چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۱

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۱

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!
یادمان باشد که هرچه جامعه ضعیف‌تر شود، از فرصت‌ها و شانس‌هایی که در مسیر بهبود، تغییروتحول  پیش خواهد آمد، کمتر می‌توانیم استفاده کنیم و شانس‌های آینده ایران را از دست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کیوان صمیمی
نویسنده: کیوان صمیمی
انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی
جزئیات کشته شدن راضيهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!
سوم تیر ماه جاری رسانه‌ها نوشتند که دختری جوان به نام «راضیهٔ رحمانی» اهل روستای گویژه در شهرستان نورآباد استان لرستان با شلیک یکی از مأموران نیروی انتظامی جان باخت....
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!
نهضت آزادی ایران در ادامه راهبردی که در مرحله اول در پیش گرفت، اتحاد ملت و تجمیع همه معترضان در مرحله دوم انتخابات را برای مقابله با مخالفان آزادی و...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
انتخابات مهندسی شده، راه يا بی‌راهه؟
    خانم وسمقی در ارتباط با انتخابات ریاست حمهوری در ایران تحلیلی داشته است. خانم وسمقی، زین میان؛ بر این باور است که اصلاح‌طلبان، اگر گمان می‌کنند که حکومت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی
جرون
جرون، ای سیلی خورده ی زمان، ای معامله های پشت پرده ی آن زمان، ای تاریخ دیروز و امروز من، از رنگ و شرنگ، تا کیسه های زر ...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
تحلیل مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران...
در این مقاله، میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال‌های 1400 و 1403 را مقایسه کرده و همچنین به تحلیل اختلاف بین نتایج نظرسنجی‌ها و نتایج واقعی انتخابات...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: م. آذری
نویسنده: م. آذری

سکـولاریسـم با شکوه محمودزاده ، محمد ارسی و مهرداد بروجردی

در اولين روز سال ۲۰۰۵ میلادی اتاق پالتاك "اتحاد جمهوريخواهان" سكولاريزم را موضوع بحث قرار داد. خانم شكوه محمودزاده و آقايان محمد ارسي و مهرداد بروجردي سخنرانان اين جلسه بودند كه پس از ابراز نظرات خود به پرسشهاي حاضران پاسخ گفتند. اداره جلسه سخنرانی را خانم پروین و آقای ضیا عابدی به عهده داشتند.

