درختان لخت و بى برگ
پایان زمستان را نظاره گرند
باد وسوز سرماى بهمن ماه
طاقت فرساست
در آسمان آبى،
ابرهاى سفید آبستن باران
جا به جا مى شوند
نمى توان بیش ازاین،
منتظرماند
درافق مه غلیظ
با سرما وبارش باران
درآمیخته است
ناله هاى سرگردان و بى صدا
بغض ترکیده، زجه هاى پرطنین غم آلود
چه آسوده کشته مردگان،
آرمیده اند در زیرخاک
چه راحت، رفت وآمدهاى پیاپى
سکوت گورستان را بهم ریخته است
گویى ضیافتى است، مردگان
براى زندگان برپاداشته اند
بسیارى به سوى آرامگاه خویش،
راه در پیش گرفته اند
بسیارى از (( مزار)) خویش
به ((آرامگاه)) درشتاب هستند
نمى توان بیش ازاین، منتظر ماند
من اما، درجستجوى مزارى بى نام
گام برمى دارم.
رحمان