لحظه شماری می شود که این دونالد ترامپ بالاخره چه خواهد کرد و قرار است روز دوازدهم ماه مه و یا حتی زودتر از آن، چه نمایشی از این نامتعادل نشسته بر قدرتمند ترین نهاد در قدرتمند ترین کشور جهان به تماشا درآید؟ آیا دوری دیگر از انتظار ناگزیر به امید بازنگری در برجام یا که وداع با برجام، اتم تمام و ماجراهای تازه؟
تا آنجا که به نشانههای رسیده از جبهه او و شرکای منطقهایاش و نیز بی نتیجه ماندن تلاشهای اروپاییها برای پایین کشیدن او از خر شیطان بر می گردد (توسط خانم موگرینی، ماکرون فرانسوی، مرکل المانی و اکنون جانسون انگلیسی) برجام را در آستانه بر باد رفتن باید پنداشت. گرچه همواره باید آرزو داشت و هنوز هم بکلی ناامید نشد که شاید به اصطلاح معروف از این دم به آن دم فرجی باشد و برجام سرجایش باقی بماند. اما آرزو داشتن و امید، نافی درنگ بر سختی گرهگاه روز نیست.
لحظهای را درنظر داشته باشیم که تا فردا می تواند به این بدترین حالت بینجامد که ترامپ با اعلام الغای برجام، خروج امریکا را از آن فریاد زند. در چنین لحظهای حرف چیست و موضع متخذه کدام؟ و منظور هم موضع ما آن بخش از اپوزیسیون حکومت که مسئولیت مرکزی در رسیدن کشور به این بن بست خطرناک را جمهوری اسلامی می داند. مایی که، جهان را مبتنی بر دوستی ملتها می خواهیم و مناسبات مبتنی بر زور و ارعاب در روابط کشورها از سوی هر آزمند و زورگویی را پس می زنیم. مایی که، دغدغه مرکزیمان سرنوشت امروز و فردای مردم ایران است و هر مواجهه با جهان بیرون را از منشور منافع و مصالح آنی و آتی تودههای مردم عبور می دهیم.
فراگیرترین پرسش در اذهان عمومی اکنون اینست که در برابر قلدری دولت امریکا و تهدیدات آن به خروج از برجام چه باید کرد؟ حقیقت تلخ اینکه، در فضای دو قطبی فعلی که کاملاً هم مستعد جواب دهی از نوع بسیط به این سئوال چند وجهی است، جای شگفت نیست اگر پاسخ به این پرسش ملی بخواهد در یکی از این دو جواب ساده خلاصه شود: ایستادن/ تسلیم شدن. عجیب نیست زیرا که متاسفانه واقعیت دارد و تاسف بارتر آنکه واقعیتی در مقیاس بس وسیع و لذا، بس خطرناک. آری، قرار گرفتن کشور زیر سایش دو سنگ آسیاب، همگان را در برابر آزمون ملی قرار داده است.
در یک سوی پاسخ به این پرسش، جمهوری اسلامی را در کلیت آن می بینیم بهمراه بخش قابل توجهی از ناسیونالیسم تحریک شده در کشور جدا از اینکه حاملانش نسبت به حکومت مواضعی متفاوت دارند. در هر حال اما، جملگیشان را فعلاً و عملاً هم صدا با حکومتی می بینیم که آن نیز بنوبه خود در برابر عربدههای ترامپ و شعبدههای نتانیاهو، هل من مبارز می طلبد. نمودها در این رابطه بسیارند. زمینه ائتلاف این هم صدایی نیز، زورگویی غیر قابل توجیه ترامپ و شرکاء در قبال قراردادی است بین المللی که بنا به اجرای مندرجات پروندهای، نمی توان جمهوری اسلامی را به نقض آن متهم کرد.
در سوی دیگر این پاسخ اما، آنهایی قرار دارند که علیه سینه سپر کردنهای متقابل حکومتاند گرچه از جایگاههای متفاوت. بخشی از اینان در حرف هم و دستکم در عمل، طرفدار آنند که بگذار فشار در هر حد از آن بر جمهوری اسلامی و توسط هر کس هم که می خواهد باشد وارد آید بلکه “اصل مشکل” حل شود. برای نه اندک کسانی از اینها، این البته پوشش قضیه است. آنها در خیال “خر داغ کردن” هستند، دنبال محملی برای برآمد خود و نصیب بردن دستمال از کاخ به آتش کشیده شده قیصر! بخشی دیگر اما برآنند که ایران و جمهوری اسلامی را نباید یکی گرفت و نباید گذاشت ایران قربانی کشاکش خامنهای و ترامپ قرار گیرد. آری، صف بندیها در هر دو سو بسیار توی هم رفته و همراه اغتشاشات است هرگاه که پرسش بخواهد در همین ساده گوییها پاسخ گیرد.
