مدرسه فمینیستی: در یک ماه گذشته با طرح مجدد لایحه حمایت از خانواده در۳۰ مرداد ۱۳۸۹ در مجلس و حمایت ها و توجیهات برخی نمایندگان از این لایحه، در یک ماه گذشته دامنه اعتراضات مردمی علیه لایحه و به ویژه مواد مناقشه برانگیز آن (مثل مواد ۲۳ و ۲۵ و ۲۲۲) بار دیگر شعله ور شد و گروه های مختلف زنان هر یک به نوعی اعتراض خود را به این لایحه نشان دادند. در ۲۸ مرداد با درج خبر بررسی لایحه در صحن علنی مجلس جرقه این اعتراضات آغاز شد و در روز ۳۰ مرداد همزمان با شروع بررسی لایحه در مجلس «ائتلاف اسلامی زنان» نشست مطبوعاتی خود را برگزار کردند که در آن طیف متنوعی از زنان اصلاح طلب تا اصول گرا اعتراض خود را به این لایحه نشان دادند. در این نشست مطبوعاتی که از رسانه ها دعوت به عمل آمده بود برخی از فعالان جنبش زنان از سایت های اینترنتی مختلف از جمله کانون زنان ایرانی، مدرسه فمینیستی، تا قانون برابر و… و نیز برخی از خبرگزاری ها حضور داشتند.
همزمان با این نشست ها و اعتراض ها بسیاری از زنان حق خواه ایرانی اعتراض خود را به هر شکل ممکن نشان دادند از جمله زهرا رهنورد که بیانیه ای اعتراضی برای حذف این لایحه از مجلس، صادر کرد و یا صدیقه وسمقی که طی نامه سرگشاده نوشت: نمی توانند پاسخ معترضان لایحه حمایت خانواده را هم با چماق، باتوم و گلوله بدهند. همچنین فاطمه راکعی طی مصاحبه ای گفت: مطرح کردن موضوع ازدواج موقت نیز در لایحه حمایت از خانواده کار درستی نیست و نسرین ستوده نیز طی مصاحبه هایی اعتراض اش را به عدم حق طلاق به زنان در لایحه عنوان کرد. ژیلا شریعت پناهی در نشست اعتراضی زنان در روز پنج شنبه نیز برخی از مواد این لایحه را مخالف اسلام دانست. مینو مرتاضی، زهرا شجاعی، شیرین عبادی، نوشین احمدی خراسانی و بسیاری دیگر از زنان چه در جناح های مختلف حاکمیت و چه زنان فعال در جنبش زنان نیز هر یک در حد بضاعت و امکانات خود سعی کرده اند تا صدای اعتراض شاان را علیه این لایحه بلند کنند. پس از آن تعدادی از نمایندگان ادوار مجلس (فاطمه راکعی، الهه کولایی، اکرم مصوریمنش، الهه راستگو و شهربانو امانی ) به مجلس رفتند و با رئیس مجلس و دیگر نمایندگان برا ی اعتراض به این لایحه و جلوگیری از تصویب آن، صحبت کردند.
این اعتراضات نهایتا به این منجر شد که در ۸ شهریور ماه، سه ماده جنجال برانگیز این لایحه از صحن علنی مجلس خارج شود و به کمیسیون حقوقی ارجاع داده شود. این پیروزی سبب شد که فعالان جنبش زنان فرصت بیشتری برای بررسی و طرح اعتراضات خود داشته باشند. در این فاصله جمعی از فعالان جنبش زنان بر آن شدند تا با جمع آوری امضاء علیه چندهمسری و فرستادن آن به مجلس ابعاد اعتراض را گسترده کنند. در پی این تلاش، امروز، ۴ مهرماه ۱۳۸۹ تعداد ۵۰۰۰ امضاء جمع آوری شده توسط عده ای از فعالان جنبش زنان (از همگرایی، کمپین، مادران صلح و…) در پی ملاقات با نمایندگان برآمدند تا از این طریق اعتراض خود را به نمایندگان مجلس برسانند. به رغم تلاش هایی که ظرف یک ماه گذشته به عمل آمد، هیچ یک از نمایندگان حاضر به ملاقات با خانم ها نشدند و سرانجام خانم ها به دفتر ریاست مجلس، آقای علی لاریجانی هدایت شدند و در آنجا جمع شدند و به کمک مسئول دفتر آقای لاریجانی ترتیب ملاقات یک نفر نمایده از خانم ها با اعضای کمیسیون قضایی مجلس داده شد تا به عنوان نماینده جمع خانم های حاضر در مجلس، کیسه های حاوی شش هزار نامه اعتراضی به لایحه را به دوش گرفته و روانه کمیسیون شود. در زیر روایت «مینو مرتاضی لنگرودی»، یکی از فعالان پیگیر و شناخته شده ی جنبش زنان که امروز در مجلس حضور یافت را می خوانید:
با یکدیگر قرار گذاشته بودیم ساعت ۱۰ صبح روز یکشنبه ۴ مهرماه در سالن اجتماع ملاقات های مردمی نمایندگان جمع شویم و هر کدام کیسه حاوی امضاهایی را که جمع کرده بودیم را با خودمان بیاوریم تا تحویل نمایندگان، به ویژه نمایندگان زن مدافع لایحه حمایت خانواده بدهیم.
