چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۱

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۱

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!
سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!
یادمان باشد که هرچه جامعه ضعیف‌تر شود، از فرصت‌ها و شانس‌هایی که در مسیر بهبود، تغییروتحول  پیش خواهد آمد، کمتر می‌توانیم استفاده کنیم و شانس‌های آینده ایران را از دست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کیوان صمیمی
نویسنده: کیوان صمیمی
انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی
جزئیات کشته شدن راضيهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!
سوم تیر ماه جاری رسانه‌ها نوشتند که دختری جوان به نام «راضیهٔ رحمانی» اهل روستای گویژه در شهرستان نورآباد استان لرستان با شلیک یکی از مأموران نیروی انتظامی جان باخت....
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!
نهضت آزادی ایران در ادامه راهبردی که در مرحله اول در پیش گرفت، اتحاد ملت و تجمیع همه معترضان در مرحله دوم انتخابات را برای مقابله با مخالفان آزادی و...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
انتخابات مهندسی شده، راه يا بی‌راهه؟
    خانم وسمقی در ارتباط با انتخابات ریاست حمهوری در ایران تحلیلی داشته است. خانم وسمقی، زین میان؛ بر این باور است که اصلاح‌طلبان، اگر گمان می‌کنند که حکومت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی
جرون
جرون، ای سیلی خورده ی زمان، ای معامله های پشت پرده ی آن زمان، ای تاریخ دیروز و امروز من، از رنگ و شرنگ، تا کیسه های زر ...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد

نظریه های مربوط به تئوری های دولت درعلم سیاست (بخش پایانی)

فوكو كه ميخواست به مقاومت در برابر قدرت دامن بزند، از مقاومت در برابر ساختار نهايی قدرت در جامعه – يعنی دولت – عاجز مي ماند. به عبارت ديگر، بر خلاف رويه ی همشيگی نظريه پردازان سياسی كلاسيك، نقد دولت نميتواند با تفكر در باره نحوه ايجاد يك دولت مطلوب در آميزد، چرا كه در انسان مورد نظر فوكو، سركوب درونی شده و به همين دليل او حتي نميتواند به شيوه زندگی ديگری بينديشد.

دولت از دیدگاه فوکویی

اگر دولت گرایان به قیمت نادیده گرفتن جامعه، بر دولت تکیه میکنند، عده ای دیگر از نظریه پردازان اجتماعی که بشدت از آثار میشل فوکو متاثرند، به قیمت نا دیده گرفتن دولت، بر جامعه تکیه میکنند. البته آغاز این چرخش را می توان در آثار گرامشی و تکیه او بر جامعه مدنی یافت. توجه گرامشی به دولت تمام عیار و فراگیر معطوف بود، یعنی دولتی که با ابزارهای قهری، اخلاقی و آموزشی میکوشد تا استیلای خود را بر جامعه حاکم سازد. گرامشی می خواست ببیند که دولت برای گسترش پایگاه قدرت خود چگونه خود را از نظر زمانی و مکانی توسعه می بخشد. بر این اساس، او آن دسته از نهاد های اجتماعی را که معمولاً خصوصی و غیر دولتی تلقی میشوند، جزئی از دولت میداند. او نشان می دهد که دولت از مجموعه ای از نهاد ها و رویه ها تشکیل میشود که بر مراکز قدرت در جامعه مدنی استوار است. با این حال، گرامشی روی ماهیت خاص امور سیاسی تاکید می کرد. از نظر گرامشی، دولت به معنای جامعه سیاسی را میتوان استیلای آمیخته با قهر و اجبار دانست. جامعه مدنی را میتوان نظام دفاعی دولت نوین یا حوزه حفاظت از دولت دانست. این خود دولت است که با تمام ابزارهایش بر نظام مذکور حکم می راند. فوکو با رد تحلیل نزولی قدرت ( از بالا به پایین) که با دولت، حاکمیت، و قانون شروع میشود، به تحلیل صعودی قدرت پرداخت. البته لازم به گفتن است که در نظریه ای که بعداً از طرف فوکو ارائه شد، تکیه بر جامعه مدنی بسط یافته ولی تکیه ی او بر ماهیت خاص دولت نادیده گرفته شده است. فوکو معادلات قدرت را که قبلاً به دولت و نهادهای آن محدود میشد، به تمام زوایای تعامل اجتماعی گسترش داد. وی در ادامه در نظریه ای که ارائه داد، متذکر شد که:” نمی خواهم بگویم که دولت اهمیتی ندارد، بلکه میخواهم بگویم که روابط قدرت و در نتیجه تحلیل این روابط به ناچار به دو دلیل از حدود دولت فراتر میرود؛ یکی اینکه دولت به رغم قدرت زیاد دستگاه های آن نمی تواند تمام روابط قدرت موجود را تحت کنترل خود در آورد و دیگر اینکه دولت فقط میتواند بر اساس روابط قدرت دیگری که از قبل باقی مانده است، عمل کند… این قدرت برتر فقط در جایی میتواند پا گرفته و تداوم یابد که در روابط قدرت گوناگون و نامشخصی ریشه داشته باشد که شالوده لازم برای اشکال منفی بزرگ قدرت را فراهم سازند”.