پاسخ گفتن مسئولانه به این پرسش حساس روز و یافتن راه برون رفت از این تنگنا را اما مقدمتاً می باید که در احتراز جستن از افتادن در دام طرح سئوال به این شکل دانست. لازم است که پرسش بگونه درست مطرح شود که در وجه تدقیقی خود فقط این می تواند باشد: بر سر چه چیزی باید ایستاد و کجاها لازم است کوتاه آمد؟
و پاسخ:
نه امریکا و نه هیچ قدرت دیگری حق ندارد در باره قدرت دفاعی کشور ما امر و نهی کند. کوتاه آمدن در این زمینه مورد ندارد و رد است و بی معنی. این، خود مردم ایران هستند که باید مشکل و معضل بسیار مسئله آفرین ناشی از سیاستهای جمهوری اسلامی در زمینه “دفاعی” را با این حکومت حل و فصل کنند و بجایی برسانند؛ یا با عقب نشاندن حکومت در همین زمان هنوز موجودیتاش و یا با پایان دادن به سلطه آن.
در برجام نیز نیازی به تجدید نظر نیست وقتی که جمهوری اسلامی طبق تصریحات آژانس بین المللی انرژی هستهای و تایید مداوم خانم موگرینی، در این دو سال و اندی به تعهدات خود در قبال آن عمل کرده است. در اینکه یکی از انگیزههای ترامپ و تیم اسلام هراس و ایران ستیز او از کارشکنی در برجام، انتقام گیری او از اوباماست شک نباید کرد. اما ایران چرا باید تاوان دهد و جورش را بکشد؟
جمهوری اسلامی اما باید بپذیرد که اصل اختلاف نه مسئله هستهای که موضوع ژئو پلتیک است و این، همانجایی است که عقب نشینی در آن، کاملاً ضرورت دارد؛ هم به نفع آینده ایران است و هم مردم کنونی ایران. جمهوری اسلامی اگر ذرهای در برابر مصالح کنونی و فردای این مردم و ایران حس مسئولیت داشته باشد باید روشی در پیش گیرد که نتایج آن بتواند موجب انزوای ترامپ زورگو شود، اروپا و جهانیان را به حقانیت ایران متقاعد نماید و ائتلاف بسیار خطرناک شکل گرفته بین مثلث امریکا- اسرائیل -عربستان و شرکایش را دچار شکاف کند.
نام این عقب نشینی اگر تسلیم است، پس زنده باد تسلیم! از چنین تمکین کردنی حتماً باید استقبال کرد! شجاعت، همین است. میهن دوستی و مردم دوستی را در این باید فهمید. هر ایستادنی، کشور خواهی معنی نمی دهد و عشق به مردم خودی به حساب نمی آید! شهامت، معنی زمانی و مکانی دارد! پاسخ ناسیونالیسمهای تعرضی “اول امریکا”ی ترامپ، “خانه یهود” نتانیاهو، احیای عربستان بن سلمان، بهیچوجه ناسیونالیسم کور ایرانی – اسلامی و کوبیدن بر طبل ناسیونالیسم کاذب نیست، بلکه فقط و فقط بسیج خرد ملی ایرانیان است.
جمهوری اسلامی باید زبان و روشی در پیش بگیرد کاملاً خلاف آن رفتار موشک هوا کردنش با آرم نابود باد اسرائیل بر بالهای بالستیک. همانی سیرکی که در فردای امضای برجام به نمایش گذاشت! حکومتی که با بدل کردن “مرگ بر امریکا” به یک امر ناموسی برای خود موجب برباد رفتن ناموس و هستی کشور شده است، وظیفه دارد که در جبران دنیایی از خسارت بر کشور بلافاصله پیشنهاد آمادگی مذاکره مستقیم با دولت امریکا را پیش بکشد. موظف است که بجای تحریک سعودیهای سنی چندین برابر پولدارتر از خود و با کلی باجگیر صف کشیده در پشت سر آن، بجای تنش فزایی و تشنج آفرینی در منطقه و برای مهار میلیتاریزه شدن بی سابقه خلیج فارس، بین النهرین و بحر احمر، شیوه دراز کردن دست دوستی به همه کشورهای خاور میانه را برگزیند. این حکومت فقط بدینگونه است که می تواند نشان دهد دیگر از سیاست تعرضی و مداخله جویانه مرسوم خویش دست برداشته است.
اعلام خروج از سوریه، مقدمه یک چنین چرخشی است. این عقب نشینی است که “قهرمانی” نام دارد! “نرمش قهرمانانه” در اینجاست که می تواند مصداق بیابد و نه در رابطه با برجام که بر اثر فشارهای بین المللی و شرایط استثنایی سرکار بودن “عقل سلیم” در امریکا توانست فرصت تحقق بیابد.
آری، نیاز این لحظه، ایستادگی در زمینههایی است و عقب نشینی در عرصههایی. نسبت به راه انداختن ناسیونالیسم جمهوری اسلامی و راه افتادن ناسیونالیسم کاذب بر زمینه سخنان و اعمال تحریک آمیز ترامپ و موتلفین آن، می باید هشیار بود و خود نیز از دمیدن بر آن برحذر ماند. حس مسئولیت نیروی آگاه میهن دوست و مردم خواه در این لحظه، خود را در چنین رویکردی است که نمایان می سازد.