گروه پالتاک اتحاد جمهوریخواهان ایران


شکوه محمود زاده
شکوه محمودزاده، عضو اتحاد جمهوریخواهان ایران که در “فلسفه ی سیاسی” و “روابط بین المللی” صاحب تخصص بوده و مقالات بسیاری در ارتباط با مسائل سیاسی ایران و جهان به قلم آورده است، اولین سخنران برنامه بود. او با ابراز تاسف از فاجعه “سونامی” و ابراز امیدواری که در سال جدید بشریت با فجایع طبیعی و غیرطبیعی روبرو نباشد سخنان خود را آغاز کرد: 
در ابتدا میخواهم اشاره ای مختصر به تبارشناسی واژه های مورد بحث داشته باشم. من و همسرم جواد کاراندیش که زبان شناس است، واژه “گیتی گرایی” را برای برابر فارسی سکولاریسم پیشنهاد کرده ایم. میخواهم در ابتدا به دلایل خود برای این گزینش اشاره کنم. 
سکولاریسم از ریشه ی لاتین “سکولوم” گرفته شده است. سکولوم به نوبه ی خود از ریشه ی لغوی “سره” به معنای دانه و تخم پاشیدن و تولید مثل کردن اخذ شده است. سکولار یا سکولوم در فرهنگ کلیسایی به مفهوم غیر قدسی و غیرمذهبی مورد استفاده داشته است. 
در ارتباط با سکولاریسم واژه ی لائیک یا لائیسته نیز در بحثها مورد استفاده قرار میگیرد و ریشه ی آن “لای” به معنای کسانی بوده است که با روحانیت ارتباطی نداشته اند و در حقیقت در مقابل “کلریک” یا “کلرو” به معنای روحانی قرار داشته است. “لای” به افرادی گفته میشود که حق تفسیر کتاب مقدس را نداشتند. در زبانهای اروپایی امروزه کلمات مشتق از “لای” به مفهوم “غیرمتخصص” نیز به کار میرود که ریشه ی آن باز به همان اصطلاح افراد غیرمتخصص در زمینه ی علوم دینی در قرون وسطی بازمیگردد. 
در کوششهای خود برای یافتن یک برابر فارسی برای سکولاریسم در متون اوستایی به واژه “گَ اِ تی” که همان “گیتی”‌است برخورد کردیم. “گیتی” در آن متون در مقابل “مینو” قرار میگیرد که اولی جهان مادی و دومی جهانی اخروی یا همان پردیس را نشان میکنند.
محققین میگویند واژه ی عربی “معنوی” که به جهان غیرمادی دلالت دارد از کلمه ی “مینوی” در فرهنگ اوستایی ریشه گرفته است. 
قبل از ما آقای داریوش آشوری واژه “گیتیانه” و سپس تر برخی “گیتیایی” را پیشنهاد کرده اند که به عقیده ی من بهترین گزینه برای برابر فارسی سکولاریسم نیستند. آرین پور پسوند فارسی “گرایی” را برابر با “ایسم” لاتین قرار میدهد. ما نیز با ترکیب سکولار = گیتی و یسم = گرایی، گیتی گرایی را پیشنهاد کرده ایم. 
در زبانهای اروپایی، هم ریشه با سکولاریسم، سکولاریزاسیون نیز مورد استفاده قرار میگیرد. من برای این واژه گیتیایی کردن (سکولاریزاسیون از بالا) و گیتیایی شدن (سکولاریزاسیون از درون جامعه) را پیشنهاد کرده ام. 
من تاکنون شش مقاله در ارتباط با گیتی گرایی منتشر کرده ام و به لحاظ فلسفی و نظری به آن پرداخته ام.
به عقیده ی من در میان صاحب نظران غربی و ایرانی دو دیدگاه عمده در ارتباط با گیتی گرایی وجود دارد. یک دیدگاه در غرب معتقد است که دین مسیحی از اساس یک دین گیتیایی و سکولار بوده است. آنها به این آیه از انجیل استناد میکنند که میگوید: “سهم خدا را به خدا و سهم قیصر را به قیصر بدهید.” به این ترتیب اقتدار دو شمشیر مادی و معنوی یکی توسط پادشاهان و دیگری توسط پاپ ها در خود انجیل مانیفست شده اند. در تاریخ سده های میانه پاپ و قیصر دو حوزه ی قدرتی جداگانه از یکدیگر داشته و گاه بر سر گسترش حوزه ی قدرتی خود به جنگ و مقابله با یکدیگر نیز کشیده میشدند والبته گاهی برای حفظ این حوزه ها به سازش با هم میرسیدند. اما لب کلام اینکه، نظر اخیر معتقد است، توسط تفکیک انجام شده، سکولاریسم در غرب مسیحی وجود داشته و طی جنبش رفورماسیون تحکیم شده است. از مشهورترین طرفداران این نظریه در غرب میتوان از “هانس بلومن برگ” و “هایدگر” نام برد. 
در مقابل فیلسوفان دیگر، رفورماسیون و جنبش روشنگری را گسستی میبینند که در نتیجه ی آن درهم آمیختگی هزارساله ی قدرت میان کلیسا و دربار پایان یافته است. هگل در “تاریخ فلسفه” و “فلسفه تاریخ” از این نظر دفاع میکند. کارل مارکس نیز در “درباره ی مسئله یهود” و در مقدمه “نقدی بر فلسفه حقوق هگل” نظریه اخیر را تایید میکند. او بر این باور است که نه مسیحیت و نه هیچ ‌دین دیگری نمیتواند سکولار باشد و پروسه گیتیایی شدن باید در هر دینی جاری شود. پروسه ای که به نظر او در مسیحیت با غارت اموال کلیسا توسط دولت قدرتمند پروس آغاز شد.