صورت بندی در آثار فوکو:

در صورت بندی فوکو، دولت بر اساس روابط قدرتی که از قبل در جامعه وجود دارند، ساخته میشود و از جایگاهی درجه دوم نسبت به این مراکز قدرت برخوردار است. فوکو با تکیه روی نحوه تجربه قدرت از سوی افراد در تمام عرصه های روابط انسانی و نحوه ی ساخته شدن افراد بوسیله این روابط، توجه ما را از رموز آشکار و صوری قدرت به سوی این واقعیت جلب میکند که قدرت همشیه و در همه جا وجود دارد و هیچ آغاز و پایانی ندارد. او چنین نتیجه میگیرد که دولت تنها بر اساس روابط سلطه و سرکوب موجود در جامعه می تواند عمل کند. فوکو میگوید:” آنچه مورد نیاز است، نوعی فلسفه سیاسی است که بر اساس مفهوم حاکمیت و در نتیجه مفاهیم قانون و ممانعت بنا نشده باشد. ما باید سر پادشاه را از بد ن او جدا کنیم: در نظریه سیاسی این کار هنوز صورت نگرفته است. بررسی مساله با تکیه بر دولت به معنای بررسی آن با تکیه بر حاکم و حاکمیت و به عبارت دیگر قانون است. اگر کسی تمام این تجلیات قدرت را وابسته به دستگاه دولت بداند، این بدین معناست که اساساً آنها را سرکوبگرانه دانسته است.

فوکو قبول دارد که پیوندهای موجود بین روابط قدرت در قالب نوعی استراتژی جهانی سلطه بورژوازیی در آمده و این امر در دولت متبلور میگردد. او به اهمیت دولت به عنوان نوعی قدرت جزئی و کلی هم اذعان میکند. ولی در نهایت آنچه در مطالعه رویه های زندگی روزمره اهمیت دارد، ماهیت پراکنده، محلی، و گسسته ی قدرت است. حتی وقتی که این مراکز متفاوت قدرت در قالب نوعی استراتژی جهانی سلطه به هم می پیوندند، پیوندهای این مراکز قدرت کماکان از هم گسیخته و سست و ناپایدار باقی می مانند و فقط تا حدودی ممکن است در قالب یک فرا گفتمان در آیند. بنابر این، فوکو وجود هر گونه الگوی کلی سلطه، انسجا م و یکپارچگی ساختارهای کلان قدرت، وجود یک علت غایی برای قدرت و یا وجود نوعی تقابل فراگیر بین فرمانروایان و فرمانبرداران را رد میکند. بطور خلاصه، فوکو برغم اینکه دولت را تبلور شمار زیادی از روابط قدرت میداند، هیچ اهمیت خاصی برای دولت قایل نیست.

