در تاریخ جنبش فدایی رسم شده که آنرا با «اتحاد دو گروه امیر پرویز پویان و مسعود احمد زاده» و با ۱۹ بهمن ۱۳۴۹- سیاهکل – آغاز میکنند. البته بعد هم بقایای گروه جزنی و گروه رفقای صمد بهرنگی – بهروز دهقانی را نیز به آنها اضافه میکنند. این، یک بخش از واقعیت است.
گروههای فدایی ناشناخته:
بخش دیگر واقعیت آن است که در همان ایام، قبل از ۴۹ و بعد، گروههای سیاسی دیگری نیز بودند که در کل به همان نتیجه ی مبارزه مسلحانه رسیده بودند و یا در حال «بحث و مطالعه» بودند که راه خود را انتخاب کنند. به عبارت دیگر درگیر حل مسئله ی «مبارزه ی سیاسی یا مسلحانه و یا ترکیبی از این دو شیوه» بودند. به عنوان شاهد این روند باید بگویم:
در سال ۱۳۵۱ در زندان شهربانی ارومیه گروههایی از شهرهای: ارومیه – اردبیل – تبریز – سراب – نقده – خوی بودند که راه مبارزه ی مسلحانه را برگزیده بودند و خود را «فدایی» می نامیدند. با توجه به اینکه این گروهها سالها قبل از دستگیری فعالیت «مطالعاتی-محفلی» را آغاز کرده بودند، روشن است که جریان فدایی تنها به «اتحاد دو سه» گروه نامبرده ی معروف خلاصه نمیشود. این روند در آذربایجان وجود داشت. فکر نمی کنم که فقط مختص آذربایجان باشد.
گروههای شهرهای نامبرده در زندان با نام شهرهای خود معروف بودند. مانند گروه نقده یا گروه ارومیه و غیره.
پایگاه فداییان خلق بین زحمتکشان پیش از ۵۷ در اورمیه:
نکته ی دیگری که قابل ذکر است این است که جنبش فدایی قبل از سال ۵۷ در میان اقشار اجتماعی مختلف از جمله بین زحمتکشان و اقشار میانی جامعه پایگاه داشت. و هنگام انقلاب با رفع مانع دیکتاتوری قدرتمندتر شد.
ترکیب افراد گروه ارومیه که در زیر آمده پایگاه اجتماعی آنرا بخوبی نشان می دهد.
فعالیت بقایای گروه ارومیه که دستگیر نشده و یا بعد از یک سال، از زندان آزاد شده بودند، از سال ۵۲ تا ۵۷
به ارتباط و سازماندهی بخشی از زحمتکشان شهر و روستا، دانشجویان و معلمان و دانش آموزان اختصاص یافته بود. که تشکیل «هیئت نمایندگان کارخانه های ارومیه»، «هیئت کارگران ساختمانی» «جمعیت کارگران روستایی» و ایجاد هسته هایی بین دیگر اقشار اجتماعی از آن جمله است.
این تشکلها در ۵۷ از تحصن معلمان در دادگستری حمایت کردند.
بعد از ۲۲ بهمن با به وجود آمدن «دفتر نشریه کار در ارومیه» فعالیتها وارد مرحله ی جدیدی شد.
فداییان ارومیه:
در بامداد یکی از روزهای مرداد ماه سال ۱۳۵۱ شمسی، ساعت پنج صبح با یورش مأمورین اطلاعات وامنیت شاه (ساواک) به خانه های فعالین سیاسی در شهر اورمیه یازده نفر بازداشت شدند. در پی حملات بعدی، در تهران و ارومیه، تعداد این عده به بیست و دو نفر رسید. البته عده ای نیز به خاطر به میان نیامدن اسامیشان از بازداشت مصون ماندند.
