چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۰۷:۲۰

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۰۷:۲۰

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!
یادمان باشد که هرچه جامعه ضعیف‌تر شود، از فرصت‌ها و شانس‌هایی که در مسیر بهبود، تغییروتحول  پیش خواهد آمد، کمتر می‌توانیم استفاده کنیم و شانس‌های آینده ایران را از دست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کیوان صمیمی
نویسنده: کیوان صمیمی
انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی
جزئیات کشته شدن راضيهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!
سوم تیر ماه جاری رسانه‌ها نوشتند که دختری جوان به نام «راضیهٔ رحمانی» اهل روستای گویژه در شهرستان نورآباد استان لرستان با شلیک یکی از مأموران نیروی انتظامی جان باخت....
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!
نهضت آزادی ایران در ادامه راهبردی که در مرحله اول در پیش گرفت، اتحاد ملت و تجمیع همه معترضان در مرحله دوم انتخابات را برای مقابله با مخالفان آزادی و...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
انتخابات مهندسی شده، راه يا بی‌راهه؟
    خانم وسمقی در ارتباط با انتخابات ریاست حمهوری در ایران تحلیلی داشته است. خانم وسمقی، زین میان؛ بر این باور است که اصلاح‌طلبان، اگر گمان می‌کنند که حکومت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی
جرون
جرون، ای سیلی خورده ی زمان، ای معامله های پشت پرده ی آن زمان، ای تاریخ دیروز و امروز من، از رنگ و شرنگ، تا کیسه های زر ...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
تحلیل مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران...
در این مقاله، میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال‌های 1400 و 1403 را مقایسه کرده و همچنین به تحلیل اختلاف بین نتایج نظرسنجی‌ها و نتایج واقعی انتخابات...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: م. آذری
نویسنده: م. آذری

منزل‌گاه پویایی انقلاب عمومی و ضرورت‌های آن

انقلاب نمی‌شود اگر وجدان همگانی بر خفقان‌آور شدن فضای فرهنگی و ویران شدن نیروهای محرکه و رابطهٔ مسلط – زیر سلطه و ترکیبی که در این رابطه به کار می‌رود و مرگ و ویرانی ببار می‌آورد، دانش روشن پیدا نکند. این دانش روشن حاصل کار اندیشمندانی می‌شود که چشم‌انداز جامعهٔ باز و تحول‌پذیر را به روی جامعه می‌گشایند.

درست زمانی که در ایران، جوانان را از آرمان‌یابی و آرمان‌خواهی می‌ترسانند، از آرمان‌جویی می‌ترسانند که، بدون آن، جوان کارپذیر و بسا بی‌وجود می‌شود، شتاب برهم افزوده شدن مسیله‌ها و بن‌بست فکری، انسان‌ها را با «شوک آینده» روبرو کرده‌ است و اهل اندیشه همگان را به اندیشیدن دربارهٔ جامعهٔ آرمانی و پیش‌نهاد کردن آن فرا می‌خوانند تا مگر آینده به مهار انسان درآید. انقلاب‌ها که روی‌ داده‌اند، همه هدفمند بوده‌اند. هدف آن‌ها، تغییر ساختارها (= رابطه‌ها و ترکیب نیروهای محرکه که در این رابطه‌ها به کار افتند و پاسدار آن‌ها نیز می‌شوند) بوده ‌است. از این‌رو، هر انقلابی، آرمان‌شهر خویش را داشته ‌است. بنا بر بیان انقلاب ضد سلطنتی ایران، با متحقق گشتن اصول بیست‌گانه، ایرانیان شهروندانی حقوقمند و شرکت‌کننده در ادارهٔ امور خویش و بناکنندهٔ دموکراسی شورایی می‌شدند. هرگاه بنای جامعهٔ آرمانی را با شرکت در ادارهٔ امور جامعهٔ خویش آغاز می‌کردند، هرگاه استقرار جمهوری را استقرار رابطهٔ حق با حق فهم می‌کردند و این رابطه را جانشین رابطهٔ مسلط – زیر سلطه می‌کردند، در بنای آرمان‌شهر شرکت کرده بودند و آرمان‌شهر بنا می‌شد.