البته شاید در اینجا لازم باشد که تاکید کنیم که نظرات فوکو یک پیشرفت نظری در باره ی قدرت ایجاد کرده اند، ولی این نظرات ناقص و نارسایند. فوکو در تلاش قاطعانه ی خود برای چرخاندن نظرها از دولت به سوی مراکز خرد قدرت، برای دولت ماهیتی خاص به عنوان گفتمان اصلی قدرت قایل نمیشود. وی دولت را یک ساختار سلطه مستقل نمیداند. بی توجه ی فوکو به دولت و قدرت قهری و سازمان یافته آن باعث شد که او نتواند نقش محوری و اصلی دولت در فرایند تولید، نظم و سامان دادن به قدرت را درک کند. او این مساله را نپذیرفت که دولت به عنوان ساختار فراگیر قدرت به ساختارهای معینی مشروعیت و رسمیت بخشیده و ساختارهای دیگر را طرد میکند. فوکو با تلاش شدید خود برای دور کردن ما از دولت این مسائل را متوجه نشد که چگونه دولت به دلایل استراتژیک به برخی از ساختارهای قدرت برتری بخشیده و ساختارهای دیگر را کنار میزند و چگونه این امر قدرت مستقلی به دولت می بخشد. این نقص فوکو تا حدودی معلول این مساله است که او اشکال متفاوت قدرت را از هم جدا نمیکند. این اشکال قدرت کاملاً از هم جدا نیستند. آنها با هم تداخل دارند و یک گفتمان اصلی را میسازند که به نوبه خود جامعه را می سازد. حال، این گفتمان اصلی در دولت و از طریق آن شکل روشنی می یابد. قدرت سیاسی از نظر سازمانی غالب و مسلط است، زیرا گفتمان های دیگر از طریق شناسایی سیاسی است که مشروعیت و رسمیت می یابند. این دولت است که قدرت را در جامعه ثبت و ضبط کرده و بدین وسیله به آن انسجام و پشتوانه می بخشد. بنابر این، دولت به اشکال دیگر قدرت نظم و سامان می بخشد:” تعریف قدرت سیاسی به عنوان قدرتی که ابزار خاص آن، زور است، به ما کمک میکند تا بفهمیم که چرا همواره آن را قدرت نهایی دانسته اند، قدرتی که دارندگان آن در هر جامعه ای گروه مسلط در آن جامعه را تشکیل میدهند”. در واقع چنانکه پیشتر نیز متذکر شدم ایراد کار فوکو این است که ماهیت خاص قدرت سیاسی را کاملاً نادیده گرفته است. مشکل دومی که در کار فوکو وجود دارد، خصلتی تجویزی دارد. اگر همانطور که فوکو میگوید، هیچ نوع فرا گفتمان قدرت وجود ندارد که بتوان آنرا واژگون کرد، اگر قدرت هیچ آغاز و پایانی ندارد، و اگر قدرت صرفاً درخواست قدرت نهفته است، پس دیگر راهی برای شکستن ساختارهای قدرت وجود ندارد. افراد برای همشیه در چنگ قدرت گرفتارند و هیچ راه گریزی از آن ندارند ، زیرا هیچ حوزه اجتماعی وجود ندارد که از گزند قدرت مصون باشد. مهمتر از همه اینکه، هیچ نوع مرکز رسمی تمرکز قدرت وجود ندارد که از گزند قدرت مصون باشد. مهمتر از همه اینکه، هیچ نوع مرکز رسمی تمرکز قدرت وجود ندارد که بتوان آن را تصاحب یا دگرگون کرد. این دیدگاه از نطر سیاسی بدبینانه است، زیرا از یک طرف به ما نشان نمیدهد که از چه جایگاهی میتوان ساختارهای قدرت را در هم شکست و از طرف دیگر به این مساله هیچ اشاره ای نمیکند که چگونه میتوان دولت را دگرگون ساخت.

