شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) اطلاعیه ای در خصوص برگزاری کنگره ۱۷ تنظیم می کند که دبیرخانه شورای مرکزی با قید تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۹۸ (۱۰ فوریه ۲۰۲۰ ) آنرا در سایت کارآنلاین درج کرد. دبیرخانه تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۹۸ را کنار امضاء خود می گذارد که خطای دبیرخانه بوده و منظور ۲۱ بهمن سالجاری ست که قرین با ۱۰ فوریه ست. نیاز به دقت چندانی نیست تا دریابی دبیرخانه خطای سهو یا عمدی را مرتکب شده یعنی ۹۵ روز پیش از برگزاری کنگره اطلاعیه منتشرمی شود، اطلاعیه ای با این فاصله زمانی بین نشر و اجرا کم نظیر ست. قطعا اشتباه چه سهو یا عمد باشد، برآمد، بی دقتی در ویرایش نهائی ست و سایت اخبار روز نیز عینا اطلاعیه مبتنی بر خطای تاریخ را بازنشر می کند، ضمن اینکه موظف به اصلاح خطای دبیرخانه نیست. طُرفه آنکه بازتاب خبر کنگره در سایت های فعال چپ یافت نمی شود. بهرحال شورای مرکزی دقیقا ۴ روز قبل از برگزاری کنگره خبر آنرا در دو سایت رونمایی می کند تا مثلا هواداران و علاقمندان سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت – را مطلع کرده باشد.
خلاصه قرار است کنگره ۱۷ سازمان ظهر جمعه ۱۴ فوریه ۲۰۲۰ – ۲۵ بهمن ۱۳۹۸ – شروع به کار کرده و در عصر یکشنبه ۱۶ فوریه سالجاری – ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ – پایان یابد تا در خلال آن موضوع اصلی دستور کار خود یعنی پرداختن به چگونگی فعالیت سازمان را مورد ارزیابی قرار دهد و قاعدتا هم باید تصمیم لازم را اتخاذ کند. اطلاعیه علت بررسی وضعیت سازمان را موازی کاری اعلام می کند؛ زیرا سازمان با تشکیل حزب چپ ایران (فدائیان خلق) از میزان فعالیت خود کاسته و بخش عمده فعالیت خود را به حزب چپ ایران (فدائیان خلق) منتقل کرد و در تقویت حزب کوشید و از فعالیت موازی با حزب اجتناب کرد. اطلاعیه تاسف خود را از عدم امکان پخش مجازی ابراز داشته و وعده انتشار گزارش مصوبات کنگره را می دهد تا تصمیم مناسب پیرامون چگونگی فعالیت سازمان را اتخاذ کند.
سرانجام کنگره ۱۷ سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت در زمان اعلامی برگزار می شود تا مثلا به هدف از پیش تعیین شده تعیین تکلیف سازمانی با پشتوانه تاریخ دست یابد. قطعا رفقا به خاطر دارند که پروژه وحدت سازمان هایی که به تشکیل حزب چپ ایران مزین به نام فدائیان خلق منجر شد، اگرچه پروژه وحدت بیش از دهسال طول کشید. ولی یکی از پیش شرط های تشکیل حزب منتج از وحدت، انحلال سازمان های تشکیل دهنده این پروژه بویژه سازمان مطرح و اثرگذار فدائیان خلق بود. بهرحال کنگره با همه عجله و شتاب برگزارکنندگان به پایان رسید و از دودکش اتاق کنگره دودی به نشانه تصمیم حفظ یا حذف سازمان بیرون فرستاده نشد و تاکنون نیز اثر و نشانی از چند خط در مورد نتیجه کنگره اطلاع رسانی در دست نیست تا دریابند که کنگره چه تصمیمی در مورد وضعیت حفظ یا حذف سازمان شان اتخاذ کرده و دیگر اینکه اگر به اجماع و تصمیمی در رابطه با حذف سازمان رسیده اند چرا افکار عمومی را در جریان قرار نمی دهند و اگر قادر به حذف سازمان از گردونه و سپهر سیاست نشده اند، چرا آن را رسانه ای نمی کنند تا هواداران و علاقمندان به نام و تاریخ فدائیان را در جریان امر قرار دهند که این جزئی از مسئولیت رهبری در برابر هواخواهان سازمان است. رهبری که مشروعیت خود را در حفظ اعتماد هواداران و علاقمندانِ نگهداشت نام و نشان سازمان شان اخذ کرده است و بی حضور و رای وسیع آنان نمی تواند و نباید دست به کاری کاری ستان بزند تا آتش بر هستی سازمان و علاقمندان بیفکند. آتشی که شراره های آن دامن همه را در بر خواهد گرفت.