ماکس وبر نیز به شکل دیگری از نظر اخیر پشتیبانی میکند. او در کتاب خود «اخلاق پروتستانتیسم و اخلاق سرمایه داری» با اشاره به نود و پنج تز معروف مارتین لوتر بویژه اصل «دعا کن و کار کن» ادعا میکند که لوتر کار کردن و دعا کردن را در یک مقام قرار میدهد و میگوید که جایگاهی که در تزهای لوتربه کار کردن داده شده است، در دوران قرون وسطی غیرقابل تصور بوده است.
چنین مباحثه ای را در ایران نیز ناظر هستیم. در اینجا نیز اسلام از یک دیدگاه به عنوان دینی مورد بحث قرار میگیرد که توانایی گیتیایی شدن را داراست و از دیدگاه دیگر عده ای معتقدند چنان که جامعه مسیحی نیز برای رسیدن به سکولاریزاسیون به یک گسست تاریخی دست زد، کشورهای ما نیز برای دستیابی به نظام گیتی گرا ناگزیر با یک گسست روبرو خواهند شد.
نمیدانیم روشنفکران ایرانی تا چه حد با نظریات، مفتکران غربی آشنا بوده اند اما آن چه مسلم است ملکم خان، طالبوف، آخوندزاده و کسروی به گسست معتقد بوده اند و در مقابل جمال الدین اسدآبادی، و اخیرتر، مهندس مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش و حتی سیدجواد طباطبایی معتقدند اسلام سکولار است و باید تلاش شود تا این دین قداست خود را باز یافته و به آسمان [معنویت] فرستاده شود. این دسته مقررات وسیع و دقیق اسلام در ارتباط با چگونگی زندگی فرد و رفتار حکومت را مبنای نظر خود قرار میدهد.
گروه اول که کسروی در آن میگنجد معتقد است اسلام توانایی روبرویی با جامعه مدرن را ندارد. این دیدگاه تا آنجا پیش میرود که تقی زاده میگوید «ما باید سراپا غربی بشویم». گرچه او این گفته را پس میگیرد اما واقعیت این است که بیان آن تبلور اندیشه موجود بوده است. راهکارهای ارائه شده برای انجام گسست مورد نظر، مراجعه به آرا و سنن موجود در ایران باستان و اتکا به اندیشه غربی را به نسبت های مختلف مورد تاکید قرار میدهند. این تفکر انقلاب مشروطیت را به عنوان همان گسست میبیند و روح انقلاب مشروطه را جدایی دین و دولت عنوان میکند.
دیدگاه دوم تقریبا همزمان با نظریه اول گشوده شد، شاخص ترین نظریه پرواز خود را در سیدجمال اسدآبادی می یابد. این دیدگاه به رنسانس و یا نوزایی اسلامی معتقد است جالب اینجاست که جنبش های دهه ۱۹۷۰ که بر سیاسی تر شدن اسلام تاکید داشته و به بنیادگرایی انجامیدند، ریشه تاریخی خود را در همین تفکر مبنی بر نوزایی اسلامی می یابند. ما شاهد حضور این جنبش در ایران، ترکیه، مصر و… بودیم.
در ایران تفکراسلام سکولار در دهه ۱۳۲۰ افکار چپ و راست غیرمذهبی را در مقابل خود یافت. حزب توده از سمت چپ و دولت پهلوی از سمت راست به این تفکر دامن میزدند. این حرکت سبب بیداری روحانیت ایران بود که نماد آن را میتوان در نوشته های علامه طباطبایی دید. او با کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» به جنگ اندیشگی با نظریات دکتر تقی ارانی و حزب توده رفت. علامه طباطبایی اولین کسی است که اسلام را در اساس خود یک دین سکولار معرفی میکند و راهکار را در رجعت به ریشه های اسلام نشان میدهد. شادروان مهدی بازرگان با تلاش در انطباق اصول علمی با اسلام در همین جهت عمل کرد.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ و قدرت گیری نظام اسلامی در ایران از یک سوی و گسترش جنبش اسلامی در سطح بین المللی از سوی دیگر روشنفکران اسلامی از جمله عبدالکریم سروش و مجتهد شبستری آغاز کردند نظریات مذهبیون در این رابطه را انسجام دهند.
آنها همچون بدیل های غربی خود مثل “بلوم برگ” تلاش در اثبات قابلیت اسلام برای گیتیایی شدن دارند. این تلاش آنها در همه عرصه های فلسفی و نظری و اجتماعی و حتی اقتصادی گسترده بوده است. به عنوان نمونه آنها «برابری طلبی» چپ ها را برگرفته از «مساوات» اسلامی میدانند و بر این تاکید دارند که اسلام برخلاف مسیحیت یک دینی دنیوی است و برای سکولار شدن جامعه باید اسلام را به جایگاه واقعی آن یعنی به معنویت بازگردد.
به نظر من در مسیحیت و در اسلام گسست به وجود آمده است. هیچ دینی از اساس سکولار نیست. در نتیجه فرستادن دین به آسمان تنها راه گریز به جامعه مدرن است.

