تحلیلها
در نماز جمعه معروف، خامنه ای بعنوان نماد یک رشته خطوط ثرمز و سازمانگر کودتای انتخاباتی ظاهر شد. جغرافیای سیاسی حرفهای وی چیزی بیش از یک رئیس پلیس سرکوبگر نبود که با انواع ترفندها، تهدیدها، اتهام نفوذ تررویستها و عوامل بیگانه در صفوف مردم، وعده سرکوبهای شدیتر را می داد. او با شامه یک پلیس نقش خیابان در برهم زدن تعادل قوا به زیان حاکمیت مطلقه خود را بخوبی درک می کرد. ادامه تظاهرات روز بعد با شعارهای مستفیم علیه رهبر و عدم تمکین رهبران اصلاح طلب بویژه از سوی موسوی به رهبری، تثبیت و قطعیت دادن به عبور از خطوط قرمز ولی فقیه بود. پافشاری اصلاح طلبان و جنبش مردمی بر ابطال انتخابات و اکنون رد مشروعیت دولت احمدی نژاد، دستاورد یک مرحله از مبارزات مردم علیه رژیم کودتا است.
جنبش عظیم مردمی علیه کودتای انتخاباتی، ادامه شرکت بی سابقه آنان در پای صندوقهای رای بود. اگر سیاست تحریم پیش رفته بود، چنین جنبش عطیم مطالباتی با شعار محوری «رای مرا پس بده» اصلا فابل تصور نبود. اما گویا تقلب فقط به رژیم کودتا خلاصه نمی شود و در صف « اپوزسیون» هم به شیوه ای دیگر تحلیل و عرضه متقلبانه طوفان سیاسی کنونی جاری است. به عنوان نمونه سازمان مجاهدین خلق ادعا می کند که ۱۵ در صد مردم در انتخابات شرکت کرده، و ۸۵ در صد سیاست تحریم را در پیش گرفته اند! یکی از شعارهای جالب مردم علیه کودتای انتخاباتی این بود: تقلب یک در صد، دو درصد، نه پنجاه و سه در صد! مجاهدین برای توجیه سیاست شکست خورده خود در باره تحریم و دروغهای سیاسی دیگر، نطیر ادعای رهبری جنبش مردمی و دولت قلابی اشان، مجبور به تحریف و تقلب نه یک درصد، نه دو در صد، بلکه بالای پنجاه در صد هستند! شاید در بین طیف تحریم گران رنگاررنگ از مجاهدین، بنی صدریها و چریانهای سیاسی چون حزب دمکرات کردستان ایران، کوموله، سازمان راه کارگر، اتحاد فداییان خلق و… بتوان چند نفطه و تحلیل مشترک یافت. یکی این از این موارد مشترک شعار سرنگونی کلیت رژیم بدون در نظر گرفتن سطح مبارزات مردم و تجارب آنانست. این جریانات شعار سرنگونی و تکرار آن را در همه اوضاع و احوال به هویت خود تبدیل کرده اند و «دارند باهاش پز می دهند». (الهام از شعار: رای ما را دزدیند ، دارند باهاش پز می دن!). نقطه مشترک دیگر انها رویکرد آنان نسبت به جریانهای اصلاح طلب است. آنان فرق چندانی بین اصلاح طلبان و ارتجاع قائل نیستند. همین جا باید گفت ایستادگی تحسین برانگیز رهبران اصلاح طلب در بربرابر ارتجاع و کودتای انتخاباتی بوسیله جریانهای یادشده مورد تحریف و تقلب این «اپوزسیون» قرار می گیرد، و در نتیجه مانع ورود واقعی آنها به جنبش کنونی می گردد. فبل از انتخابات آنها عموما تضاد اصلاح طیبان با ارتجاع را به حد یک «بازی» فرو می کوبیدند. بازیی که تبدیل به یک کودتا شد! یعنی بازی با آتش! این جریانات بدون پذیرش واقعیتهای جنبش کنونی تنها می توانند در حاشیه مبارزات جاری مانده و یا متناسب با قدو قواره خود تاثیر منفی داشته باشند. حتما آخرین نقطه مشترک این جریانات پررویی درانکار واقعیت و حتی طلبکار شدن است که: دیدید ما از اول گفته بودیم!
