نظامیان تا کی می توانند؟
سالروز جنبش مهسا به عرصه ای برای نمایش قدرت سرکوب جمهوری اسلامی در دستگیری بسیاری از نزدیکان پدران و مادران کشته شدگان جنبش مهسا و محاصره خانه ها و قبرستان ها بدل گردید، بگونه ای که بنوشته یک گزارشگر، فضائی بود بسیار سنگین تر از حکومت نظامی سال پنجاه و هفت.
تمام گذر گاه ها، میادین و مراکز پرجمعیت در محاصره نیروهای سرکوب مجهز به پیشرفته ترین سلاحها محاصره شده بود .محاصره ای فیزیکی در عرصه میدانی و روانی از طریق هجوم سنگین مجلس فرمایشی! تصویب قوانین کیفری سنگین در ارتباط با امر حجاب ،محدود کردن هر چه بیشتر فعالیت ها اجتماعی، برقراری جو سنگین امنیتی در تمامی مدارس و دانشگاه ها، راه اندازی گشت های علنا مختار به تهدید و دستگیری.
تحت فشار قرار دادن مدیران ادارات، مراکز تحصیلی، اماکن تفریحی، کافه شاپ ها و مراکز تجاری از طریق نیروهای نظارت بر مصوبات هر دم افزون شونده خجالت آور و وقیحانه حکومتی در جهت تحدید آزادی ها فردی! از پوشش لباس گرفته تا موی فرفری مردان و جویدن آدامس تا لاک ناخن خانم .از تسویه استادانی که بیعت تحفه ارسالی خدا بر زمین را بر نمی تابند، بیعت نمی کنند و از کنار مداحان حکومتی نشستن در مراکز علمی شرم دارند.
آوخ که چه میزان بی شرمی و وقاحت در سیمای این حاکم و حکومتیان خوابیده است! حکومتی که از تقوا و اخلاق سخن می گوید اما دریده ترین و بی جیا ترین افراد چون حدادیان ها و زاکانی ها را بر مسند استادی می نشاند. خر مهره با گوهر برابر می کند. خاک در چشم مردم می پاشد، آن ها را به بدترین وجهی تحقیر می کند، معترضان را به شلاق و شکنجه می بندد و از شلیک مستقیم گلوله بر سر و قلب جوانان این سرزمین که زندگی در سایه چنین نابکاران پست و بی مایه را بر نمی تابند ابائی نمی کند.
چنین لشگر کشی و نسق گیری قبل از آن که نشانه قدرت باشد گویای ترس و هراس رژیمی است که مشروعیت از دست داده و می داند که هیچ اعتبار اخلاقی و ارزشی در جامعه ندارد و از کودک دبستانی تا پیرمرد و پیرزن بازنشسته مترصد فرصتی هستند تا ریشه چنین جرثومه فسادی را از بیخ بر کنند. کندن ریشه چنین حکومتی مسلما شکاف در نیروی سرکوب و پیوستن آنها به صفوف اعتراضی مردم را طلب می کند.
حکومت مشروعیت و حمایت مردمی از کف داده، ناگزیر است برای بقای نه طولانی مدت خود در جزیره ای که دور آن را مردم محاصره کرده اند برسر نیزه نظامیان تکیه کند. تکیه گاهی که اگر چه بنظر استوار می رسد، اما از درون سخت سست بنیاد است.
نظامیان اگر چه امروز در لباس نظامی به نیروی سر کوب بدل گردیده اند اما همین نظامیان زمانی که زیر نگاه تحقیر آمیز و خشمگین مردم، وجاهت خود از دست داده به خانه بر می گردند و با شرمندگی در کنار دختر و پسر جوانش می نشینند پیش خود چه فکر می کنند؟ آیا فکر نمی کنند تحقیر به او و لباس او، که باید نماد قدرت مردم در حراست از امنیت فردی و میهنی مردم باشد، تا کی ادامه خواهد یافت؟
تا کی آنها این چنین سرافکنده و شرمسار با داغ ننگ خدمت به این “حکومت کودک کش” از مقابل چشمان دوست و آشنا، از مقابل چشمان اشکبار مادران و جوانان و حتی کودکان این سرزمین عبور خواهند کرد تا بخانه خود برسند، به مغازه ای بروند، در شهر آزادانه گردشی کنند، در محفل دوستان نظامی و غیر نظامی خود بنشینند!
شرمساری که دامن خانواده و نزدیکان آنها را هم می گیرد آنچنان که فرزندان شان از انتصاب خود به پدری که لباس نظامی بر تن دارد شرم می کنند و هویت پدر را مخفی می نمایند. تا کی دختران و پسران آنها این سرشکستگی حاصل از لباس پدر را تحمل خواهند کرد؟ دیدن و کشته شدن دوستان هم محله ای، هم کلاسی و هم بازی خود بدست نظامیانی که پدر نیز در سلک آن هاست باعث فاصله گرفتن فرزندان از آنها نخواهد شد؟ قضاوت عمومی مردم در باره آنها که خواهی نخواهی شامل خانواده آنها و انزوای فرزندان آنها در جامعه می گردد چگونه در مورد آنها تغییر خواهد کرد؟
چالشی که مسلما روزانه در بین بسیاری از نظامیان چه در درون خود و چه بین هم مسلکان خود وجود دارد. بخصوص که جای گزین شدن روزانه هر دون مایه بجای کسانی که بهر حال سوادی و حرمتی بین مردم دارند، و دستور عمل صادر کردن آن ها و ناگزیری اطاعت از آن ها چنان بار سنگین روحی و فرساینده ای بر دوش این نظامیان می نهد که قابل تصور نیست .
آنها مسلما از خود سئوال می کنند، تا کی این تحقیر و تبدیل شدن به چماق حکومت و سپر بلای آن ها شدن ادامه خواهد یافت؟ چه وقت از دست این نابکاران خلاص خواهند شد؟ سوالاتی که روزانه تکرار می شوند و با اوج گیری نا کار آمدی حکومت، فشارهای اقتصادی بیشتر بر مردم، افزونی حرص و طمع روزافزون حکومتیان یک دست شده برای چپاول، بر ملا شدن بیشتر فساد حاکم بر دستگاه حکومتی و فرماندهان نظامی حلقه های بالای حکومتی که دست در چپاول و سرکوب مردم دارند بیشتر خواهد شد.
محاصره شدنشان بین افکار عمومی و چالش ها و اعتراضات مردمی که باعث بدنامی همه نظامیان می گردد، آن ها را به تعیین تکلیف با خود، با وجدان خود و ملت خود می کند. لحظه مرگبار برای حکومت! و رهائیبخش برای آن دسته از نظامیانی که بار سنگین فشار اخلاقی و وجدانی سال هاست آن ها را در هم می فشرده و آن را وادار به تصمیم گیری کرده است. روزی که قطعا با این وضعیت بحرانی، ناکارآمدی و گسترش دامنه اعتراضات مردمی زودتر از آنچه که فکر می کنیم خواهد رسید. دیوار آهنی فرو خواهد ریخت و نیروی عظیم مردم دست در دست نظامیان پیوسته به صف مردم، قلعه پوشالی رژیم جمهوری اسلامی را در هم خواهند نوردید.
شب را نهایتی است!
چه میزان قلب یک ملت برای رسیدن به چنین روز شادی بخشی درون سینه بی تابی می کند.