مهرداد بروجردی
سپس مهرداد بروجردی استاد علوم سیاسی در نیویورک و نویسنده کتاب “روشنفکران ایرانی و غرب” عضو اتحاد جمهوریخواهان بحث خود را آغاز کرد: 
من در اینجا تلاش میکنم نشان دهم که نظری که اعتقاد دارد برای رسیدن به سکولاریزیم جدایی دین از حکومت کافی نیست بلکه باید دین را از سیاست جدا ساخت بر استدلال قوی استوار نیست. نکته دیگر که به آن برخورد‌ خواهم کرد عبارت است از سه دیدگاه رایج میان مذهبیون که میگویند: 
۱ــ‌ اسلام قابلیت سکولار شدن را ندارد 
۲ــ سکولاریسم در ایران ریشه ندارد پس ره به جایی نمیبرد 
۳ــ‌ مردم ایران متدین هستند پس حکومت باید دینی باشد. 
خانم محمودزاده توضیحات دقیقی درباره معنای سکولاریسم ارائه کردند. پس من تنها برای آغاز بحث خود اشاره میکنم که سکولاریسم بر این پیش فرض استوار است که تفکیک میان نهاد دین و نهاد حکومت یک مسئله ضروری است. تکیه فلسفی سکولاریسم این نکته است که انسانها باید به صرف انسان بودن و نه تعلق به گروههای ایدئولوژیکی از حقوق مدنی برابر برخوردار باشند. لذا تعلقی به یک دین خاص نمیتواند امتیازی درون جامعه ی مدنی محسوب شود. به زبان دیگر تاکید سکولاریسم بر مفهوم ملت قرار گرفته و با “امت” سروکاری ندارد. به برابری در مقابل قانون اشاره دارد و نه مقررات اخلاقی و شرعی. 
به نظر من حذف دین از سیاست نه اینکه نادرست باشد بلکه عقلانی و قابل تحقق نیست. انسانها عموما به تفکرات دینی و ایدئولوژیکی تعلق دارند و مستقل از خواست و اراده هر کس، تفکرات دینی خود را در داوری ها و نظرات سیاسی خود دخالت میدهند. پس حذف دین از سیاست نمیتواند تحقق یابد. به طور مشخص میبینیم که مردم برای نظردهی در رابطه با سئوالات مشخص سیاسی و اجتماعی همچون سقط جنین و هم جنس گرایی و … از تفکرات دینی خود بهره میگیرند حال اگر بخواهیم این امر را مانع شویم در اصل تلرانس (تساهل و تسامح) دچار تناقض میشویم.
دیگر اینکه به عقیده ی من دین خالص و سیاست خالص وجود ندارند. پروسه ی سکولاریسم در اروپا با رخدادهای مهم و گاه فاجعه آمیزی همراه بود. از آن جمله میتوان به تفتیش عقاید، قدرت بی بدیل کلیسا، جدالهای میان رم و قسطنطنیه، دعواهای اسقف اعظم و کلیساها و جنگهای سی ساله اشاره کرد. جامعه ی اروپا در این راستا دچار یک شک (Traumatize) شد. تجربه ای که در آمریکا اتفاق نیافتاد و نتیجه ی آن تفاوتهایی است که در برخورد جامعه ی آمریکایی و اروپایی با موضوع دین قابل مشاهده است. به عقیده ی من چگونگی تاثیر حکومت دینی در جامعه ایران با جامعه ی اروپایی قرون وسطی قابل مقایسه است. سنگسار، قطع اعضای بدن، کشتن مردم به دلیل محاربه با خدا، فشار ناشی از حجاب اجباری، گزینش دانشجو، تفتیش عقاید و . . . سبب شک شدن جامعه ایران در رابطه با حکومت دینی شده است. 
به نظر من این پروسه با تمام شدت وحدت حاکم بر آن نمیتواند به درست بودن اصل جدایی دین از سیاست بیانجامد، به همان دلایلی که پیشتر به آنها اشاره کردم.
البته فراموش نکنیم که ابراز نظر قطعی درباره جایگاه سکولاریسم در جامعه ایران نیاز به بررسی و پژوهشهای دقیق تر دارد و من در اینجا تنها به صورت کلی سخن گفته و اینها را حکم قطعی نمیدانم. 
بگذارید بر این نکته نیز تاکید داشته باشم که توجه عرف هر جامعه ای مهم مینماید و این را نباید با قواعدی همچون ازدواج دختران خردسال، چند همسری، سنگسار و قصار که حال حاضر انجام میشوند اشتباه گرفت. قواعذ مذکور در حال حاضر گرچه جاری میشوند اما با مقبولیت عمومی روبرو نیستند و به عبارت دیگر با عرف امروز جامعه ی ایران در تضاد به سر میبرند. 
جامعه ی امروز ایران “سکولار‌” شده است، قشر تحصیل کرده و در حال تحصیل بسیار رشد یافته و بخش بزرگی از جامعه را در برمیگیرد. خواسته های عرف تغییر کرده اند. تمام تلاشهایی که برای تثبیت مثلا حقوق بشر اسلامی به کار رفت موثر واقع نشد و جامعه ایران همچنان بر اعلامیه جهانی حقوق بشر تاکید دارد. 