ساعت نه و نیم بود که به میدان بهارستان رسیدم، میدان پر بود از نیروهای انتظامی و پلیس و لباس شخصی ها که گُله به گُله ایستاده بودند و فضای امنیتی و پلیسی دلهره آوری را به مردم و رهگذران تحمیل می کردند. در ضلع غربی میدان سی چهل نفری مرد پیر و جوان و میانسال در محوطه چمن ولو شده بودند و برخی سیگار می کشیدند و عده ای آب می خوردند و چند نفری هم دور یک نفر که برایشان چیزی می خواند جمع شده بودند. از دژبان جوانی پرسیدم آیا خبری شده این همه مامور باز جمع شده اند. گفت آره معلم ها شورش کردند، و پلیس ها جلوی شورش اونا رو گرفتن. گفتم این ها که جلوی مجلس ولو شده اند به قیافه شون نمی بره که معلم باشن، گفت نه اینا اتحادیه کامیون داران اند که جمع شده اند. و پلیس نمی زاره شورش کنند!! و سری تکان داد و گفت حاج خانوم رد شو برو اینجا نیاست…
به راهم ادامه دادم و خواستم به سمت میله های ساختمان مجلس در ضلع شرقی میدان بروم که اجازه ندادند و من و هر کس را که می خواست به آن سمت برود را روانه خیابان مردم در ضلج جنوبی مجلس کردند و بالاخره دوان دوان خودم را به سالن اجتماع رساندم. خانم ها کیف و کیسه نامه ها به دست جمع شده بودند. حدود پنجاه شصت نفری بودیم. هر چه اصرار کردیم که می خواهم با زن نماینده ای از نمایندگان تهران صحبت کنیم، گفتند نمی شود. باید از قبل هماهنگ می کردید و از دفترشان وقت قبلی می گرفتید. گفتیم هر چه زنگ زدیم کسی پاسخ مان را نداد. پرسیدند، چه کار دارید؟ گفتیم آمدیم به لایحه خانواده و مواد ضدخانواده آن به ویژه ماده ای که چند همسری را به ملت و مردم ایران تحمیل می کند اعتراض کنیم.
ماموران که مردان جوانی بودند خنده شان گرفته بود. به آن ها گفتیم، برای چه می خندید.
گفتند، آخه ما خودمان در اداره کردن یک زن و یک خانه سی متری برنمی آییم، کی می تونه بره زن دوم بگیره ، خانم، برو بابا…
همه با هم گفتیم خب ما هم همین را می گوییم ما که می دانیم، شما از پس اداره خودتان هم برنمی آیید. می خواهیم این را به نمایندگان هم بگوییم، بیایید خود شما هم با ما بیایید پیش نمایندگان و به آنها تاکید کنید که از پس اداره زندگی حداقلی هم برنمی آیند و خوببست شما هم این نامه ها را امضاء کنید. خلاصه کلی چک و چانه زدیم. تا بالاخره ما را به دفتر آقای لاریجانی که خارج از محوطه مجلس است راهنمایی کردند و گفتند نامه هایتان را به آنجا بدهید.
از سالن خارج شدیم و به دفتر آقای لاریجانی رفتیم و با کلی استدلال و پافشاری درخواست ملاقات با یکی از نمایندگان و یا یکی از اعضای کمیسیون قضایی مجلس کردیم. بالاخره از مسئولان دفتر آقای لاریحانی، موافقت کمیسیون قضایی مجلس را برای ملاقات با نماینده خانم های معترض گرفتیم. و خانم خدیجه مقدم قرار شد به نمایندگی از طرف خانم ها کیسه های حاوی شش هزار امضای اعتراضی به لایحه را به کمیسیون قضایی مجلس بدهد و نظرات خانم ها را به نماینده کمیسیون قضایی مجلس منتقل کند.
وقتی از مجلس و دفتر بیرون آمدیم منتظر شدیم تا همگی جمع شویم و قرار بعدی را بگذاریم که ده دوازده نفری ازماموران نیروی انتظامی دورمان جمع شدند و گفتند متفرق شوید.
گفتیم عالی جنابان، ما برای اعتراض به لایحه ضد خانواده آمده ایم اینجا…
پلیسی که مسن تر بود گفت بابا کی دیگه حال زن گرفتن رو داره؟ و همکارانش خندیدند.
پلیس دیگری که جوان تر بود، گفت : از شما گذشته، مگه ما مرده ایم؟! و کر کر خندیدند. پلیس جوانتر همینطور که دچار وصف العیش بود و شادی می کرد، ما را به سمت دیگر خیابان هدایت کرد ولی در این فاصله ما قرار روز بعد را گذاشته بودیم.