یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴ - ۲۲:۱۷

یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴ - ۲۲:۱۷

به بهانه‌ی روز جهانی غذا؛ تأملی بر بحران سوءتغذیه در جهان و ایران
شهناز قراگزلو: تحقق حق به غذا تنها با افزایش تولید ممکن نیست؛ بلکه نیازمند اصلاح ساختارهای توزیع، آموزش تغذیه‌ای، حمایت از کشاورزان و زنان روستایی و سیاست‌های زیست‌محیطی پایدار است....
۲۷ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
«اعتصاب غذا علیه اعدام، فریاد حق زندگی است!»
بهرام رحمانی: «مردم شریف ایران! لحظه‌ای تصور کنید آن سرکوبی که در بیرون از زندان احساس می‌کنید، در درون زندان هر روز ما را به قتل می‌رساند. ما قربانیانی هستیم...
۲۷ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهرام رحمانی
نویسنده: بهرام رحمانی
بی کرانه ها
جهان نه وهم ما که وسعتی به بی کرانه ها حقیقتی که می توان از آن چشید و کُنه آن شکار کرد و ما توان چو پرتوان به پیش، جلوه...
۲۶ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مسعود دلیجانی
نویسنده: مسعود دلیجانی
پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران
شهناز قراگزلو: هیچ بخش الزام‌آوری در متن پیمان ابراهیم وجود ندارد که تشکیل کشور مستقل فلسطین را تضمین کند. به همین دلیل، این پیمان بیش از آن‌که زمینه‌ساز صلحی پایدار...
۲۶ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
بازسازی نظم قدیم در لباس جدید؛ نشانه‌های شکاف میان قانون و واقعیت
شهناز قراگزلو: در نهایت، مناقشه بر سر لایحه منع خشونت علیه زنان، طرح مهریه، یا قانون حجاب، تنها بخش‌هایی از نزاع بزرگ‌تر بر سر معنای قانون در ایران امروز است:...
۲۶ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
در سوگ ناصر تقوایی
ناصر تقوایی هنرمندی بود که با پایداری اخلاقی و فکری خود نشان داد خفقان نمی‌تواند وجدان هنری را نابود کند. آثار او، چه بر پرده سینما و چه در ذهن...
۲۵ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
جغد منیروا
لحظه‌ای براندازش می‌کنم. سال‌های زیادی‌ست که می‌شناسمش... با اجازه در کنارش می‌نشینم. خیلی زود صحبت‌مان گل می‌اندازد وبه مسائل روز می‌رسد... می‌گوید: «این روزها نسل جوان و پر شور در...
۲۵ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان

سال های سگی

بين مردان بی‌خانمان و گرسنه‌ای كه در چهاردیواری كوچك ساختمان چپيده بودند؛ ازهمه پيرتر است... چند بسته كوچك كاغذ كادوپيچ شده به پيرمرد می‌دهم و او را در آغوش می‌گیرم.

بین مردان بی‌خانمان و گرسنه‌ای که در چهاردیواری کوچک ساختمان چپیده بودند؛ ازهمه پیرتر است… چند بسته کوچک کاغذ کادوپیچ شده به پیرمرد می‌دهم و او را در آغوش می‌گیرم. مردهایی که چند لایه لباس، روی هم پوشیده‌اند در ساعت‌های دور و دراز خیابان خوابی و سرمای زمستان، اینجا جمع‌اند… با دیدنشان پرسش‌های جورواجوری به ذهن آدم راه پیدا می‌‌کند. شعله‌ی عمر چند نفرشان تا فردا و پس‌فردا خاموش می‌شود؟ چند نفرشان گمنام‌ و ناشناس در خاک خواهند شد؟ چند تن از اینان سال‌هاست تاریخ تولدشان را هم از یاد برده‌اند؟ در این همه نگاه، دریغ و افسوس بیشتر است یا دلتنگی!؟ چند تن از اینان سال‌هاست دیگر برای باور خودشان هم، ارزش و منزلتی قائل نیستند؟ ازیادرفته‌ها چگونه است؟…

«ایوب» پرورشگاهی بود. معتاد نبود. کارتن‌خواب شد. خنزر پنزرهای اسقاطی جمع می‌کند و می‌فروشد…

«اسی» آرایشگر بود و معتاد و حالا کارتن‌خواب. ماشین اصلاح و قیچی و باقی وسایل آرایشگری، سال‌ها قبل پای هرویین خرج شده بود و درآمد آشغال‌هایی که از سطل زباله و گوشه و کنار خیابان‌ها جمع می‌کند، حتی به پول مواد هم نمی‌رسد و مجبور است دُوز خماری و نشئگی را با شربت متادون ۶ هزار تومانی که از یک جایی به او می‌رسد، جبران کند.