همچنین ساختار خانواده نیز گرچه شاید نتوان ادعا کرد که کاملا براساس “خانواده مدرن” استوار شده باشد اما دیگر با بسیاری از محدودیتهای سنتی و مذهبی سر سازگاری ندارد. در عرصه ی رسانه ها و به طور ویژه مطبوعات شاهدیم که اینها دیگر نقش وقایع نگاری دولتی را ایفا نمیکنند. مسائل مطروحه در آنها انعکاسی از مسائل مطرح در سطح و عمق جامعه ایران است. در عرصه ی وسیعتر اگر فرهنگ و ادبیات را مد نظر قرار دهیم و مثلا به کتابها و فیلمهای تولید شده در دوره اخیر نظر افکنیم، پیشرفت به سمت جامعه عرفی بیشتر عیان میشود.
به عبارتی میتوان گفت انقلاب نعل وارونه ای زد و تفکر سکولار را در ایران غسل تعمید داد. ما هر روز بیشتر صدای سکولار شدن جامعه را میشنویم. این صدا همان است که در کتابها، فیلمها و روزنامه ها انعکاس می یابد.
پیش از آغاز بحث درباره سه دیدگاه رایج میان مذهبیون در برخورد با سکولاریسم میخواهم بیان کنم که با نظر خانم محمودزاده مبنی بر عدم توانایی اسلام در سکولاریزه شدن موافق نیستم. به نظر من به دلیل این که باب تفسیر در اسلام باز است، این دین دغدغه های اجتماعی دارد، سنت انتصاب یا Ordination در اسلام وجود ندارد، مساجد دارای سلسله مراتب نبوده اند و… اسلام به خوبی قابلیت سکولاریزه شدن را داراست.
به نظر من تمام جوامع دینی هستند. منظور چیست؟ منظور این است که در تمام کشورهای دنیا با سیستم های دمکراسی همچون امریکا، فرانسه یا ترکیه یا در سیستم هایی همچون شوروی سابق و چین امروز دین در تصمیم گیری های جامعه و سیاستمداران تاثیر میگذارد در شوروی و چین امروز از موضع ضدیت با دین در امریکا در فرانسه و ترکیه از دیدگاه لائیک و در امریکا به گونه ای دیگر. در اینجا میخواهم نقش مسیحیت در سقوط کشورهای بلوک شرق را نیز یادآوری کرده باشم. نمودهای مشخص آن را در قانون حجاب فرانسه و یا تابلوهای «ده فرمان» در دادگاه های امریکا مشاهده میکنیم در نتیجه استدلال بخشی از مذهبیون مبنی بر این که جامعه دینی باید حکومتی مذهبی داشته باشد از پایه قوی برخوردار نیست. در سالهای اول پس از انقلاب شاید این استدلال خریدارانی داشت. اما امروز پس از بیست و پنج سال و اثبات عملی ناتوانی فقه اسلامی در پاسخگویی به نیازهای روز جامعه، یک نوع دلخوری فکری تولید شده است این واقعیت دوگانگی در زبان و عمل حاکمان را سبب شد آنها گاه به شرع و گاه به عرف ارجاع میدهند، در جایی استدلال فقهی میکنند و بار دیگر به قانون اساسی تکیه میزنند بالطبع مردم نیز گاه متکلف شرعی و گاه شهروند قانونی محسوب میشوند، پس خواست رهبر در مقابل رای مردم قرار میگیرد.
این پروسه سبب شد تا روشنفکران دینی نیز به طرفداران مردمسالاری دینی تبدیل شده و از اینجا به سمت چیزی که من آن را مسلمان سکولار مینامم حرکت کنند. این دسته در حوزه خصوصی مسلمان هستند و در حوزه عمومی سکولار هستند. مصدق و نهرو از این دسته معتقدین سکولار به حساب می آیند. روند سکولار شدن روشنفکران دینی نتیجه مستقیم عمل حکومت دینی و پیشرفت جامعه ایران بوده است بگذارید در این رابطه چند مثال بزنم آیت الله حائری مینویسد: اصل ولایت فقیه، بدون پایه فقهی و دینی است.
مهندس مهدی بازرگان در آخرین نوشته خود میگوید اصل حکومت کردن جزء وظایف دینی نیست. عبدالکریم سروش بیشتر و بیشتر به سوی محدود کردن دین به عرفان حرکت کرده است. محمد مجتهد شبستری میگوید: دولت یک امر برون دینی است و فقه اندیشه سیاسی نیست او همچنین اضافه میکند که قرآن بر ارزش های حکومت و نه فرم حکومت تاکید دارد. عمادالدین باقی از دیگر اندیشمندان جامعه دینی میگوید ترکیب دین و حکومت برای دین و حکومت هر دو خطرناک است…» به نظر من تجدد، خصلت «شهر آشوب» دارد و روشنفکران دینی ما نیز خود را در برخورد با میراث عصر روشنگری مواجه میبینند این میراث نیز در سه اصل خلاصه میشود: 
۱ــ خود گرایی ۲ــ فردگرایی ۳ــ سکولاریزم