شورای مرکزی رهبری فدائیان نیک می داند که هستی اجتماعی فدائیان در هیچ شرایطی قابل مبادله نیست تا حتی ما به ازای حزب نو تاسیس شود. حزبی که در شکنندگی آن شکی نیست و در تداوم آن نیز چندان اطمینانی وجود ندارد و نمی تواند فراتر از دیگر پروژه های اتحاد برود. بنابراین بعد از فروپاشی حزب چپ ایران، با سازمان می توان بنای پروژه وحدتی را بنا نهاد؛ ولی بی سازمان فدائی هرگونه تلاش برای اتحاد موثر واقع نخواهد شد. رفقا هواداران نیز چون ما تاکنون خاموشی گزیده ولی اینک باید سخن گفت و نوشت تا از بر باد داده شدن هستی سازمان و تاریخ آن جلوگیری شود. در رابطه با شرح رنج هستی اجتماعی از اخوان امید در روزگاران نومیدی یاری می جویم که به جا گذاشت بر لوح جان و تاریخ:
” آه می فهمی چه می گویم؟
ماه تولد در مسلخ قربانی ش کنند، ولی نمی دانند، بنابه دلائل متعدد بسمل کردن این اسطوره و تاریخ امکانپذیر نبوده و هر اقدامی در این راستا نقش بر آب می زند. من در شگفتم که در این راه فنای سازمانی با پیشینه ای تاریخساز چه سِری نهانست که با ما گفته نمی شود این عناصر در سایه چرا برای چندمین بار باید کاری کنند تا در تلاشی عبث و شاید عنودانه نماد مجسم جماعت عظیم را که به تعبیر شاملو:
” دل به دریا افکنانند
و به پا دارنده آتش ها” را از سپهر سیاست ایران خارج کنند. طالبان کنار گذاشتن نام و سازمان فدائیان به بهانه تقویت حزب نوپای چپ احتمالا از یاد برده اند که جنبش فدائیان و پدران و مادران سازمانی ش در میان ما و مردم دایره اعتماد را بوجود آوردند. اعتمادی که بسیار بی سابقه بود و اینک قرار است این اعتماد نه تنها در سطح اندک و محدود باقی نماند، بلکه عزم بر آن جزم کرده اند تا بجای عمل تاریخ ساز، کاری تاریخ سوز کنند که در این صورت در آن نه از تاک نشان ماند و بعد از آن نیز از تاک نشان. حالا برخی ها در سازمان ناخواسته اعتماد قاعده مند لازمه ساختار سترگی را نشانه رفته اند که در آن باید اعتماد به فدائیان بعنوان یک هنجار اجتماعی عمومی شده را منزوی و روانه تاریکخانه بایگانی تاریخ سازند. آیا اینان؛ طالبان محو و حذف سازمان براحتی بر اسب مراد و منظور سوار خواهندشد؟ بدون اندکی اغماض و تردید معتقدم که بنا به تجربه، اینان در این راه بازنده تاریخ خواهند بود.
قضاوت نهایی کُرزن*۱ دربارۀ ایرانیان نیز بسیار جالب است که چون ما فدائیان نیز ایرانی بوده و هستیم، شمول آن می شویم. کُرزن تعبیری به کار میبرد که میتواند مبنای نظریهپردازی دربارۀ «هویت ایرانی» باشد. کرزن پس از مقایسۀ ایرانیان با ملل مجاور میگوید ” تاریخ گواه است که ایرانیان نبوغ بقا دارند… «نبوغ بقا” چیزی که بارها در راه حذف سازمان مانع اساسی بوده و انگار دوباره بسیار به آن نیازمندیم.
پانوشت :
*۱- لرد جورج ناتانیل کُرزن (Curzon. G.N.)، از سیاستمداران و رجال معروف بیست و پنج سال اول قرن بیستم در بریتانیا، ایرانشناس انگلیسی در سال ۱۸۵۹در «بی شایر» انگلستان متولد شد. هرچند خاطره تلخ پافشاری او در عقد قرارداد ۱۹۱۹ با ایران، طبعاً داوری هر دانشپژوه ایرانی را درباره او متأثر می¬سازد. در آن تاریخ به اشاره او میان «وثوقالدوله» نخستوزیر ایران و «سر پرسی کاکس» نماینده دولت بریتانیا پیمانی به امضا رسید که مقامات انگلیسی را ناظر بر سازمانهای ارتشی و دارایی ایران میکرد.
مهرزاد وطن آبادی