تفاوت ایوب و اسی «خرج دود» است و شباهت‌شان لرزیدن از سرما، هذیان گفتن، بیهوش شدن از گرسنگی و حسرت بودن زیر سقف یک خانه به وقت تحویل سال…

«برای یک تکه نون باید ساعت‌ها سگ دو بزنی. بایس یاد بگیری تو سرما زنده بمونی. شایدم امروز یه ماشینی ترمز کنه و یه ظرف غذای گرم بهت بده؛ اما هیچ معلوم نیس نوبت بعدی غذای گرم کِی‌یه… چند روز یا چند هفته دیگه. کارتن‌خواب، هم از سرما و گرما می‌میره، هم از گرسنگی و تشنگی…»

باران می‌بارد و گودال‌های کفِ پهنه‌ی پشتِ ساختمان پُر شده از آب… درخت آلوچه با شکوفه‌هایش، تنها زیبایی اینجاست… مردها از سرما مچاله شده‌اند و کیسه و توبره پلاستیکی و مقوا روی سرشان گرفته‌اند… عده‌ای خودشان را به دیواره سیمانی چهاردیواری ‌چسبانده‌اند برای فرار از باران. چند نفری معتادند و خیلی‌های‌شان، کارگرِ روزمزد با دست‌های خالی…

«میران» مرد۳۰ ساله‌ای‌ که از جنوب خراسان برای کارگری آمده‌است، می‌گوید بین دوسه شهر مجاور، اینجا ارزان‌تر و مردمان‌شان بیشتر غریبه‌پذیراند… می‌گوید در طول۳۰روز فقط ۳ روز کار کرده با روزی۲۰۰هزار تومان. از این۶۰۰هزارتومان، ۱۵۰هزارتومان برای خودش نگه داشته و باقی را فرستاده ‌است برای زن پا به ماه و پسرش علی. در عکسی که نشان می‌دهد او کودکی ۴ساله‌‌است با کلاه پوستی به سر که گویا به چشم‌های پدر لبخند می‌زند…

«از۶ صبح میرم میدون برا باربری و کارگری. هر کار که باشه، ولی صاب‌کارا وقتی میان، می‌گن کارگر کارگر، کارگرای افغانی داد می‌زنن کارگر۱۰۰تومن کارگر۱۰۰تومن. صاب‌کار، ۴تا افغانی می‌بره و ما می‌مونیم بیکار…»

میران روی کلاه پشمی، چند کیسه پلاستیکی به سرش می‌کشد و می‌گوید: «این‌طوریه… در ساعاتی که رو نیمکت پارک‌ها یا ایستگاه‌ها می‌خوابیم، سر و صورت‌مون از سرما اینجوری در امانه…»

بیشتر مردها جوان‌اند و کیسه و توبره‌های بادکرده از چند تکه لباس و خرت و پرتی که به دست و شانه دارند، سندِ خیابان‌خوابی‌شان است.

مردی که موهای جوگندمی دارد؛ پدر دو بچه محصل است و نان‌آور یک خانواده مستاجر، می‌گوید:

«سرباز که بودیم، با رفقامون کلی آرزو داشتیم. می‌خواستم برم درسمو تموم کنم و دیپلممو بگیرم و با پدرم کشاورزی کنم. یکی از رفقام دوست داشت راهنمای سفر بشه، یکی دیگه می‌خواست بره استانبول لباس بیاره و تاجر بشه، یکی دیگه دوست داشت بره دانشگاه و درس حقوق بخونه. هیچ کدوم به آرزوهامون نرسیدیم. زمین پدرم خشکید و ۴ساله که وضع من اینه که الان می‌بینی. اون سه تا هم بدتر از من. اونی که می‌خواست تاجر بشه، الان مسافرکش بین‌شهریه با ماشین اجاره‌ای. اونی که می‌خواست حقوق بخونه، الان برا بار دهم رفته کمپ ترک مواد…»