بایستی بدانیم تحول عمومی روابط سلطه‌گر- زیر سلطه، به مرحلهٔ بحران عمومی رسیده است. این بحران که در اشکال گوناگون بروز می‌کند و همهٔ کشورهای جهان را در بر گرفته است، تنها بحران اقتصادی نیست، هر چند در کشورهای شرق و غرب بیش‌تر در شکل اقتصادی بروز کرده است. تنها بحران سیاسی – نظامی نیست، هر چند در کشورهای زیر سلطه به صورت انقلاب و جنگ بروز کرده است. با آن‌که این جنگ‌ها که سلطه‌گران به کشورهای ما صادر می کنند، مانع از تشدید بحران بیکاری و پدیدهٔ اقتصادی جدید که از آن به رکود همراه با تورم تعبیر می کنند، شده است، اما عواملی بنیادی‌تر دارند. این بحران تنها بحران ایدیولوژیک نیست، هر چند این بحران جهانی است و در کشورهای «رشدیافته» همان‌قدر شدید است که در کشورهای زیر سلطه‌ای که رژیم‌های‌شان به نمایشگاه‌های شکست ایدیولوژی‌ها بدل شده‌اند. این بحران تنها اجتماعی نیست، هر چند در همه جا بر بحران‌های اجتماعی سابق، بحران انقطاع نسل‌های جدید از نسل‌های پیشین نیز افزوده شده است. این بحران عمومی و همه‌جانبه و جهانی است.

تجددطلبی لیبرالی و مارکسیستی حاکم که تحقیر گذشته دینامیسم‌شان را تشکیل می‌داد، اینک در برابر آینده‌ای که پیشخور شده و هم خالی شده، وحشتزده و گیج و گنگ شده‌اند. ساکنان زمین زیر فشار قهری که هر لحظه بر قدرت مقاومت‌ناپذیرش افزوده می‌گردد، در جوی که نابرابری آن را سراسر خصومت کرده است، در لبهٔ این پرتگاه ایستاده‌اند. آیا بزرگی خطر، آنان را بر آن می‌دارد که در زیر نقاب دشمنی، در یک‌دیگر برادری بجویند و بر تقدیری که از پیش بر خود حاکم کرده‌اند، شورش کنند و از افتادن در خلاء پایان ناپیدا سرباز زنند؟ پاسخ این سئوال تلاش عمومی برای طرح تمدنی جدید است.

اما این طرح ره‌آورد آن انقلاب عمومی است که مشخصهٔ زمان ماست. تنها تلاش مجموعه‌های انسانی که می‌کوشند روابط درونی و بیرونی خود را در جهت به دست آوردن استقلال و بسط آزادی‌ها، بازجستن هویتی در رشد از راه رها کردن استعداد توده‌ها و خلاق کردنشان، نیست که از آن به انقلاب تعبیر می‌کنند، بلکه مجموعهٔ تغییرهای شگرفی که در جریان تحول عمومی پدیدار شده‌اند، به حکم بحران‌هایی که در آنیم، دگرگونی بنیادی یعنی انقلابی است که انجام گرفته است و می‌گیرد. به یک چند از این تغییرهای بنیادی که به دنبالهٔ بحث راجع می‌شوند، اشاره کنیم:

نخبه‌گرایی ارسطویی و افلاطونی که بنا بر آن خیز تود‌ه‌های مردم در اطاعت از نخبه‌هاست که کم و بیش خمیرمایهٔ ایدیولوژی‌های (خواه راست، خواه چپ) پیش از جنگ جهانی دوم و دو دههٔ بعد از این جنگ را تشکیل می‌داد، امروز اگر به کلی بی‌اعتبار نشده باشد و مشارکت «توده‌ها» را در ادارهٔ امور خود اگر به طور کامل پذیرفته نشده باشد، دست کم شرکت محدودشان از موافقت عمومی برخوردار است.

امروزه تئوری‌های دیکتاتورهای آمریکای لاتین و دیکتاتورهای ولایت مطلقهٔ فقیه و دیکتاتورهای چپ (بعثیسم و مدل روسی و …) از اعتبار افتاده‌اند.