از آنجاییکه گروه پیش از اعلام موجودیت، مورد حمله قرار گرفته بود مثل دیگر گروه ها به اسم شهر خود مشهور شد. «گروه ارومیه». و از آنجاییکه با یحیی امین نیا(چریک فدایی، شهادت بیست و دوم اسفند پنجاه) و گویا با دیگر فداییان همشهری ارتباط داشت، و همینطور با توجه به دیدگاهها و برنامه هایش به جریان فدایی مربوط میشد.
در این سال در زندان ارومیه، که برسر راه دریاچه قرارداشت، گروههای چندی محبوس بودند که قبل از اعلام موجودیت بازداشت شده بودند، و با اسامی شهرهای خود در بین زندانیان سیاسی معروف بودند. مانند: گروه نقده، سراب، تبریز-اردبیل، ارومیه، خوی، دانشجویان دانشکده کشاورزی ارومیه. در کل بیش از پنجاه نفر زندانی سیاسی در آنجا نگهداری میشد. همه ی این گروه ها به نظریه امیرپرویز پویان رسیده بودند.
اتهام گروه ارومیه:
اقدام علیه امنیت کشور، با مرام اشتراکی و قیام مسلحانه علیه نظام شاهنشاهی قید شده بود. دلیل ساواک برای این اتهامات: گزارش یک مأمور ساواک به نام «حمزه عطانور» که خود را در داخل گروه جا داده و با راس آن «رحیم»، که تنها به خاطر ارتباطات گسترده نفر اول محسوب میشد، در ارتباط بود، سندیت می یافت. دیگر آنکه مأمورین، وسایل و قطعات مجزایی را از خانه یکی از فعالین برداشته ادعا میکردند که ابزار بمب ساعتی ست. و همینطور جزوات و کتابهای ممنوعه و مارکسیستی و اعترافات زیر شکنجه را میشد در پرونده یافت.
در طی هشت ماه باز داشت (پادگان ارومیه، پادگان قوشچی و زندان شهر)، عده ای آزاد و بقیه که چهارده نفر بودند در دادگاه نظامی واقع درخیابان پهلوی جنب سینما نیاگارا محاکمه شدند. یکنفر آزاد و سیزده نفر، به حبس محکوم شدند. از یک تا شش سال .
تجمع مردم در جلوی دادگاه نظامی به قدری بود که عبور و مرور ماشینها به سختی صورت می گرفت. مردم می گفتند: «از فرقه دموکرات آذربایجان تا کنون، به خاطر زندانیان سیاسی چنین تجمعی دیده نشده است».
در دادگاه کسی اتهامات را نپذیرفت. و گروه در کل خود را به عنوان یک محفل مطالعاتی و دوستانه معرفی نمود.
به هنگام محاکمه «میرزا سرگیزییان»، ارمنی و کشاورز، از اعضای گروه، گفت: «ستمگران بدانند وقتی زمانش برسد حتی گجهای این دیوارها هم از آنان انتقام خواهند گرفت».
جوانترین عضو گروه گفت: «شما مرا به خاطر مطالعهء رمان «اسپارتاکوس» محاکمه می کنید. رمانی که از آن فیلم ساخته و در سینما ها نمایش داده اند».
پایگاه طبقاتی گروه:
کشاورز، کارگر، معلم، دانش آموز، دانشجو، کارمند، استادکار، دفتر دار شرکت.
سن فعالین: یک نفر پانزده ساله، سه نفر بالای چهل، و بقیه زیر سی سالگی بودند.
کتابهای مورد مطالعهء گروه:
دفاعیات شکراله پاکنژاد، تضاد از مائو، یک گام به پیش دوگام به پس، از لنین، دفاعیات روزبه، ترجمه هایی ازآثار مارکس، انگلس، لنین و دیگران که توسط یک مترجم خودی از زبان فرانسه تهیه میشد مورد مطالعه قرار میگرفت. انقلاب در انقلاب رژه دبره، رد تئوری بقا و بسیاری آثار ممنوعه و غیر ممنوعه دیگر در دسترس گروه بودند. گروه از نظر مطالعات مشکلی نداشت.
