چه کسانی فلسفه غرب را گمراه کردند؟
ویتگنشتاین (۱۹۵۱-۱۸۸۹)، متفکر و ریاضی دان اتریشی، فیلسوف زبان نیزاست، چون زبان مهمترین موضوع فلسفه لیبرال وبورژوازی درقرن ۲۰ بود. او یکی ازمهمترین نمایندگان فلسفه تجزیه و تحلیلی قرن گذشته بود. در فلسفه وی اشاره خاصی به سوء تفاهم منطق زبان می گردد. او مدعی بود که علت پیچیدگی و دلیل اکثر مشکلات فلسفی در ناتوانی زبان قراردارد.
زبان و علم منطق در مرکز بحثهای فلسفه ویتگنشتاین قراردارند. او می گفت تمام فلسفه ها فلسفه زبان هستند و سوء تفاهم های فلسفی معمولا در رابطه با ضعف زبان هستند. مرزهای زبان مرزهای درک جهان هستند و در باره موضوعاتی مانند معنی زندگی واخلاق و متافیزیک وزیبایی وعرفان باید سکوت کرد چون درآن موارد نمی توان واضح وروشن سخن گفت و فقط در علوم تجربی می توان جملات معنی دار نوشت. بیشتر مشکلات و پرسشهای فلسفی بر اثر کمبود تفاهم زبانی بوجود می آیند و بیشتر مشکلات فلسفی در اثر بی دقتی زبانی حاصل می شوند. اکثر آثار فلسفی نه غلط بلکه پوچ و بی معنی هستند چون متفکران آن دنبال پرسشهایی می روند که از قبل می دانند جوابی نمی یابند.
ویتگنشتاین می گفت جملاتی معنی دار هستند که چیزی را تصویرکنند ولی زبان دیگر نمی تواند جهان را به تصویر بکشاند. چیزی را که می توان نشان داد نمی توان بیان کرد. هدف فلسفه باید توضیح منطقی افکار باشد. فلسفه کوششی است برای درمان و نجات انسان سرگردان عصرحاضر.
کارل پوپر در مورد ویتگنشتاین گفته بود تنها از طریق طرح مشکلات فلسفه و ناتوانی زبان یک متفکر فیلسوف نمی شود. چپ ها اورا نماینده پوزیویتیسم نو؛ که روی منطق ریاضی جدید اثرگذاشت، می دانند. ویتگنشتاین در پایان به رد اتم گرایی منطقی و زبان تصویرکننده جهان پرداخت و ازعلم منطق به سوی علم هستی شناسی و اگزستنسیالیسم و تجزیه و تحلیل زبانی روی آورد.
لودویگ ویتگنشتاین در بعضی از موضوعات زیر تاثیر افکار تیچه و شوپنهاور و راسل و فرجه و تولستوی و جریان رمانتیک آلمان بود. ادیبان و نویسندگان اتریشی مانند باخمن و برنهارد و هندکه تحت تاثیرتئوری زبان وی قرارگرفتند.
هر دو شاخه فلسفه تجزیه و تحلیلی یعنی “فلسفه زبان ایده آل”، و “فلسفه زبان روزمره”، متکی به نظرات ویتگنشتاین بودند. اولی متکی به کتاب “بحثی فلسفی منطقی” و دومی متکی به کتاب “تحقیقات فلسفی” او بودند. فلسفه زبان ایده آل با کمک آثار راسل و کارناب، و فلسفه زبان روزمره، با کمک آثار آوستین و سرال تکامل یافتند.
کتاب “بحثی منطقی فلسفی” را مانیفست اتم گرایی کلاسیک منطقی نامیدند که درآن از زبان انتقاد می شود. در این کتاب ویتگنشتاین غیر از موضوع زبان به بحث ماهیت جهان نیز می پردازد. او در آنجا پایان فلسفه غرب را اعلان کرد و به موضوعات زندگی و معنی زندگی و اخلاق و زیباشناسی نیز اشاره می نماید. این کتاب بعدها روی ادبیات و فرهنگ تاثیرمهمی گذاشت. از طریق این کتاب تجزیه و تحلیل زبانی بخش مهمی از وظایف فلسفه مدرن گردید.
بعد از نشرکتاب دوم ویتگنشتاین یعنی “تحقیقات فلسفی منطقی”، کتاب اول اوفقط ارزش تاریخی برای وی داشت و نه ارزش علمی. این کتاب ۸۰ صفحه ای بصورت جملات قصارنوشته شده بود وآنرا مانیفست پوزیوتیست ها نامیدند.
کتاب دوم ویتگنشتاین یعنی کتاب “تخقیقات فلسفی منطقی” اشاره ایست مهم به اشتباهات نظری فلسفی در کتاب اول. او در این کتاب رشته فلسفه را بی ارزش و یک رشته روشنفکری شکست خورده نامید. ویتگنشتاین در این کتاب به زبان عامیانه نیزاشاره می کند و مدعی است که موضوع فلسفه مبارزه با سوء تفاهم های زبانی است.