یکی دیگر و از مهم‌ترین تناقض‌هایی که قدرت‌های بزرگ با آن روبرو هستند، همین است که در عین این‌که این‌گونه دیکتاتورها را سرزنش می‌کنند که چرا قادر نشده‌اند «رشد اقتصادی را با لیبرالیسم سیاسی» توام کنند، ناگزیر از آن‌ها حمایت می‌کنند، حمایتی که خود نیز نمی‌توانند آنرا توجیه کنند. آن را از افکار عمومی خود مخفی می‌کنند و وقتی آشکار می‌شود، چون گذشته نمی‌گویند رژیم تحت حمایتشان  قابل دفاع است، می‌گویند با خطر رقیب روبرویند (آمریکا با دخالت خود خطر روسیه را در آمریکای لاتین و هر جای دیگر دنیا دفع می‌کند و روسیه، خطر آمریکا را در مناطق زیر سلطه خود!). بدین قرار وجدان به آزادی به مثابه یک ضرورت و وجدان به شرکت توده در ادارهٔ امور خویش، جهانی شده و زمان به زمان قوت می‌گیرد. با آن‌که ما در آغاز این انقلاب ذهنی بزرگی هستیم، می‌توانیم با امید بسیار بگوییم که بازگشت‌ناپذیر است.

تضاد روح با ماده که کشورهای ما در یک قرن، بلکه دو قرن گذشته با آن در شکل تضاد مذهب (که دژ هویت بود) با ماتریالیسم غربی مهاجم روبرو بود، جای خود را در همه جا به تمایل آشتی روح و ماده سپرده است. هیچ بر آن نیستم بگویم دو عصر که در اولی روح سلطه داشت و ماده پست شمرده می‌شد و در دومی که ماده سلطه می‌جست و با رنسانس روح و مظاهر آن را از صحنه می‌راند، اینک به طور کامل به پایان رسیده‌اند، اما وقتی روح به همه جا حتی آزمایش‌گاه‌های علمی راه می‌جوید، وقتی در جریان انقلاب‌های دوران ما، مذهب با رشد آشتی می‌کند، دست کم می‌توان از آغاز یک انقلاب بزرگ و جهان‌شمول سخن به میان آورد. انقلابی که برای جامعه‌های واپس‌مانده نوید یک جهش بزرگ است.

جا دارد از یک واقعیت اجتماعی و فرهنگی سخن به میان آورم که به نظرم واجد اهمیتی به تمام است. در آزمایش انقلاب ضد سلطنتی ایران متوجه این امر شدیم که ارتقاء وجدان عمومی شرط بروز استعدادهای بارور است. به سخن دیگر وجدان عمومی را می‌توان به زمین تشبیه کرد. در باغ لاله روید و در شوره‌زار خس. به خود گفتم اگر این معنی در سطح یک جامعه صدق می‌کند، باید در سطح جهانی نیز صدق کند. اینک می‌توان گفت، مطالعات مرا به این نتیجه رسانده است که در کشورهای رشدیافته نیز نه تنها وجدان عمومی منظرهٔ جزیرهٔ کوچک رشد را در اقیانوس بزرگ فقر کامل، منظره‌ای سخت زشت و تحمل‌نکردنی می‌یابد، بلکه متوجه این واقعیت شد که رشد سریع تکنولوژی در صورتی که با تعمیم علم و ارتقاء فرهنگ چند میلیارد انسان همراه نگردد، از خطرات دیگر گذشته، جامعه‌های غربی را نیز با خطر عقیم شدن استعدادها روبرو می‌گرداند. در حقیقت اگر علم و تکنولوژی به سرعت رشد کنند و کارگران و دهقانان و حتی پزشکان و معلمان و مهندسان و تکنسین‌های جامعه‌های رشدیافته زود به زود خود را با پیش‌رفت‌های علمی منطبق نکنند، بحران کنونی کار، تشدید خواهد شد و ناگزیر باید به یکی از دو راه حل توسل جست:

– یا باید به حکم رقابت کنونی گردن گذارد. در آن صورت آدم‌های مصنوعی جای آدم‌ها را خواهند گرفت و در جامعه‌ها روز به روز بر «بیکاران فنی» افزوده خواهد شد.

–  یا باید از استفاده از پیش‌رفت‌های علمی و فنی چشم پوشید.

وقتی مسئله را در مقیاس جهان در نظر بیاوریم، می‌بینیم پیش‌خور کردن وقتی با از دست رفتن زمینهٔ کار اندیشه و عمل و با عدم ارتقاء وجدان عمومی همراه می‌شود، آینده را از هم‌اکنون تاریک، سخت تاریک به نظر می‌آورد.

آگاهی بر این واقعیت که رشد علمی در روابط مسلط – زیرسلطه، به توسعهٔ نادانی انجامیده و می‌انجامد و شعور به این واقعیت که بدون ارتقاء فرهنگ‌های مجموعه‌های بشری فرهنگ‌ها از باروری روی به عقیم شدن می‌آورند، در مراحل ابتدایی رشد خویش است.