محمد ارسی 
محمد ارسی عضو سابق حزب رنجبران ایران، فعال سیاسی، و عضو کنونی “جبهه ملی ایران” در آمریکا و نویسنده “سلطنت فقیهان” گفتار خود را در ارتباط با تاریخ و موانع پیشرفت سکولاریسم در ایران چنین آغاز کرد: 
جامعه امروز ایران بی شک یکی از سکولارترین و شاید سکولارترین جامعه در خاورمیانه است در حالی که نظام حکومتی به روشنی به مذهبی ترین ها تعلق دارد. به همین ترتیب نیز جامعه ایرانی یکی از غرب گراترین جوامع است در حالی که حکومت شاید غرب ستیزترین حکومت جهان به حساب بیاید. 
با این پیشگفتار میخواهم تاکید کنم که ما نمیتوانیم موانع تحقق نظام سکولار در ایران در لحظه کنونی را دریابیم مگر اینکه شناختی صحیح و عمیق از تاریخ و روند آن در کشور خود داشته باشیم. 
آنچه در ابتدای سخن بدان اشاره کردم، تضاد بزرگ جامعه ی ایران در حال حاضر است. 
به عقیده ی من تاریخ ایران همواره شاهد تقابل نیروهای عرفی و شرعی بوده است اما شاید‌ بتوان آغاز قرن نوزدهم، روی کار آمدن سلسله ی قاجاریه و جنگهای ایران و روس در آن دوران را همزمان دانست با آغاز پایان جامعه شرعی. 
جنگهای ایران و روس خود آینه ای بود که ضعف ایرانیان را در مقابل آنها نهاد. بویژه جنگ دوم که آن را میتوان یک جنگ مذهبی دانست چرا که با فتوای روحانیون صورت گرفت، از این تاثیر برخوردار بود. 
سید عبدالله بهبهانی اول (با سید عبدالله بهبهانی دوران مشروطیت اشتباه نشود) با آیت الله استرآبادی و روحانیون بزرگ در آن دوره که به عصر جهادیه معروف است، جنگ دوم ایران و روس را عملا به ملت ایران تحمیل کردند. در آن جنگ شکست نیروهای مسلح ایران به عنوان شکست سپاه دین بود. پس از شکست اخیر، عباس میرزا با وارد کردن مستشاران فرانسوی، بنای ارتش مدرن را آغاز کرد و این خود از دست دادن بخشی از اتوریته روحانیون را دربر داشت و موجب درگیریهای میان این دسته و عباس میرزا را فراهم کرد. 
یکی از رخدادهای مهم دوران آغازین سکولاریزاسیون را میتوان فرمان محمدشاه قاجار مینی بر به رسمیت شناختن حقوق نسی برخی از اقلیتهای مذهبی همچون مسیحیان و یهودیان دانست. میدانیم که این فرمان به تقلید از فرمان “گلخانه” پادشاه عثمانی که مضامین مشابهی را در بر داشت صادر شد. این گام نیز که به همت میرزا آقاسی برداشته شد قدم مهمی در جهت دور شدن از دین سالاری بود. واقعه ی دیگر که به عقیده ی من شاید اهمیت تعیین کننده در خود داشت روی کار آمدن امیرکبیر بود. 
رفرم های او بویژه در عرصه ی آموزش و با تاسیس دارالفنون و مدارسی که به سبک دارالفنون دائر گشت، پایه آموزش مدرن را بنیاد گذاشت که به این ترتیب انحصار روحانیون بر سیستم آموزشی پایان یافت. علم به این ترتیب لائیک و سکولار شد. تا این مرحله علم، همان علم دین بود و ربطی به مفهوم کنونی آن نداشت. علوم دیگر توسط روحانیون تحقیر میشوند. مثلا شخصیت برجسته ای چون شیخ بهایی میگفت:
هندسه یا جبر یا علم نجوم – فلسفه یا جبر استرلاب شوم
علم نبود، غیرعلم عاشقی ــ مابقی تاویش ابلیس شقی 
در نتیجه اصلاحات مذکور و پیگیری آن توسط امین الدوله و دیگران علم و آموزش مدرن تا بدانجا پیش رفت که در آستانه انقلاب مشروطیت هفت ــ هشت هزار تحصیل کرده مدارس نوین در کشور وجود داشت.
این جریان یکی از عوامل مهم سکولار شدن جامعه ایران بود آخوندزاد، ملکم خان، طالبوف، مستشارالدوله و غیره.