در واقع برای اقامه نظریه ای شایسته در باره دولت نه تنها باید در مورد دولت موجود بلکه – مهمتر از آن – باید در مورد دولت مطلوب نیز سخن گفت. بنابراین منطقی بود که در نظریه مربوط به دولت، با نظریه ای در باره نحوه مقابله با دولت و تغییر آن نیز مواجه باشیم. اما فوکو فقط نظریه ای در باره ی مبارزه تدریجی با دولت ارائه میدهد و هیچ نظریه ای در باره نحوه ایجاد یک دولت مطلوب ارائه نمیکند. و این هم روشن است که جامعه به دولت احتیاج دارد، زمانی باید به این مساله بیند یشیم که به چه دولتی احتیاج داریم. ولی از نظر فوکو، یکایک اعضای هیات یا جامعه سیاسی بوسیله جامعه پذیری و درونی سازی سلطه ساخته می شوند. آنها نمیتوانند خود را از ساختارهای سلطه خارج ساخته یا در مقابل ظلم و سرکوب مقاومت کنند، مگر با شیوه های اولیه ی مقاومت. بنابر این فرد مجبور است با دولت خاصی – هر قدر هم که سرکوبگر باشد – زندگی کند. فرد مورد نظر در نهایت فرد مطیع و منفعلی است که نمیتواند دست به مقاومت بزند، مگر در یک سطح اولیه و پیش پا افتاده.

از نظر فوکو، حمله به قدرت باید در تمام جبهه ها – دانشگاه، زندان، حوزه روانپزشکی- یکی پس از دیگری انجام گیرد،” زیرا نیروهای ما آنقدر نیست که بتوانیم به یک حمله همزمان دست بزنیم، و باید این کار را بدون هر گونه نظریه کلی یا کلیت بخشی انجام دهیم، چرا که نظریه، جزئی از دستگاهی است که میخواهیم بر اندازیم”. وی هر گونه رویه وحدت بخش را رد کرده ولی در عین حال می پذ یرد که دستگاه مذکور در مقابل حمله مخالفین، وحدت خود را آشکار میسازد. بدین ترتیب، هر چند گفتمان فوکو در باره ساز و کارهای انضباطی کلی مستلزم وجود قبلی قدرت کلی است، ولی او از رویه های کلی دوری می گزیند. و متاسفانه، فوکو که میخواست به مقاومت در برابر قدرت دامن بزند، از مقاومت در برابر ساختار نهایی قدرت در جامعه – یعنی دولت – عاجز می ماند. به عبارت دیگر، بر خلاف رویه ی همشیگی نظریه پردازان سیاسی کلاسیک، نقد دولت نمیتواند با تفکر در باره نحوه ایجاد یک دولت مطلوب در آمیزد، چرا که در انسان مورد نظر فوکو، سرکوب درونی شده و به همین دلیل او حتی نمیتواند به شیوه زندگی دیگری بیندیشد. ما نمیتوانیم بایگانی خودمان را توصیف کنیم، زیرا بر اساس قواعد همین بایگانی حرف می زنیم و عمل می کنیم. ولی انسان ها در باره تاریخ حرف زده اند. آنها در باره دولت های مطلوب خود نیز حرف زده اند و در مواردی بسیاری این دولت ها بوجود آمده اند. فوکو نمیتوانست این مقاومت خلا قانه را دریابد، زیرا باور نداشت که بتوان وضعی را بوجود آورد که تفاوتی بنیادی با وضع موجود داشته باشد.

در اصل ما باید خاستگاه و تکامل تاریخی دولت را بررسی کنیم. ما برای اینکه به قدرت مخوف دولت پی ببریم، باید ببینیم که دولت چگونه با شیوه های چند بعدی، حد و مرزهایی برای امور قانونی و مطلوب تعیین کرده و بدین وسیله نه تنها به فعالیت های عمومی بلکه به فعالیت های خصوصی ما هم شکل می دهد. واگر ببینیم که مسائلی مثل جنسیت، روابط جنسی، بچه داری، و تولید مثل که شاید خصوصی ترین فعالیت های ما تلقی میشوند، از دولت تاثیر پذیرفته اند، آنگاه تکیه بر جامعه بدون هر گونه توجهی به دولت کافی نیست. با این کار (تکیه ی محض بر جامعه) نمیتوانیم بفهمیم که دولت چگونه مراکز و ساختارهای قدرت را به گونه ای استراتژیک انتخاب نموده، چگونه به آنها نظم و الگو بخشیده، و چگونه وفاداری به اشکال خاصی از سلطه را از میان برده و به اشکال دیگری تفوق می بخشد. با این کار شناخت ما از جامعه افزایش یافته ولی شناخت ما لزوماً ناقص است.