بدین‌سان آشتی میان روح و ماده، راه را برای یک تغییر بنیادی در احساس مجموعه‌های بشری نسبت به یک‌دیگر باز کرده است. در حقیقت احساس هم‌سرشتی و هم‌سرنوشتی میان ساکنان زمین را تقویت کرده است و تمایل به فراهم آوردن اسباب رشد همه‌ انسانیت را افزون ساخته است. هنوز زود است بگوییم دیگر ناسیونالیسم بر پایهٔ تضاد با دیگران تعریف نمی‌شود. این‌قدر هست که بگوییم این تعریف در حال بی‌اعتبار شدن است.

در گذشته، انقلاب، به خصوص وقتی به خاطر استقلال ملی انجام می‌گرفت، در جامعه‌های غرب احساس خصومت برمی‌انگیخت. این تمایل دچار دگرگونی بنیادی شده است. انقلاب ضد سلطنتی ایران به کمک حمایتی همه‌جانبه و جهانی انجام گرفت. به طور قطع نخستین بار بود که انقلابی در کشوری انجام می‌گرفت و در همه جا حسن استقبال می‌شد. این امر نتیجهٔ عوامل زیر بود:

۱- طی ۳۰ سال مخالفان رژیم استبدادی شاه، ا فکار عمومی جهان را از حقایق اوضاع ایران آگاه کردند.

۲- غرب در بحران عمومی فرو می‌رفت و دیگر افکار عمومی تحمل نمی‌کرد که دولت‌های‌شان از رژیم‌های استبدادی و فاسد دفاع کنند.

۳- و به نظر می‌رسد مردم عادی جامعه‌های غربی نه تنها انقلاب‌ها را دیگر مضر به حال خود نمی‌یافتند، بلکه لازمهٔ بهزیستی خود می‌شمردند. انقلاب ایران، اگر نخستین انقلابی باشد که افکار عمومی جهانی با مردم ایران در پیروزیش شرکت جسته‌اند، واپسین آن نخواهد بود. به رغم تمایل ملاتاریا به استبداد و اثرات آن بر افکار عمومی در جامعه‌های غربی، هنوز تمایل به دفاع از انقلاب‌ها، تمایل غالب است. این انقلاب در طرز فکرها، نیز جهانی و از شگرفی‌های عصر ما است. شگرف‌تر این‌که اعتبار هر انقلاب در افکار عمومی جهانی نسبت مستقیم با کم و کیف هدف‌های آن انقلاب دارد. در مجموع برای این‌که انقلابی از وسیع‌ترین حمایت‌ها در افکار عمومی جهانی برخوردار گردد، باید به دست آوردن استقلال و ایجاد تغییرات بنیادی اجتماعی و دموکراسی و بنای هویتی را هدف قرار دهد که از راه رشد، گذشته و حال و آینده را به هم پیوند دهد.

پیش از این گفتم که حاکمان جامعه‌های زیرسلطه نسبت به سلطه‌گران احساس مخالف دارند. آن‌ها را شرّ می‌شمارند و اینک می‌گویم وقتی قضاوت مسئولان قدرت‌های بزرگ را دربارهٔ مسئولان کشورهای زیر سلطه‌شان می‌خوانیم، وقتی احساس تحقیر عمومی را نسبت به این مسئولان مشاهده می‌کنیم، می‌توانیم با اطمینان خاطر بگوییم، یکی دیگر از بزرگ‌ترین موانع تحول‌های انقلابی در جهان از میان رفته و این امید بزرگ به توانایی انسان در یافتن راه حل برای بحرانی به وجود آمده که از روابط سلطه پدید آمده است.

