امیرپرویز پویان از چهرههای برجستۀ جنبش چپ نوین ایران است. به سال ۱۳۲۵ در تهران به جهان چشم گشود، در خانوادهای میانحال و نیمهمتجدد. پدرش کارمند دولت بود که در سال ۱۳۲۹ به مشهد منتقل شد. امیرپرویز دبستان و دبیرستان را در این شهر گذراند. در نوجوانی به اسلام سیاسی گروید و چندی با ”کانون نشر حقایق اسلامی“ ره سپرد. در شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مشهد شرکت داشت، اما رفتهرفته از جریانها و جرگههای دینی گسست. در سال ۱۳۴۴، دبیرستان فیوضات را به پایان برد و رهسپار تهران شد. در دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، آموزش دانشگاهی آغاز کرد. در این زمان، دیگر یک مارکسیست پر و پا قرص بود. با عباس مفتاحی، دانشجوی دانشکدۀ فنی، پیمان دوستی بست و به همیاری او و رفیق دیرینهاش، مسعود احمدزاده، یک محفل مطالعۀ کتابهای مارکسیستی درست کرد. از سال ۱۳۴۵، به برگردان متنهای ادبی و فلسفی از انگلیسی به فارسی روی آورد و نیز به نوشتن داستان کوتاه و نقد ادبی. در همین سال است که محفل روشنفکری صمد بهرنگی- بهروز دهقانی را شناخت، شناختی که پیوندی انداموار میان دو محفل فرارویاند. در سال ۱۳۴۶ با خوشه احمد شاملو به همکاری تنگاتنگ برآمد، اما نوشتهها و ترجمههایش با نامهای همشهری، علی کبیری، رسول هاشمی و . . . در دیگر نشریهها و جنگهای ادبی- اجتماعی آن دوران نیز به چشم میآمد، از جمله در جُنگ سپهر، آرش و کتاب آبان. در نشستهای تدراکاتی آغاز سال ۱۳۴۷ برای شکلگیری کانون نویسندگان ایران مشارکت داشت و از حامیان پرشور این حرکت به شمار میآمد. مرگ صمد بهرنگی در ۹ شهریور ۱۳۴۷، ”قلمرو تعهدش را وسعت میبخشد.“ در بزرگداشت دوست و همرزم نویسنده، منقد و پژوهشگرش، در آرش شمارۀ ۵ (آذر ۱۳۴۷) نقشی کارساز ایفا کرد و نوشتهاش زبانزد روشنفکران مخالفِ حکومت شد: ”کنون ره او بر کدامین بینشان قله است، در کدامین سو؟“ در پی این رویداد و پس از شکستِ بهار پراگ، پاگیری جنبشهای اعتراضی در اروپا و امریکا و پدیداری مبارزۀ مسلحانه در گسترۀ جهان است که محفلِ اینک گستردۀ پویان- مفتاحی-احمدزاده، همگام با محفل تبریز به رهبری بهروز دهقانی، علیرضا نابدل و مناف فلکی، به تدراک جنبش چریکی شهری در ایران دست میزنند. درسال ۱۳۴۸، امیرپرویز پویان به نقد دیدگاههای واپسگرا و راه و روش سیاسی جلال آلاحمد نشست؛ خشمناک از امپریالسم و هراسان از انقلاب را به صورت نیمهمخفی پراکند و نیز دو داستان کوتاه ”بازگشت به ناکجاآباد“ و ”بازگردیم“ را در شمارۀ ۲ فصلهای سبز (آذر ۱۳۴۸) انتشار داد. برای شناخت بیشتر ساختار اجتماعی- اقتصادی ایران به موسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران راه جست، اما دیری نپایید که زندگی زیرزمینی پیشه ساخت. در سال ۱۳۴۸ ضرورت مبارزۀ مسلحانه و رد تئوری بقا را نوشت. این جزوه پس از درهمآمیزی گروه جزنی- ظریفی با گروه پویان-احمدزاده و پیدایش چریکهایی فدایی خلق در سال ۱۳۴۹، از سوی آن سازمان و دیگر جرگههای انقلابی بارها و بارها چاپ و در میان روشنفکران ناسازگار با نظم موجود، دست به دست شد.
روز سوم خرداد سال ۱۳۵۰#امیر_پرویز_پویان، از رهبران سازمان چریکهای فدایی خلق، به همراه دو تن از یارانش#رحمت_پیرونذیری و #اسکندر_صادقی_نژادکارگر جوشکار و دبیر سندیکای فلزکاران ایران،در درگیری مسلحانه با ماموران عملیاتی ساواک جان باختند.
یادشان گرامی باد!
*نوشته بالا از مقدمه مصاحبه ناصر مهاجر با باقر پرهام گرفته شده است.