برنامه گروه:
الف:عمق بخشیدن به مطالعات، ایجاد ارتباطات با اقشار و طبقات زحمتکش، سازماندهی، راه اندازی انتشارات، خلع سلاح ساواک، شهربانی، پادگان نظامی داخل شهر، بریدن راههای ارتباطی .
ب: اعلام موجودیت، شکستن جو سکوت و اختناق، اثبات ضربه پذیر بودن نظام، گسترش مبارزه. راهنمایی مردم به سوی قیام عمومی علیه دیکتاتوری شاه.
ساواک گفته بود: «اگر زود اقدام نمیکردیم شماها حسابی کار دست ما میدادید. بعد هم که همه تان اعدامی بودید».
اندیشه هایی از اعضای گروه:
-زنده یاد ولی چوپانی(دبیر هنرستان): «ما برای آزادی اینجا هستیم. افتخار میکنیم که زندانی ایم.»
– شوقعلی( کشاور): «از آدم راحت طلب انقلابی در نمیاید».
– عضو جوان(بیست ساله، کارگر-محصل): «انقلاب کار توده هاست. سازماندهی کار پیشاهنگ».
– هوشنگ( معلم): «با پیکانیسم همه چوخ بختیار شده اند».
-هادی ( کارمند): «در این نظام اگر کارگر بخواهد از حق خود دفاع کند جایش تو زندان است».
-رحیم( کارمند شرکت): «دید رایج درمورد تروتسکی اشکال دارد. تجربه کوبا راه ماست».
– عطا الله استاد کار: «گذشته از جان باید بگذشت از توفانها».
موضع عمده مبارزه ی مسلحانه:
نکات عمدهء «برنامه» هنوز مورد موافقت تمام اعضا قرار نگرفته بود. اما همه با «روند آگاهی و ارتباط و سازماندهی مردم» توافق داشتند. اندیشه غالب شیوه ی مبارزه ی مسلحانه بود. اما ایده ی ترکیب دو شیوه ی «سیاسی-نظامی» نیز بود که عنصر نظامی را تنها برای دفاع از خود درست میدانست. و فعالیت سیاسی را عمده میشمرد.
کسانی هم بودند که تنها به کار سیاسی میاندیشیدند.
جوانی و تهور و مردم دوستی، مخالفت با اختناق و دیکتاتوری، قید و بند شکنی، عشق به دانستن و تغییر دادن وضع موجود، مشورت و هم اندیشی، تأثیر پذیری از اوضاع جهان و بکارگیری «شیوه استدلال منطق ناقص» را میتوان از خصایل عمدهء گروه بشمار آورد.
بعد از بهمن ۵۷
بقایای «گروه اورمیه»، «زندانیان سیاسی» تازه آزاد شده، و تعدادی از«دانشجویان دانشکده کشاورزی ارومیه» و «دیگران»، گرد هم آمده «ستاد چریکهای فدایی خلق» ارومیه را با نام رسمی « دفتر روزنامه کار» تشکیل دادند؛ که خود داستان دیگریست.
قصهء سازماندهی هزاران عضو، کسب ۱۵هزار رأی مردم در انتخابات مجلس (برای قربانعلی پاشایی) با تلاشهای شبانه روزی دهها دختر و پسر فدایی، کار ارجمند دختر فدایی «تهمینه» با زنان کارگر دخانیات برای سوادآموزی، و سخنرانی آگاهی بخش و پر شورش به زبان آذربایجانی، یاری سازمانیافته به دهقانان تهیدست به هنگام درو و برداشت محصول، متشکل ساختن کارگران در «هیئت نمایندگان کارخانه های ارومیه»، و…
هرگز مباد،که این تاریخ و تاریخچه ها فراموش بشوند.
مردمانی که تاریخ خود را بفراموشی بسپارند، همیشه مجبورند گذشته ها را تکرار کنند.