گذشته از این انقلاب‌های بنیادی در طرز فکرها و انقلاب علمی و تکنولوژیک، باید از انقلاب عینی مهمی سخن به میان آورد و آن این‌که میان افزایش قدرت تخریبی ابرقدرت‌ها و قدرت کنترل آن‌ها بر جهان نسبت معکوسی برقرار شده است. پیروزی انقلاب ایران بر ضد سلطهٔ آمریکا بدون این‌که مردم ایران به روسیه تکیه کنند و قیام مردم افغانستان بر ضد سلطهٔ روسیه در عین این‌که بیانگر پیدایش وجدان جهانی و بیرون رفتن از روابط قدرت‌های جهانی است، افشاگر وجود و رشد بحران در درون دو ابرقدرت و نشانهٔ بارزی بر محدودتر شدن امکان مداخله، از نوع مداخلات پیش از جنگ دوم و در دو دههٔ اول بعد از جنگ، این دو قدرت بزرگ است. این راست است که اینک می‌کوشند از راه جنگ‌ها، به خصوص جنگ‌های فرسایشی مانع از آن شوند که مهار امور به کلی از دستشان به در رود، اما همین جنگ‌ها در عین حال بیانگر ضعف روزافزون آن‌ها نیز هستند. چرا که بر افکار عمومی جهانی واضح می‌کنند که غول‌ها آن‌قدر بزرگ شده‌اند که دیگر مثل سابق قادر به تکان خوردن نیستند. ناگزیر کار را بر عهدهٔ کوچک‌ترها گذارده‌اند. امروز رژیم ملاتاریا نقش کوچک‌ترها را ایفا می‌کند و تمام تلاشش متوقف کردن جنبش همگانی مردم ایران است.

برای تغییری بنیادین آیا به جایی رسیده‌ایم که بتوانیم بگوییم نسبت به تولید و مصرف قهر و خطراتش وجدان روشنی به وجود آمده است؟ با وجود افزایش سرسام‌آور بودجه‌های نظامی و با وجود توسعهٔ شتاب‌گیر بازار سلاح، چگونه می‌توان گفت جهان می‌تواند بر بحران خطرناک مسابقهٔ تسلیحاتی فایق آید؟ البته همواره این خطر وجود دارد که سلاح‌های انبارشده، در یک جنگ عمومی به کار افتند و به حیات بر روی زمین پایان بخشند. با وجود این تحول توانایی به ناتوانایی قدرت‌های جهانی، سبب شده و می‌شود که مردم کشورهای ما فرصت آزاد شدن و رشد بیابند و دو جریان در نقطه‌ای خطر به کار افتادن سلاح را رفع کنند. به سخن دیگر تغییر بنیادی مناسبات سلطه‌گر – زیرسلطه استفاده از سلاح را در یک جنگ جهانی بی‌معنی گرداند. بدین قرار، بنا بر یکی از دو احتمال، احتمال خوش‌بینانه، انقلاب از وابستگی به استقلال، از استبداد توتالیتر به دموکراسی و از پیش‌خور کردن به رشد، سبب رهایی جهان از بزرگ‌ترین خطری می‌گردد که انسانیت هرگز در تاریخ خود با آن روبرو نشده بود. آیا این معنی به وجدان‌های «ملی» راه نجسته است؟ پاسخ مثبت است.

و بالاخره وقتی که دو جریان ناهماهنگ یکی پیش‌خور کردن و از پیش متعین کردن تحول جامعه‌ها و دیگری افزایش انفجارآمیز جمعیت، زمان به زمان بر شدت بحران می‌افزایند، دو راه حل بیش‌تر نمی‌ماند:

یا باید انبارهای قهر را به روی چند میلیارد انسان خالی کرد و بحران را از این راه حل کرد.

یا باید علم و تکنیک را به خدمت عمران طبیعت در همه جای جهان گمارد و گذاشت که جامعه‌های از رشد مانده از راه رشدی واقعی به مهار کردن افزایش جمعیت موفق شوند. از این گذشته جهان ما از آن مرحله گذشته است که مسئله، مسئلهٔ حفظ نظام اجتماعی پیشین یا تغییر آن باشد. ما در دو قرن پیش نیستیم. در روابط سلطه‌گر – زیر سلطه و همراه تحول این روابط، نظام جامعه‌های زیر سلطه متلاشی شده است. بر اثر این تلاشی، شکل‌بندی‌های پیشین به طور بازگشت‌ناپذیر دگرگون شده‌اند. مسئله‌ای که امروز طرح می‌شود ضرورت انقلاب اجتماعی به معنای تغییر ساخت‌ها نیست، بلکه مسئله نوع این تغییر و روش‌هایی است که برای این تغییر باید به کار برد و نتایج منتظر است. اگر دربارهٔ این مسائل اختلاف نظر باشد، در بارهٔ ضرورت تغییر ساخت‌های اجتماعی، اتفاق نظر وجود دارد. اگر جریان انقلاب به این‌جا رسیده باشد که وجدان به جهانی بودن مسائل و بحران‌ها عمومی شده باشد و اگر وجدان به این واقعیت که جنگ عمومی به معنای بر باد دادن هستی است، باید پذیرفت که احتمال خوش‌بینانه و قوی‌تر این است که انقلاب‌ها به یک انقلاب بزرگ می‌انجامند: انقلاب از رشد ماندگی به رشد عمومی بشریت. در حقیقت اگر این احتمال تحقق پیدا نکند، اگر انقلاب نظامی را بر نیندازد که اینک از شرح پویایی‌هایش آسوده‌ایم، بحران انسان و طبیعت را تباه خواهد کرد. ملاحظهٔ سرانجام ناسیونالیسم مثبت و همهٔ ایئیولوژی ستایشگر وابستگی و تشبه‌جویی … امکان می‌دهد که انسان با احتیاط و امید جانبدار پیروزی احتمال اول بشود.