نتیجه گیری: اگر تکیه ی محض بر دولت کافی نیست، تکیه محض بر جامعه نیز کافی نیست. اگر دولت گرایان امور اجتماعی را به امور سیاسی – آن هم به معنای بسیار محدود آن – تقلیل میدهند، نظریه پردازانی مثل فوکو نیز مفهوم سیاست را چنان گسترش میدهند که امور سیاسی را به امور اجتماعی تقلیل میدهند. این درست است که قطعاً، نظریه سیاسی متاثر از فوکو معنای سیاست و قدرت را گسترش داده است، مفاهیمی که بطور سنتی وابسته به دولت تلقی شده اند. سیاست از محدوده ساختارها و نهادهای رسمی فراتر رفته است. این برداشت از سیاست می تواند جالب باشد، ولی چیزی که از نظر مفهومی ممکن است جالب به نظر برسد، از نظر منطقی لزوماً درست نیست. در نتیجه، دشوار بتوان سیاست به عنوان نوعی فعالیت سازمان یافته را از فعالیت های دیگر جدا نمود. مساله این است که اگر نظریه سیاسی قبلاً با معنای محدودی از سیاست سر و کار داشت که جلوی شناخت منشا و منبع قدرت را میگرفت، اکنون معنای سیاست چنان گسترش یافته که انسجام و یکپارچگی آنرا با مشکل روبرو کرده است. سیاست در فعالیت های روزمره افراد مستحیل شده و ماهیت خاص خود را از دست داده است.

دولت گرایان با تکیه بر دولت، جامعه را نادیده میگیرند، و نظریه پردازان متاثر از فوکو با تکیه بر تعامل اجتماعی، دولت را نادیده میگیرند. تکیه انحصاری بر دولت یا جامعه حاکی از آن است که آنها خود را به گونه ای مستقل از دیگری ساخته و باز تولید می کنند. در این برداشت های یک بعدی، نقش هر یک از این دو (دولت و جامعه) در ساختن و محدود کردن دیگری نادیده گرفته میشود. به عبارت دیگر، این برداشت ها به رابطه پیچیده، متناقض، و سازنده ای که بین دولت و جامعه وجود دارد، توجهی ندارند. پس آیا میتوان رویکردی برای مطالعه دولت ارائه نمود که این رابطه ی سازنده را مهمترین ویژگی دولت بداند؟

علی صمد

دسامبر سال ۲۰۰۸

—————————————————————————————————————منابع برای نوشتن بخش سوم:

– بررسی جستارهایی جامعهشناسی در افکار، ایدهها و اثرات میشل فوکو- نوشته عالیه شکربیگی

– جامعه مدنی و دولت، کاوش هایی در نظریه ی سیاسی نوشته نیرا چاندوک، ترجمه فریدون فاطمی و وحید بزرگی

– برای آشنایی با زندگی فوکو از چندین مقاله در اینترنت برای تهیه این معرفی نامه استفاده کرده ام: *میشل فوکو کیست؟ میشل فوکو (۱۹۸۴-۱۹۲۶) در پواتیه فرانسه زاده شد. وی فرزند «آن مالاپار» و جراح متمول «پل فوکو» در ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ است و در ناحیه سنت موار پوآیته فرانسه به دنیا آمد.

در دانشگاه سوربون فلسفه خواند و لیسانس خود را در سال ۱۹۴۸ گرفت. فوکو پس از اخذ لیسانس روانشناسی به مطالعات خود در این رشته و همینطور روان پزشکی و روانکاری ادامه داد و در سال ۱۹۵۲ به دریافت دیپلم “آسیبشناسى روانى” نایل شد. در این دوران بود که او به طور نیمه وقت در بیمارستان «سنت آن» مشغول به کار شد و همزمان در ترجمه کتاب «رؤیا و اگزیستانس» نوشته اتوبینونگر سوئیسى با دوستانش مشارکت نمود.

