در پایان سال ١٣٩٠، مسئولان فصلنامه “مطالعات بین المللی” ملاقاتی با هاشمی رفسنجانی داشتند تا عملکرد دولت موسوم بە وی “دولت سازندگی” را در حوزه سیاست خارجی و نیز نوع نگاه نظام به جامعه بین المللی مورد نقد، ارزیابی و بحث و گفتگو قرار دهند. در این ملاقات، رفسنجانی در گفتگوی خود با مسئولان این فصلنامە مسائلی را مطرح کردە، بویژە در رابطە با امکان ارتباط با ایالات متحدە، کە در نوع خود جای تأمل اند. در این مطلب سعی می شود بە دیدگاە رفسنجانی نە از منظر کسی کە هنوز دارای موقعیت پیشین خود در نظام جمهوری اسلامی است، بلکە از منظر کسی کە جایگاە پیشین خود را از دست دادە، اما کماکان از جایگاهی مهم در نظام برخوردار می باشد، کسی کە سعی در نقد وضع موجود دارد، پرداختەشود. بویژە دیدگاە عملگرایانە وی کە در این مقطع می تواند راههای دیگری را بر وضعیت موجود بگشاید. دیدگاە پراگماتیستی وی در این مرحلە گر بە عنصر مسلط تبدیل شود، می تواند لااقل موقتا کشور را از بلاهای باریدە بر آن در رابطە با تحریمها و خطر جنگ دور کند.
هاشمی رفسنجانی در این مصاحبە خود بە مسائل گوناگونی توجە نشان می دهد کە می توان بخشی از آنان را در چندین مقولە و مورد جمعبندی کرد:
ـ تاکید بر مبانی فکری ـ تحلیلی خودش بە عنوان یک عملگرا (پراگماتیست) و اعتدال گرا، و تسری دادن این نوع نگرش بە قرائت از دین و سیاست،
ـ آموزش و یادگیری از دوران جنگ، اینکە با شعار نمی شود کار کرد و باید عمل داشت و اینکە شعار نە شرقی نە غربی بە معنای عدم ارتباط با کل جهان نبود،
ـ تاکید بر مذاکرە بە عنوان یک راە حل میانی در شرایط نە رد نە قبول،
ـ اشارە غیرمستقیم بە مافیای قدرت، کسانی کە پشت صحنە هستند و در اصل تعیین کنندە سیاست خارجی آنها هستند،
ـ اینکە بودن جناحهای متفاوت در درون نظام در بسیاری مواقع بە قطع پروسەهای از پیش راەاندازی شدە توسط جناحهای مقابل در حین تعویض قدرت می انجامد،
و سرانجام:
ـ اعتقاد بە پلورالیسم عقیدتی در دنیا و پذیرش آن.
در نگاهی باز خلاصەتر، می توان از اعتدال در مبانی فکری و تسری دادن آن بە سیاست کە خود را در پرهیز از جنگ و نیز عدم مشکل تراشی با کشورهای دیگر بازمی یابد، سخن بە میان آورد.
حال سئوال این است کە رفسنجانی در شرایط موجود، چە پیامی را می خواهد بە دست اندرکاران نظام و کلا جامعە سیاسی ایران بدهد؟ بی گمان پیام اعتدال و پرهیز از جنگ و اعمالی کە خواستە یا ناخواستە بە جنگ و تشنج بیشتر می توانند کشیدە شوند.
اما چنان کە خودش هم اعتراف می کند حتی در زمان خود خمینی نیروها یا دستهایی در کار بودند کە روند حوادث را جور دیگری هدایت می کردند، بخوان “مافیای پنهان قدرت”.١ نیروئی کە سربزنگاە آنی را پیش می برد کە خودش در نظر داشت و بە آن معتقد بود. پس با این شرایط، این اعتدال و میانەروی را کە بنابر سخنان رفسنجانی جامعە ایران بە علت آگاهی و باسوادی دارای آن هست، چگونە می توان بە مافیای قدرت کە باوری بە آن ندارد و ضد آن عمل می کند، تسری داد؟ زیرا کە بدون این تسری، اساسا سخن گفتن از تحولی جدی در شیوە رفتارها و سیاست در نظام امکان ناپذیر است. و اگر امکان پذیر هم باشد، موقتی است و نمی تواند بە خصیصەای بلندمدت تبدیل شود. بنابراین درست همین جاست کە از زاویە عملگرائی، این فرض جدی مطرح می شود کە بعد از ده ها سال سیاست ورزی مرسوم و غالب، جور دیگری عمل شود تا بتوان این سد نامرئی و مرموز را شکست. پس آیا عمل جدیتر و کار کاراتر در این عرصە نمی تواند اشارە مستقیم و نام بردن از این جریانات مافیایی باشد کە با استفادە از اهرمهای قدرت و یا نفوذ بر آنان کشور را بە چنین شرایط خطرناکی کشانیدە اند؟ بە دیگر سخن، آیا با توجە بە شرایط خطیری کە کشور و مردم ما در آن قرار دارند، همین مبانی عملگرایانە و میانە روانە حکم نمی کند کە بدون توسل بە هیچ عمل و یا سخنی کە دیگری را بە نابودی فیزیکی تهدید کند، آنان را یکبار برای همیشە بە جامعە و مردم ایران معرفی کرد؟
زیرنویس:
١ـ از حرفهای رفسنجانی چنین برمی آید کە حتی خود خامنەای هم دچار همین مشکل است. بە دو دلیل: اول اینکە خود رفسنجانی در امر انتخاب وی بە عنوان رهبر آیندە نظام دخیل بودەاست، دوم اینکە در تمامی سالهای بعد ازشروع جنبش سبز، وی هیچ وقت نخواستە رابطە خودش را با خامنەای از دست بدهد و هموارە سعی کردە با سخنان خود بر رفتار سیاسی و تصامیم سیاسی وی تاثیرگذار باشد.
ـ