از همین منظر انقلاب‌ها به دو صورت انجام گرفته‌اند. در گونهٔ اول، شرکت جمهور مردم در جنبش از راه اعتصاب همگانی و ادامهٔ آن تا زمانی که استبدادیان، دولت را به بدیل  بیانگر ارادهٔ ملت بسپرند. چرخ انقلاب ایران را نیروی محرکهٔ سیاسی به حرکت درآورد و مردم با دست زدن به اعتصاب همگانی، در آن شرکت کردند. رﮊیم شاه وقتی سقوط کرد که دستگاه اداری نیز اعتصاب کرد. فرار سربازان از سربازخانه به قول سران ارتش، ارتش را چون برف آب کرد. دولت بدون قلمرو شد و سقوط کرد. گونهٔ دیگر این ‌است که نیروی محرکهٔ سیاسی، قشرهای جوان از زن و مرد، جنبش را به ترتیبی پیش ببرد که قوای سرکوب رژیم فرسوده گشته و از توان بیفتند. در این‌ روش، جمهور مردم بسا حمایت می‌کنند، اما دست به اعتصاب همگانی نمی‌زنند. در مصر و تونس این‌ روش، در مرحلهٔ برکنار شدن بن‌علی و مبارک، موفقیت‌آمیز شد. در هر دو گونه، انقلاب به هدف‌های خود نرسید. از جمله بدین‌ خاطر که جنبش‌های انقلابی کیفیت لازم را نجست:

انقلاب وقتی پیروزی کامل می‌یابد که هر انسان عضو جامعه و وجدان جامعه بر حقوق انسان و حقوق شهروندی و حقوق ملی و حقوق جهانی و حقوق طبیعت، وجدانی شفاف می‌یابد و شهروندان و جامعهٔ آن‌ها اگر نه عامل به حقوق، دست کم متمایل به عمل به حقوق می‌شوند. چنین جنبشی از راه تمرین دموکراسی شورایی ادامه می‌یابد. انقلاب وقتی پیروزی کامل می‌یابد که وجدان تاریخی از راه نقد عوامل شکست جنبش‌ها و چرایی پیدایش و دوام عمر دولت جباران و نیز نقد هر آن‌چه با حقوق سازگار نیست، رابطه‌ای را میان انسان‌های مستقل و آزاد با گذشته و حال و آینده بر قرار می‌کند و به اعضای جامعه امکان می‌دهد با اعتیاد به اطاعت از قدرت (ماندن در مدار بستهٔ مسلط – زیر سلطه و به کاربردن ترکیب نیروهای محرکه با زور و به کار بردنش در تخریب) مبارزه کنند و خویشتن را از اعتیاد برهند. ترک این اعتیاد تعیین‌کننده‌ است، چرا که آگاهی بر حقوق خود و نیز شعور بر ویرانگری قدرت، سبب ترک اعتیاد نمی‌شود. ترک اعتیاد نیاز به بیرون آمدن از مدار بسته و تمرین همه‌روزهِٔ زندگی در مدار باز مادی ↔ معنوی دارد. نیاز به عمل کردن به حقوق خود و افزودن مداوم به خودانگیختگی (استقلال و آزادی) دارد. نیاز به اندیشه و خیال و گفتار و کردار را از زور خالی کردن مستمر دارد. در خور تکرار است که ابهام‌زدایی تنها شفاف‌ کردن دولت و نظام اجتماعی که نفی می‌شود، نیست، بلکه شفاف‌ کردن نظام اجتماعی و دولتی که جانشین می‌شود نیز هست. از این‌رو، ابهام‌زدایی به نقد اندیشه‌های راهنما محدود نمی‌شود. بلکه  شامل حقوقِ همهٔ حقوق‌مندان در جامعهٔ جدید و رابطهٔ ملت با  دولت حقوق‌مدار نیز می‌گردد. انقلاب از وجدان همگانی فرمان می‌برد، پس برای این که جمهور مردم در جنبش شرکت کنند، می‌باید بازیافت حقوقی هدف شود که همگانی هستند. اما آیا حقوقی که همگان از آن برخوردارند، با حقوقی که انسان دارد و با حقوق شهروندی و حقوق ملی و حقوق جهانی و حقوق طبیعت، تضاد پیدا می‌کنند؟ بی‌تردید نه. بایستی دانست که اتحاد ملی که انقلاب را میسر می‌کند، حاصل چشم‌پوشی صاحبان حقوق از حقوق خود نگردد. چرا که چنین چشم‌پوشی این اتحاد را ناممکن می‌کند. در انقلاب ایران، این حقوق فراموش نشدند. بیان شدند. اما بعد از پیروزی انقلاب، در جریان مبارزه بر سر تصرف دولت، این حقوق انکار شدند. برای مثال، استقلال و آزادی تعریف در خور جستند و برنامه‌ای یافتند که اجرایش سبب برخورداری از استقلال و آزادی می‌شد. اما اجرای این برنامه بازسازی استبداد در وابستگی را ناممکن می‌ساخت. از این‌رو پیروان این و آن بیان قدرت، مانع اجرای برنامه شدند. هم حقوق انسان و هم منزلتی که زنان می‌باید بازمی‌یافتند و هم حقوق زحمتکشان و هم حقوق اقلیت‌های قومی و دینی، در بیان راهنمای انقلاب، پذیرفته شدند. در جریان بازسازی استبداد بود که این حقوق انکار شدند.