اما در مورد زمینه های این جنبش عظیم مردمی اولین عنصر تعیین کننده نارضایتی عمیق توده های مردم از رژیم فاسدی است که فقر، بیکاری، فساد و استبداد و خرافه را بر جامعه تحمیل کرده است. حزب پادگانی، بیت ولی فقیه که در دور گذشته انتخابات با ترفند و تقلب اخمدی نزاد را به ریاست جمهوری انتصاب کرده بود، از مدتها پیش تدارک تقلب وسیع را دیده بود. رهبر در دیداری با احمدی نژاد یکسال قبل از انتخابات، گفته بود «شما برای پنج سال آینده برنامه ریزی کنید و نه یکسال». عمق نارضایتی مردم از حکومت آنچنان عمیق و همه جانبه بود که در جریان مبارزه انتخاباتی در برنامه و نظریات کاندیداها بازتاب پررنگی یافته بود.
می گویند اتقلاب فرزندان خود را می خورد. آنچه که با اطمینان در مورد جمهوری اسلامی می توان گفت این است که: انحصار طلبی رژیم ولایت فقیه فرزندان این نظام را هم می بلعد. سپاه پاسداران، بیت رهبری و مشتی روحانی بی اراده و مجیز گو و خرافه باف و نهادهای وابسته به رهبری در آستانه انتخابات در تدارک گام نهایی برای جلوگیری از ورود اصلاح طلبان به جاشیه قدرت بودند. نیروهای مافیایی همیشه از شاهد غیر خودی هراس دارند. بدون وجود تضاد رژیم بسته ولایت فقیه با اصلاح طلبان جنبش کنونی این چنین گسترده و فراگیر نمی شد.
مبارزات شجاعانه مردم علیه کودتاگران در عین عملکرد روشن تضاد عمده جامعه با رژیم ولایت فقیه، دربرگیزنده یک بعد و پیام تاریخی است. در چند هفته ما صفحه جدیدی از تاریخ میهنمان را گشوده ایم. طی روزهای پرشور و نفس گیر، همه ما احساس کردیم که درساختن تاریخ شرکت داریم. روح تمام مبارزات توده های مردم ایران در تاریخ معاصر برای به فرجام رساندن انقلاب ملی ـ دمکراتیک در مبارزات کنونی حضور دارد. دعوت موسوی برای برگشت به ارزشهای انقلاب ، دعوت به نمونه یک اتقلاب شکست خورده است. تکرار تاریخ غیر ممکن است. چنین بازگشتی رخ نخواهد داد.
شعارها
عدم مشروعیت دولت کودتا شعار مشترک و کنونی جنبش مردمی است. گردآوری و بسیج نیرو برای ادامه مبارزه باید حول این شعار باشد. یک دور مبارزه، تعادل نوینی از رابطه قدرت را بین مردم و حاکمیت بوجود آورده است که باید با ابتکار عمل توده ای دائما به نفع مردم تغییر یابد. برای عملی کردن شعار عدم مشروعیت دولت کودتا ازشعارهای ملموس و عملی استفاده کرد. آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و سایتها، ازادی بیان و اجتماعات را باید به رژیم تحمیل کرد. خط راهنمای این تاکتیکها باید کنار گذاشتن رژیم ولایت فقیه باشد. شعار انتخابات آزاد در شرایط فعلی بسیجگر نیست و با وجود رژیم کودتا بی معنا است. به صحنه برگشتن دوباره این شعار در آینده، فقط در یک شرائط کاملا استثنایی ممکن است. با کودتای انتخاباتی، در واقع انتخابات در چار چوب ولایت فقیه مطلقه معنای خود را از دست داده است.
یکی از شیوه های موثر پیش برد عدم مشروعیت رژیم، جلب افکار بین المللی، نهادها و دولتهای جهان علیه رژیم کودتاگر است. ولایت فقیه با پرونده ننگین خود به اندازه کافی در جهان منزوی و شکننده است. پاشنه آشیل حکومت در اینجا نهفته است. جنبش مردمی باید به به سرعت به نمایندگی معتبری شکل دهد تا بتواند دولتهای جهان را از به رسمیت شناختن دولت کودتا بازدارد. زمینه چنین وحدتی در جنبش مردمی به وجود آمده است. آفات چنین وحدتی سکتاریسم از یکطرف و انحصار طیبی از طرف دیگر است. نیروهای سالم باید بدور از منافع تنگ نظرانه گروهی و محفلی بر پایه تکامل جنبش وافعی کنونی، قاطعانه از دگماتیستها و فرصت طلبان فاصله بگیرند و دست در دست یکدیگر جبهه ضد دیکتاتوری را تشکیل دهند.
۷ژوئیه ۲۰۰۹