متاسفانه امروز سه شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۹ – ۸ دسامبر ۲۰۲۰، رفیق نازنین علیرضا جباری مترجم، شاعر، عضو کانون نویسندگان ایران، فعال سیاسی و اجتماعی چپ ایران در بیمارستان مدرس (سعادتآباد) تهران بر اثر ابتلا به بیماری کرونا درگذشت.
رفیق جباری در ۱۸ بهمن سال ۱۳۲۳در شیراز به دنیا آمد، تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی در دانشگاه شیراز ادامه داد و در رشته اقتصاد از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. وی در مرکز نشر دانشگاهی به عنوان ویراستار مشغول به فعالیت بود. در کارنامه فعالیت او ترجمه آثار ارزشمندی از دیوید هاروی و دیگر اندیشمندان جهان وجود دارد. او در اعتراض به اختناق، سانسور، دیکتاتوری و استبداد امضای خود را در پای بسیاری از اعلامیه های اعتراضی در داخل و خارج از کشور گذاشت. علیرضا جباری در سال ۱۳۸۲ به زندان افتاد. ایزابل آلنده نویسنده شیلیایی با نوشتن نامهای به محمد خاتمی اظهار داشت که خبر زندانی شدن جباری در میان روشنفکران جهان بازتاب داشتهاست. آلنده خواستار آزادی فوری این مترجم شد. سرانجام جباری پس از نزدیک به ۲ سال حبس آزاد شد و در تاریخ ۲۳ مهر سال ۱۳۸۳ خورشیدی از زندان گوهردشت کرج آزاد گشت.
علیرضا جباری در سال های اخیر مقالات بسیاری را منتشر کرد. عمده مقالات او در دفاع از سوسیالیسم و چپ، افشای سرمایه داری و نئولیبرالیسم، تحلیل اوضاع سیاسی ایران، ضرورت پیوند آزادی و عدالت اجتماعی و نزدیکی و همبستگی نیروهای چپ و دموکرات کشور بود.
رفیق جباری بسیاری از مطالب خود را برای سایت های ایرانی و از جمله سایت کارآنلاین برای انتشار ارسال می کرد. بخشی از این مقالات زنده یاد علیرضا جباری در لینک زیر در سایت کارآنلاین منتشر شده است.
https://www.kar-online.com/taxonomy/term/285
* سایت کارآنلاین ضایعهٔ درگذشت رفیق گرانقدر علیرضا جباری را به خانواده، فامیل، آشنایان، دوستان و همه کسانی که با او دوست بودند صمیمانه تسلیت می گوید و برای همه شما عزیزان آرزوی بردباری داریم.
نغمۀ سپیدِ صبح
کوله بارِ زحمتم به دوش
من به راهِ سخت و دیرپایِ خود همیشه گام می زنم.
از فرازِ کوهها و از فرودِ درّههایِ ژرف
می کنم گذر
من نشانِ کار را به بازوان
من نوارِ گلنشانِ اتّحاد را به گِردِ سر نهاده ام.
من
نغمۀ سپیدِ صبح را بر عاشقانِ روز خوانده ام.
از تبارِ رنج و کارم ای عزیز!
کار و اتّحادِ من نشانههای این ره ِدراز
فوجِ کارگر منم طلایهدارِ مردمانِ روزخواهِ شبستیز
باورم هماره اختری
شعلهورتر از همۀ ستارگانِ آسمان
رهنمای شبرُوانِ روزخواه سویِ سرزمینِ آفتاب
در گذر به کوره راهها و صخرهها
زآتشِ زئوس وُ دودمانِ او ربودهام من اخگری
شعلۀ بلند وُ روشناش
گرمیِ تن وُ فروغِ چشمِ رهروانِ روز
در فرودِ درّههای ژرف
بر فرازِ صخرههای سخت
در ره ِ درازشان به سوی چشمههای نور
از تبارِ رنج وُ کارم ای عزیز!
فوجِ کارگر منم طلایههای مردمانِ روزخواهِ شبستیز
رهگشا به صبح وُ رهنمون به فردای روشنم.
۹ خرداد ۱۳۹۵
*************
برخیز خاوران!
برخیزخاوران! زچه از پا فتادهای؟
سر را چرا به سینهی دریا نهادهای.
باران زراه مانده و دریا تهی ز آب
برخیزو خود ببارکه دریا شود پرآب.
ازخاک سربرآرو به پا کن دگرشرر،
شاید که بازخیزد جانها، رهِ دگر.
بر ما چه رفته است، ندانم که خفتهایم؛
ازپا نشسته، ترک ره خویش گفتهایم.
در موسم خزان، زنَفَس بازماندهایم؛
خاکی شگفت بر دل دریا فشاندهایم،
بازآ و شور و شوق درافکن به جان ما،
شاید که باز خیزد بر لَب، بیانِ ما.
دل را ز شوق فردا، آنی به وَجد آر؛
برجان سردِ ما تو کنون آذری ببار.
برخیز و برفشان تو امید سحرگهان،
تا بردمد شرارهی رُخشانِ خاوران.
ماندیم منتظر که بیاید دگر کسی،
بس آرزو که در دل ما مانده، ره بسی.
برخیز ای فروغ ِدرخشانِ خاوران،
تا بر دمد سحر به رهِ دیر باوران.
۲۶اوت ۲۰۲۰
علیرضا جباری