انقلاب نمی‌شود اگر وجدان همگانی بر خفقان‌آور شدن فضای فرهنگی و ویران شدن نیروهای محرکه و رابطهٔ مسلط – زیر سلطه و ترکیبی که در این رابطه به کار می‌رود و مرگ و ویرانی به بار می‌آورد، دانش روشن پیدا نکند. این دانش روشن حاصل کار اندیشمندانی می‌شود که چشم‌انداز جامعهٔ باز و تحول‌پذیر را به روی جامعه می‌گشایند. انقلاب موفق، نیازمند آلترناتیوی است که ویژگی‌های برشمرده را داشته باشد. شرکت همگان در جنبش نیازمند بیرون آمدن از لباس ترس و بازیافتن توانایی و امید و شادی ذاتی حیات و یافتن آرمان‌شهری است که در جا باید دست به کار بنای آن شد. انقلاب نمی‌شود مگر با برقرارشدن رابطهٔ مستقیم میان شرکت‌کنندگان در جنبش با واقعیت‌ها. بدین‌ قرار، بهشت مجازی ساختن و آن‌ را جانشین آرمان‌شهری کردن که جمهور مردم ساختن آن ‌را، در جا، آغاز کنند، جنبش همگانی ممکن می‌شود، اما این جنبش کامیاب نمی‌گردد. جنبش همگانی وقتی کامیاب می‌شود که مردم با داشته‌های خود، در باز و تحول‌پذیر‌کردن نظام اجتماعی شرکت ‌کنند. انقلاب و پیروزیش کامل می‌شود وقتی در برابر اصل، اصل و نه فرع قرار گیرد: در برابر وابستگی، استقلال، در برابر استبداد، آزادی، در برابر ولایت مطلقهٔ فقیه یا حزب پیش‌آهنگ و یا بخش مدرن و سازمان‌یافتهٔ جامعه (نیروی مسلح)، ولایت جمهور مردم، در برابر «رهبر» صاحب حق امر و نهی و ملت مکلف به اطاعت، جامعه و شهروندان حقوق‌مند و دولت حقوق‌مند در خدمت شهروندان صاحب حقوق و حق شرکت در ادارهٔ امور خویش شوند. انقلاب همگانی می‌شود به یمن رها شدن جمهور مردم از ترس‌ها. انقلاب‌ها تا وقتی دو ترس از میان نرفته‌اند، روی نداده‌اند: ترس از وضعیت نامعلوم «بعد از سقوط رژیم جبار» و، ترس از «انقلاب فرزندان خود را می خورد». این دو ترس یک‌دیگر را تشدید می‌کنند و با ترس‌های دیگر ترکیبی را به وجود می‌آورند که مانع از روی آوردن به جنبش می‌شود. چنان‌ که، ترس از به هم ریختن وضعیت کشور و جولان‌گاه گروه‌های مسلح شدنش را این ترس که انقلاب فرزندان خود را می‌خورد تشدید می‌کند. زیرا این‌ طور پنداشته می‌شود که چون انقلاب فرزندان خود را می‌خورد، پس یا بار دیگر، استبداد برقرار می‌شود و یا، برای‌ مثال، ایران به سرنوشت عراق و افغانستان و لیبی و سوریه گرفتار می‌شود. اما انقلاب فرزندان خود را نمی‌خورد. بر جا ماندن دولت قدرت‌مدار و ستون پایه‌های قدرت، بنا بر این، ماندن در رابطهٔ مسلط – زیر سلطه است که به قدرت‌طلب‌ها فرصت می‌دهد دولت را تصرف کنند و فرزندان انقلاب را از میان بردارند. این دروغ که انقلاب فرزندان خود را می‌خورد، با استفاده از منطق صوری، ساخته شده و واقعیت‌های بسیار مهم را از دید جمهور مردم می‌پوشاند.