شخصیت هایی بودند که تقدس زدایی از دین و روحانیت را آغاز کردند. افکار آنها تاثیر به سزایی در روند مورد بحث داشت.
انقلاب ۱۹۰۶ یکی از گامهای بزرگ و مهم روند جهانی شدن حامعه ایران بود. گرچه ما در چندین بند از قانون اساسی مشروطیت و متمم آن تاکید بر حاکمیت دین را مشاهده میکنیم اما واقعیت این که روح و جوهره انقلاب ۱۹۰۶ در جهت سکولاریزاسیون قرار داشت.
از دیدگاه سکولاریسم مهمترین نکته در این رخداد تاریخی کسب حق قانونگذاری توسط توده مردم بود. پارلمان که توسط مردم عادی و عامی برگزیده میشد انحصار انشای قانون را از دست روحانیون خارج ساخت. روحانیون تا پیش از آن میگفتند: هر آنچه در قرآن آمده است.
در این راستا میتوان تلاش های شیخ فضل الله نوری و روحانیون امثال وی را به خوبی درک کرد زیرا آنها قانونگذاری پارلمان را برخلاف شرع انور میدانستند.
دوم افزایش آزادی های اقلیتهای دینی در نتیجه انقلاب مشروطه بود. براساس تعریفی که از دولت سکولار داریم و آن را در مقابل فرقه های دینی و غیردینی خنثی میدانیم حرکت به سمت برابر حقوقی ادیان گام مهمی در جریان سکولاریزم بود.
سوم اندیشه میهن دوستی بود. در مرکز قرار دادن مفهوم ملت سبب دیگری بود تا جامعه و تفکر حاکم بر آن گام دیگری از چنبره دینی دوری گزیده و بیشتر و بیشتر «این جهانی» شود.
نکته دیگر برآمده از انقلاب مشروطیت این بود که تفکر فرد ایرانی از مکلف بودن به محق بودن تغییر کرد. این بدان مفهوم است که قبل از مشروطیت مردم ایران تنها تکلیف داشتند در حالی که پس از آن مطابق با قانون اساسی حقوق مشخص به آنها تعلق گرفت.
فرد در مقابل پدر و مادر، در مقابل دولت و شاه و در مقابل خداوند تنها تکلیف داشت.
حق خواهی و حق داشتن عملا آغاز جامعه سکولار محسوب میشود. این همان چیزی است که امروز در ایران به اوج خود رسیده است یعنی جوان و فرد ایرانی دیگر اجازه تعیین تکلیف صد در صد نمیدهد و برای خود در تمام عرصه ها حق قائل است.
با آمدن رضاشاه به عنوان یک دیکتاتور و ضد آزادی روند سکولاریزاسیون در نظام حکومتی، شکل و سرعت دیگری گرفت، ارتش تحت فرمان شاه درآمده براساس تخصص ها و داده های مدرن سازمان یافت، آموزش عمومی شد و از سیطره روحانیت خارج شد، با قانون کشف حجاب پوشش سکولار شد، دستگاه دادگستری مدرن آغاز به کار کرده و انحصار روحانیت در این عرصه نیز پایان یافت. این گامهای بزرگ جامعه ایران را به سرعت به سمت سکولاریزم پیش برد.
ظهور و گسترش اندیشه چپ یکی دیگر از عوامل دنیوی شدن جامعه بود. اندیشه هایی که خوشبختی انسان در این دنیا را معیار قرار میدادند ضربه دیگری بر پیکر فرهنگ شرعی بودند.
تاکید کنم که در اینجا از دیدگاه سیاسی به خطاها و خطاکاریهای حکومتی سلطنتی و چپ ها و غیره نمیپردازیم و آنها را از دیدگاه تاثیرشان بر روند سکولاریزاسیون مد نظر داریم.
حضور نیما، شاملو، هدایت، فروغ و… نیز عرصه ادبیات را از سلطه دینی ــ عرفانی خارج ساخت. شعر نو وسیله ای برای بیان مشغله های فکری انسان دنیوی گردید. به این ترتیب ادبیات نیز به جای خدا و آ‌سمان، انسان خاکی را در مرکز توجه خود قرار داد.
سرانجام به انقلاب مذهبی ۱۳۵۷ رسیدیم. حضور روحانیت و نیروی سنتی در قدرت نتوانست حرکت سریع جامعه ایران به سمت سکولاریزه شدن را مانع شود در نتیجه امروز ما شاهد وضعیتی هستیم که در آن سکولارترین جامعه ی خاورمیانه در مقابل مذهبی ترین حکومت این منطقه قرار گرفته است. 

