در مناظره دوم نامزدهای انتخابات در مورد آموزشوپرورش به بیان دیدگاههای خود پرداختند اهم این سخنان به شرح زیر است.
قاضیزاده:
آینده هر کشوری را با حوزه آموزش عمومی آن میسنجند
آموزشوپرورش اصلیترین وزارتخانه ماست و بودجه آن باید از ۹ درصد به ۳۰ درصد افزایش پیدا کند
قالیباف:
طرحهای خوبی داریم برای آموزشوپرورش اما اجرا کجاست؟
سرانه بودجه آموزشوپرورش در دهه ۷۰، ۲۰ درصد بوده است
ما مهدهای کودک را باید قبل از مقطع ابتدایی، در اولویت قرار دهیم
پورمحمدی:
باید قدردان معلمان باشیم
آموزشوپرورش جای اختلافات سیاسی نیست.
طراحی روش تدریس متناسب با شرایط هر استان باید به استانها سپرده شود
زاکانی:
تعلیم و تربیت نظام پیشران کشور است
آموزشوپرورش هزینه نیست؛ سرمایهگذاری است.
پزشکیان:
باید خدماتی که به فرزندانمان در روستاها و شهر داده میشود یکسان باشد.
همانطور که ملاحظه میشود کاندیداها نهتنها در مناظره حرف جدیدی برای معلمان و آموزشوپرورش نداشتند بلکه در برنامههای خود هم آموزشوپرورش برایشان اولویت نیست. اگر اولویت بود فراتر از شعارهای پوپولیستی عمل میکردند. یکی از دلایل فقدان برنامه جدید آن است که این افراد همه پستهای حاکمیتی داشتهاند و کارنامه همه آنان امروز مقابل چشمان معلمان است.
معلمان در طی یک دهه گذشته روشنتر از قبل بر حقوق پایهای خود تاکید کردهاند. تجمعات برگزارشده و بیانیه و مواضع تشکلهای صنفی سند روشنی برای شناخت مطالبات معلمان است. معلمان بارها اعلام کردهاند که خواهان حقوق و دستمزد بالای خط فقر هستند، برای دانش آموزان بهخصوص برای کودکان در مناطق محروم خواهان آموزش رایگان و باکیفیت هستند و تحقق اینها را از طریق تشکل یابی مستقل و سازماندهی میسر میدانند. شعار «معلم زندانی آزاد باید گردد» یک شعار محوری و خواسته اصلی معلمان است. نه به آموزش ایدئولوژیک و دفاع از حقوق کودکان بازمانده از تحصیل همواره مورد تاکید تشکلها و معلمان بوده است.
حال سؤال اساسی این است که کدامیک از این مدعیان و هوادارانشان این مطالبات برایشان مهم است؟ اصلاً این افراد با آن گذشته تاریکی که دارند میخواهند به این مطالبات پاسخ دهند؟ پاسخ مشخص است نگاهی به برنامه نداشته و موضعگیریهای آنان نشان میدهد آنها فقط کلیگویی میکنند و اگر چیزی هم از معلم میگویند ربطی به این مطالبات ندارد. اینجا مسئله اصلاً توانایی پاسخ به مطالبات نیست. مسئله این است که این نامزدها اصلاً باور به این مطالبات ندارند.
حال سؤال اساسی دیگری که اینجا مطرح میشود این است که کسانی که در کسوت معلمی، مردم و بهویژه معلمان را به شرکت دعوت میکنند، آیا با گذشته این افراد آشنایی ندارند؟ آیا آنها مسئولیت وعدههای این کاندیداها را به عهده میگیرند؟ کسانی که امروز هیزم این انتخابات شدهاند آیا در مورد آتشی که به معیشت معلم شاغل و بازنشسته افتاده بیخبرند؟ اینها سؤالاتی جدی و مهم است که بدون حب و بغض باید به آن پاسخ داد.
تکلیف تشکلهای وابسته به جناحهای سیاسی مشخص است. امروز اصلاحطلبان به دنبال تحقق شعار “هر فرهنگی یک ستاد” کمپین و همایش به راه میاندازند و ازآنجاییکه پزشکیان هیچ برنامهای برای فرهنگیان ندارد بخشی از مطالبات معلمان را لیست میکنند و میگویند «دیدگاههای پزشکیان با مطالبات بر حق معلمان همپوشانی زیاد دارد» تا هر طور شده معلمان را به سمت خود بکشند. اصولگرایان هم با نادیده گرفتن عملکرد کاندیداهای موردحمایت خود که زندگی فاجعهبار برای معلمان رقمزدهاند همچنان به دنبال سبد رأی معلمان هستند و با کلیگویی و شعارهای دروغین مسئولیت عملکرد خود را به عهده نمیگیرند. اینها برای رسیدن به مقاصد سیاسی به نام ایران و به نام معلمان شعار میدهند. مخاطب این نوشته این افراد و جریانات نیستند بلکه معلمانی هستند که فکر میکنند از این تنور، نانی نصیب مردم و معلمان خواهد شد. آنها باید پاسخگوی عملکرد خود باشند.
برگرفته از کانال تلگرام «فراسوی کندوکاو»
https://t.me/farasookandokav