از همان ابتدای بە قدرت رسیدن روحانی بعنوان رئیس جمهور، جناحهای تندرو درون رژیم سعی کردند با علم کردن شعارهای تندروانە ضد غربی و ضد آمریکائی، روند اعتدال و میانەروانەای را کە با آمدن دولت جدید شروع شدە بود، برهم بزنند. کارشکنیها در مجلس علیە دولت جدید، افشاگریها، سنگ اندازی بر روند دادن اعتماد بە وزیران پیشنهادی، شائبە پراکنی حول قرار داد ژنو میان ایران و کشورهای پنج بعلاوە یک از جملە کارهای محافل تندرو درون و پیرامون حاکمیت بودەاند.
اما اخیرا بە مناسبت ٢٢ بهمن سالروز انقلاب بهمن، این جریانات با حمل پلاکاردهائی در دست و دادن شعارهای شدید ضد آمریکائی، و نیز با سخنان یکی از مسئولان سپاە در خصوص آمادگی برای جنگ نهائی با اسرائیل و آمریکا و دیدن همان سخنان در دست بعضی از تظاهرکنندگان طرفدار این جناح در جریان تظاهرات ٢٢ بهمن، نشان از این دارند کە این افراد و دارودستەها از هر فرصتی برای توقف روند مثبت کنونی و بازگرداندن آب بە همان جوی سابق از تلاشهای خود باز نایستادەاند و بشدت بر تلاشهای خود افزودەاند. ظاهرا بهانە آنان سخنان مقامات آمریکائی در خصوص “روی میز بودن همە گزینەها روی میز” علیە ایران است، و ظاهرا این سخنان و رفتارها واکنشی هستند در خصوص این حرفها.
فارغ از بعد مصرف داخلی چنین سخنانی از هر دو طرف، و نیز جان سختی و ماندگاری بقایای سیاستهای پیشین، آنچە در واکنش و رفتار این جریانات در ایران قابل ملاحظە است همانا عنصر غیر عقلانی، واکنشی و انتقام جویانە آن است. غیر عقلانی از این منظر کە ظاهرا نسخە آنان برای حل معضلات کنونی ایران، آغاز جنگ نهائی با طرفهائیست کە از لحاظ موازنە نظامی، توانمندیهای ایران با آنان قابل مقایسە نیست، واکنشی از این منظر کە آنان خود را در قالب و چارچوب همان گفتمان و فرهنگ طرف مقابل کە گفتمان و فرهنگی جنگ افروزانە و از لحاظ فرهنگی پائین است قرار می دهند، و از لحاظ بعد انتقام جویانە، رفتاریست کە خود را بر موازنە بە اصطلاح “دشنام در مقابل دشنام” قرار دادە است.
البتە باید گفت کە این رفتار، در واقع انتخاب آگاهانە آنان در عرصە رفتاری در مقابل رقبا و حریفانشان است، رفتاری کە تنها کشورهای غربی را شامل نمی شود، بلکە رقبای فکری و سیاسی داخلی را نیز در برمی گیرد. این رفتار کە بشدت سرکوبگرانە، تعرضی، غیر انسانی و بی ادبانە است متاسفانە در سی و چند سال اخیر بمراتب بخش غالب و اصلی فرهنگ سیاسی را در حاکمیت تشکیل دادە است. فرهنگی کە نە تنها خشونت را در پایەهای سیاست تقویت کردە، بلکە سعی کردە آن را بە نرمی جا افتادە در جامعە نیز تبدیل کند. در واقع یکی از پایەهای بازتولید توان آنان در جامعە و در قدرت سیاسی همین اصرار آنان بر بازتوزیع مکرر چنین رفتاری در جامعە است.
البتە خوشبختانە تا حالا، هیچگاە این نوع گفتمان امکان آن را نیافتە است کە در سطحی گستردە و کلان بە آزمایش رودررو با کشورهای قدرتمند نظامی بپردازد، و ظاهرا آنان اکنون خواهان چنین برخورد بە ناحق بەعقب افتادەای هستند!
خوب بود همین افراد را با تعدادشان و با امکانات نظامیشان بە جزیرەای یا چند جزیرەای در جنوب کشور منتقل می کردند تا در آنجا یکبار برای همیشە از قدرت نظامی خودشان کمال استفادە را می کردند و یکبار برای همیشە رئالیسم سیاسی در بینششان جا می افتاد! اما آنان توان این رویاروئی عادلانە را نخواهند داشت، زیرا کە اصل و منشا قدرت آنها، گروگان گیری دهها میلیون انسان ایرانیست کە قربانی شدن آنان در جنگ و گستردگی فاجعە، جهان متمدن را بسیار هراسان کردە است.