تاریخ انتشار : ۱۶ دی, ۱۳۸۳ ۲:۳۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

به یاد هماره‌سبز رفیق حمید اشرف و یکایک فداییان جان‌باختهٔ خلق!

در روز جان‌باختگان فدایی، یاد تمامی دیگر جان‌باختگان راه آزادی، برابری و عدالت را نیز گرامی می‌داریم و باور داریم که دادخواهان کشتارهای خونین این چهاردهه راهی را که تاکنون با پایداری خستگی‌ناپذیری رفته‌اند، تا روشن شدن همۀ حقایق و محاکمه آمرین و عاملین قتل عزیزان‌شان ادامه خواهند داد.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

به یاد هماره‌سبز رفیق حمید اشرف و یکایک فداییان جان‌باختهٔ خلق!

در روز جان‌باختگان فدایی، یاد تمامی دیگر جان‌باختگان راه آزادی، برابری و عدالت را نیز گرامی می‌داریم و باور داریم که دادخواهان کشتارهای خونین این چهاردهه راهی را که تاکنون با پایداری خستگی‌ناپذیری رفته‌اند، تا روشن شدن همۀ حقایق و محاکمه آمرین و عاملین قتل عزیزان‌شان ادامه خواهند داد.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

به یاد هماره‌سبز رفیق حمید اشرف و یکایک فداییان جان‌باختهٔ خلق!

در روز جان‌باختگان فدایی، یاد تمامی دیگر جان‌باختگان راه آزادی، برابری و عدالت را نیز گرامی می‌داریم و باور داریم که دادخواهان کشتارهای خونین این چهاردهه راهی را که تاکنون با پایداری خستگی‌ناپذیری رفته‌اند، تا روشن شدن همۀ حقایق و محاکمه آمرین و عاملین قتل عزیزان‌شان ادامه خواهند داد.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!

جزئیات کشته شدن راضیهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!

بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!

انتخابات مهندسی شده، راه یا بی‌راهه؟