انقلاب می‌شود وقتی هیچ قشر از قشرهای جامعه و هیچ قوم از اقوام بیرون از آن نمانند. برای مثال، کارکنان دولت از کارمندان و کارگران و نیز افراد قوای مسلح، می‌باید سرنوشت بهتری را از تحول بنیادی انتظار داشته باشند. در انقلاب ضد سلطنتی ایران، شرکت کارکنان دولت در جنبش همگانی و پیوستن نیروهای مسلح به مردم، نقش تعیین‌کننده‌ای در پیروزی آن پیدا کردند. با وجود این، بعد از سرنگونی رﮊیم شاه، هزینهٔ بازسازی دولت استبدادی به آن‌ها تحمیل شد. شفاف کردن وضعیتی که کارکنان دولت و نیروهای مسلح، در پی پیروزی جنبش پیدا می‌کنند و تضمین آن از سوی آلترناتیو و جمهور مردم کاری است که می‌باید بلادرنگ انجام بگیرد. اما قطعی‌ترین تضمین شرکت خود آن‌ها در پیش‌برد جنبش و عضویت‌شان در نیروی محرکهٔ جنبش و از توان انداختن قوای سرکوب است.

 

 

 

 

تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند, ۱۴۰۱ ۵:۵۶ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

به یاد هماره‌سبز رفیق حمید اشرف و یکایک فداییان جان‌باختهٔ خلق!

در روز جان‌باختگان فدایی، یاد تمامی دیگر جان‌باختگان راه آزادی، برابری و عدالت را نیز گرامی می‌داریم و باور داریم که دادخواهان کشتارهای خونین این چهاردهه راهی را که تاکنون با پایداری خستگی‌ناپذیری رفته‌اند، تا روشن شدن همۀ حقایق و محاکمه آمرین و عاملین قتل عزیزان‌شان ادامه خواهند داد.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

به یاد هماره‌سبز رفیق حمید اشرف و یکایک فداییان جان‌باختهٔ خلق!

در روز جان‌باختگان فدایی، یاد تمامی دیگر جان‌باختگان راه آزادی، برابری و عدالت را نیز گرامی می‌داریم و باور داریم که دادخواهان کشتارهای خونین این چهاردهه راهی را که تاکنون با پایداری خستگی‌ناپذیری رفته‌اند، تا روشن شدن همۀ حقایق و محاکمه آمرین و عاملین قتل عزیزان‌شان ادامه خواهند داد.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

به یاد هماره‌سبز رفیق حمید اشرف و یکایک فداییان جان‌باختهٔ خلق!

در روز جان‌باختگان فدایی، یاد تمامی دیگر جان‌باختگان راه آزادی، برابری و عدالت را نیز گرامی می‌داریم و باور داریم که دادخواهان کشتارهای خونین این چهاردهه راهی را که تاکنون با پایداری خستگی‌ناپذیری رفته‌اند، تا روشن شدن همۀ حقایق و محاکمه آمرین و عاملین قتل عزیزان‌شان ادامه خواهند داد.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!

جزئیات کشته شدن راضیهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!

بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!

انتخابات مهندسی شده، راه یا بی‌راهه؟