مردِ گچ‌کار اهل یکی از روستاهای بجنورد، پدر دو فرزند ۴ ساله و ۶ ماهه ‌است و از اول آذر به این شهر آمده طبق حق بیمه‌ای که می‌پردازد، کارگر ماهر محسوب می‌شود، در این دو ماه فقط ۱۰روز کار کرده و برای کل ۱۰روز یک میلیون تومان مزد گرفته… می‌گفت از این مزد، ۲۰۰ هزار تومان را برای خودش نگه داشته و باقی را فرستاده روستا…

«به هر کاری دلخوشم، حتی به رفت‌وروب دستشویی، ولی کار نیست. از صبح میرم سرچهارراه. اونقدر کارگر زیاده که دیگه نوبت به ما نمی‌رسه. هم بیکارم، هم بی‌خانمان، خجالت می‌کشم به خانواده‌ام تلفن بزنم و بگم دستم خالیه…»

سیاهی شب و بارانی که حالا همراه شده با دانه‌های ریز برف، سخت‌تر از نیم ساعت قبل می‌بارد. روی دردناک‌تری از نداری و تنگدستی… گویا فقر، عریانی‌اش بیشترشده… سن و سال‌دارها، کز کرده‌اند، معتادها که هم خُمار بودند و هم گرسنه؛ مچاله‌تر شده‌اند. کارگران بیکار، دردهای‌شان اما به گونه دیگری‌ است…

گویا «ما کور شده‌ایم…^^»

پی‌نوشت‌ها:

^. «سا‌ل‌های سگی» عنوان رمانی از«ماریو بارگاس یوسا» Mario Pedro Vargas Llosa زادهٔ ۲۸ مارس ۱۹۳۶. داستان‌نویس و روزنامه‌نگار… یوسا هفتم اکتبر سال ۲۰۱۰ برنده جایزه نوبل ادبیات شد…

^^. از رمان «کوری» اثر «ژوزه ساراماگو» José de Sousa Saramago زادهٔ ۱۶ نوامبر ۱۹۲۲، درگذشتهٔ ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰ نویسنده پرتغالی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸…

اسفند ۱۴۰۲- پهلوان

تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند, ۱۴۰۲ ۹:۰۳ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

فلسطین و وجدان بشریت، فراموش نمی‌کنند؛ صلح را فریاد می‌زنند!

می‌توان و باید در شادمانی مردم فلسطین و صلح‌خواهان واقعی در جهان به خاطر احتمال پایان نسل‌کشی تمام عیار در غزه شریک بود و در عین حال، هر گونه توهم در بارۀ نیات مبتکران طرح جدید را زدود. می‌توان و باید طرح ترامپ را به زانو درآمدن بزرگترین ماشین آدم‌کشی تاریخ بشر در برابر مردم مقاوم غزه دانست.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران

شهناز قراگزلو: هیچ بخش الزام‌آوری در متن پیمان ابراهیم وجود ندارد که تشکیل کشور مستقل فلسطین را تضمین کند. به همین دلیل، این پیمان بیش از آن‌که زمینه‌ساز صلحی پایدار باشد، به ابزاری برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل بدون حل مسئله‌ی فلسطین تبدیل شد. صلح پایدار در خاورمیانه تنها زمانی ممکن است که بر پایه‌ی به‌رسمیت شناختن دو دولت مستقل و برابر حقوق میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها بنا شود

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

به بهانه‌ی روز جهانی غذا؛ تأملی بر بحران سوءتغذیه در جهان و ایران

«اعتصاب غذا علیه اعدام، فریاد حق زندگی است!»

بی کرانه ها

پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران

بازسازی نظم قدیم در لباس جدید؛ نشانه‌های شکاف میان قانون و واقعیت

در سوگ ناصر تقوایی