متفقین در جنگ دوم جهانی برای این کە پشت جبهە آلمانیها را خراب کنند، دست بە بمباران گستردە و وسیع کشور آلمان زدند. واقعیت دهشتناک آن بود کە بدون چنین عملیات نظامی ای از کار انداختن توان ماشین نظامی آلمانیها تقریباً غیرممکن می نمود. نتیجە این بمبارانها ویرانی شهرها، کشتە شدن مردم و آوارگی میلیونها نفر بود. آنچە فاشیسم آلمانی بر دیگر مردمان تحمیل کرد، در مراحل بعدی گریبان خودش را گرفت و بدین ترتیب جنگ جهانی دوم بە فاجعەای منجر شد کە علیرغم شکست فاشیسم در آن، اگر بە آمار قربانیان و ویرانیها نگاهی بیفکنیم، در واقع پیروزی نداشت و تنها فاجعەای بود و بس برای جامعە بشری. فاشیستها مردم آلمان را نیرو و گروگان جنگ مورد نظر خود قرار دادند و با رؤیای تسخیر جهان آنان را بە مسلخ سیاە رهنمون شدند.
ده ها سال بعد از فاجعە جنگ دوم جهانی، از دهە نود میلادی بە بعد ما شاهد یک رشتە جنگهای دیگریم کە در آن فاجعەها دوبارە، اما در ابعادی دیگر ظاهر می شوند. جنگهایی کە در آن دیکتاتورها مردم را بە گروگان گرفتند و جنگ طلبان غربی و منطقەای بی مهابا از عوارض جنگ و بدون توجە بە عمق فاجعە برای همین گروگانها، ماشین نظامی عظیم خود را بە حرکت درآوردند و کشورها را بە مسیر جنگ، خشونت، بی ثباتی و آنارشیسم بی پایان رهنمون شدند. چرخە ثابتی کە در این کشورها ظاهرا پایانی ندارد و می رود تا مردم این کشورها را تنها و تنها در فرهنگ حفظ جان و امنیت خویش غرق کند.
اکنون تمرکز بر روی ایران است و نیت رویداد همان، اما در لحظە و مکانی دیگر. دیکتاتور داخلی از مردم بە عنوان نیرو و گروگان بهرە می برد و رقیب نیز در پی شکستن ارادە طرف، سالهاست بە مواجهە با مردم بە گروگان گرفتە شدە رفتەاست. اگر برای شکستن فاشیسم شکستن مردم امری عادی بود، حال از همین منطق برای شکستن دیکتاتور ضد، استفادە می شود. و چە از این بهتر کە در یک فضای دمکراتیک، در رسانەهای جمعی هم می شود در مورد پیامدهای گویا ناخواستە آن اظهار نگرانی کرد، و همە چیز را همچون آدام اسمیت بە منطق دستهای نهانی ای سپرد کە همە کس و همە چیز را بە کارهایی وامی دارد کە خود بر آن کنترل کامل ندارد، منطقی کە نهایتاً گویا دوبارە می تواند تعادل را علیرغم هر وضعیتی برگرداند.
دیکتاتور در ایران مردم را بە گروگان گرفتە است. مردم بە گروگان گرفتە شدە دیرگاهی است کە حتی بە اعتراف نوکران دیکتاتور، نزدیک بە چهار میلیون گرسنە در میان آنان وجود دارد، مردمی کە در کارتونها می خوابند، بە نان سیاهی بسندە می کنند و با همین گرسنگی بر سر دار می روند. مردمی کە طبقە متوسطش هم، اخیرا شروع بە تلفن زدن بە اقوام و آشنایان کردە تا لباسهای کهنە و احیاناً بدون استفادە را برای بچەهایش بگیرد، بلکە در زمستانی کە پیش رو است بتوانند تن مضطرب از جنگشان را بپوشانند. دیکتاتور از غرور ملی می گوید و از دینی کە بە یمن همین ایستادگیها قرار است رستگار شود، و جنگ طلب آن سوی مرز در یک ژست دمکراتیک از مردم بابت فشارهایش کە آنان را چنین بیشتر بە خاک سیاە نشاندە است اظهار معذرت می کند!
***
خوانندە البتە دقت دارد کە بە هیچ وجە نمی شود آلمان فاشیستی مسئول جنگ جهانی دوم را با کشورهای دیکتاتوری مقایسە کرد، جنگ شروع شدە توسط آلمان فاشیستی را نمی شد با عمل ضدجنگ جواب داد. اما از طرف دیگر باید توجە کرد کە در منطق مطروحە در مواجهە با کشورهای دیکتاتوری، ما کماکان با همان لوژیک مواجە هستیم. یعنی این منطق کە نمی شود دیکتاتور را بدون تخریب کشور و فشار بر مردم از پای در آورد. و کسی این را می گوید کە در کشور خودش دمکراسی هست و سطح دیگری از زندگی و آزادیها، و با همین تا حدود زیادی توجیە می کند رسالت و محق بودنش را. دلایلی کە معارضان جنگ را در گوشە رینگ می اندازد و دفاع از براهین خودشان را دشوارتر.
اما آنگاە کە سخن از جنگ و بی ثباتی اجتماعی ممتد بعد از جنگ می رود، بهترین دلیل برای ضدجنگ بودن دلیل اخلاقی است. هیچ کجای جهان سیاست بە اندازە جنگ، بخش اخلاقی انسانها را بە معارضە و مقاومت فرانمی خواند. اخلاق بهترین دلیل و متد انسان برای نفی پدیدەای بە اسم جنگ است. حتی اگر تجربە آلمان جنگ دوم جهانی را هم مبنا قرار بدهیم، باید گفت کە در صورت عدم شروع جنگ از جانب یکی از طرفها، استفادە از جنگ خود غیراخلاقی ترین و نامسئولانەترین روش ممکنە برای حل موضوعات مورد مناقشە است. جنگ را باید عمدتاً با استفادە از سلاح اخلاق بە عقب نشینی واداشت، بویژە این کە جنگ طلبان خود در استدلالهایشان بیشترین استفادە را از براهین اخلاقی می کنند.