روسی دانست.قبل از دستگیری ،اومدتی سردبیر مجله ادبی-فرهنگی؛ هم عصر ، بود. چرنیشفسکی کار ادبی خودرا با پایان نامه ای دانشگاهی درسال ۱۸۵۳ زیر عنوان ؛ رابطه زیباشناسی هنر با واقعیت، شروع کرد
.اوبعداز ۲۱سال اسارت درسال ۱۸۸۳ به حالت پیرمرد بیمار وشکسته ای به خانه و ولایت و کاشانه اش برگشت.
چرنیشفسکی اهمیت مهمی برای زیبایی شناسی واقعگرایانه درادبیات وهنر قایل بود. به روایت ازمحققین،اوازطریق شیلر،شاعر و نمایشنامه نویس آلمانی با مفهوم واقعگرایی در ادبیات آشنا شد.چرنیشفسکی به نقد ماده گرایانه نظریات ایده آلیستی زیباشناسی هگل پرداخت تابتواند اصول زیباشناسی برای هنر راواقعگرایانه فرمول بندی کند.اومیگفت،اثری زیبا است که انسان رابیادزندگی بیندازد.مهمترین جمله نظری او؛ زیبایی، زندگی است-بود. اومیگفت وظیفه هنر این است که مسایل زندگی یعنی واقعیات سیاسی و اجتمایی راتوضیح دهد. چرنیشفسکی درلباس فیلسوف ،علیه ایده آلیسم وعقاید مذهبی مسیحیت قرن ۱۹ سالها مبارزه نمود.اودر کتاب ؛ رابطه زیباشناسی هنر باواقعیت ، تعریفی مادهگرایانه ازهنرنمود.این کتاب رایکی ازآثارمهم پیش از زیباشناسی مارکسیستی میدانند.چرنیشفسکی به کشف خصوصیات طبقاتی مفاهیم زیباشناسی نیز همت گمارد.مهمترین اصل واقعگرایی اودرادبیات وهنر، اتحاد وتماس بامردم وزحمتکشان بود.چرنیشفسکی به دلیل شرایط خاص آنزمان کشورش،اهمیت خاصی به جنبش دهقانان درانقلاب میداد.
اوازهنر،انتظار به تصویر کشاندن واقعیات یعنی زندگی،راداشت و میگفت،واقعیات وزندگی،کامل تر از رویا وخیالپردازی هستند.تصاویرناشی از خیالپردازی درهنر،فقط تعبیرات رنگ پریده و ناموفقی ازواقعیات هستند.اودرکتاب ؛ دوره گوگول در ادبیات روس، اولین بار خط سیر واقعگرایی رااززمان پوشکین،لرمانتوف و گوگول تا زمان مکتب ادبی طبیعتگرایی نشان داد.
اومیگفت،ادبیات اجازه ندارد فقط واقعیات رانقاشی کند،بلکه باید تاثیر وعمل وحرکت اشیاء و پدیدهها را روی روح و روان انسان نشان دهد. به این دلیل او لسینگ،نمایشنامه نویس آلمانی را تیزبین تر از گوته،شاعر جهانی میدانست. او لسینگ را پایه گذار ادبیات ملی آلمان میشمرد واز منتقدین ادبی زمان خود میخواست که ادبیات ملی روس رانیز بنیاد نهند. به این دلیل انگلس او را ؛ لسینگ سوسیالیستی ، نام گذاشت.اوجانبدار ادبی قطب؛ لسینگ-گوگول در برابر جبهه ادبی ؛ گوته-پوشکین ،بود.
همرزمان و شاگردان فرهنگی چرنیشفسکی سعی کردندباکمک نقدهای ادبی خودبه تجزیه وتخلیل محتوای اجتمایی،فلسفی ، ایدئولوژیک و طبقاتی آثار ادبی بپردازند. آنها ازجمله به نقد بنیادی فرهنگ گذشته یعنی فرهنگ فئودالی،سلطنتی وتزاری پرداختند و میگفتند،هنر باید انعکاسی صادقانه ازواقعیات باشد وهمیشه واقعیات را تعقیب وپیگیری کند.آنها اهمیتی به ادبیات مطلق،بیطرف، مجرد،مجازی،سرگرم کننده و سودجویانه نمی دادند،بلکه اهمیت ادبیات را درمطرح نمودن مسایل زندگی،یعنی موضوعات اخلاقی، اجتمایی و سیاسی میدانستند.
شاگردان او بعدها انواع مسایل اجتمایی روز درپایان قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ را به بحث گذاشتند. پیزارف، همرزم وشاگرد او میگفت،استتیک به معنی علم زیبایی شناسی،در صورتی میتواند وجود داشته باشد که زبان به صورت یک مقوله مطلق وجود داشته باشد، ولی این طور نیست و ادعای؛ زیبایی ابدی، یک روش و خواست انگلی اقشار مرفه است،یعنی عظیم جلوه دادن کالای لوکسی که تاریخ براساس رنج و زحمت طبقات رنجبر بوجودآورده.
پیزارف از یک اثر هنری انتظارداشت که درآن حقیقت،زیبایی هنر و علم با هم متحد شوند. داستایوسکی ازنقل قولی جعلی یاد میکرد که به پیزارف نسبت داده میشد و آن این بود که او گفته بود : یک جفت چکمه چرمی ارزشمندتر از مجموعه آثار پوشکین است . اوفقط هنری راقبول میکرد که هدفی مشخص،یعنی تعلیم و تربیت علمی روشنفکران رامدنظر میداشت. ازجمله سخنان مشهور پیزارف این بود که می گفت : غیرممکن است که انسان نویسنده باشد،ولی واقعگرا نباشد. نظرات این قبیل دمکراتهای انقلابی روس،برای ادامه فکری قرن ۱۹ تعیین کننده بود و در قرن بیستم غالبا از طرف بلشویکها بصورت دگم و اصول ثابت پذیرفته و مورد استفاده و یا گاهی سوء استفاده قرار گرفتند.