وى از بدو ورودش به دانشگاه “اکوال نرمال” تحت تأثیر شخصیت و دیدگاه آلتوسر قرار گرفت. به طورى که در سال ۱۹۵۰ به توصیه او به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد. گرایشهاى مارکسیستى و علاقه مندى فوکو به کاوشهاى روانى از رهگذر بررسىهاى زبانشناسانه؛ و شکست پدیدارشناسى وجودى سارتر و مرلوپونتى، او را به سوى لاکان که تحلیل روانى خود را از ترکیب ساختگرایى و مارکسیسم و فرویدیسم سازمان داده بود، رهنمون ساخت. وی برای مدت کوتاهی عضو حزب کمونیست فرانسه شد ولی در سال ۱۹۵۱ از آن حزب کنار کشید. فوکو سپس به سوئد، لهستان و آلمان رفت و در دانشکدههای زبان فرانسه در آن کشورها به تدریس پرداخت و سرانجام در دانشگاه هامبورگ با نوشتن رسالهای در باب جنون به اخذ درجه دکتری نائل آمد از سوى دیگر فوکو با کانگیلهم از نزدیک آشنا بود و تأثیرات زیادی از او پذیرفت. او در سال ۱۹۶۴ استاد فلسفه دانشگاه کلرمون در فرانسه شد. او به عنوان استاد «تاریخ نظامهای اندیشه» در کلژدوفرانس، شروع به تدریس کرد. فوکو چشماندازهاى نوینی در تاریخ و جامعهشناسی گشود. او به سرعت در حوزه روشنفکری فرانسه شهرت یافت و زمانی نگذشت که نفوذی جهانی پیدا کرد. وی چشماندازهای یکسره نوینی در فلسفه، تاریخ و جامعهشناسی گشود. در تعبیرهای گوناگون، وی را « فرزند ناخلف ساختگرایی » دیرینهشناس فرهنگ غرب، پوچ انگار و ویرانگر علوم اجتماعی رایج خواندهاند. بسیاری از شارحان آثار فوکو برآنند که نمتوان اندیشه او را به آسانی در درون شاخههای علوم اجتماعی متداول طبقه بندی کرد. با این همه، بی شک تاثیر اندیشه او بر بسیاری از حوزههای علوم اجتماعی و فلسفه پایدار و ماندگار خواهد بود. نگرش و موضوعات مورد بحث او در جامعهشناسی، فلسفه و تاریخ و علوم سیاسی واجد اهمیت بسیاری هستند. جنبش دانشجویان فرانسه و حوادث آن دوره از تاریخ فرانسه به سال ۱۹۶۸ رویکرد جدیدی را در پیامدها ی اجتماعی فرانسه و حتی غرب گشود. و باعث ایجاد بینش جدید در مناسبات فکری نخبگان و روشنفکران فرانسه شد. این فضا و فضای فرانسه بعد از جنگ دوم جهانی و همچنین مطالعات فوکو در باب عقاید پدیدار شناسانه مرلوپنتی و میراث اگزیستانسیالیست که به سارتر رسیده و همچنین عقاید مارکسیستی جوامع اروپایی و نئومارکسیستی بستر جدیدی را در تفکر فوکو ایجاد کرد. بیشک آثار و اندیشه فوکو بر بسیاری از حوزههای علوم اجتماعی و فلسفه، پایدار و ماندگار خواهد بود. در اصل نگرش و مسائل مورد بحث او در جامعهشناسی، فلسفه و تاریخ و علوم سیاسی واجد اهمیت بسیاری می باشند. فوکو تحت تأثیر اندیشههای مارتین هایدیگر، کارل مارکس، فریدریش نیچه، اد موند هوسرل، زیگموند فروید، ژرژ باتای و مولو پنتی و همچنین از دو جریان و اتفاق مهم قرن که بر روی بسیاری از متفکران تاثیر گذاشت نباید غافل باشیم

تاریخ انتشار : ۲۴ دی, ۱۳۸۹ ۱۰:۰۸ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!

جزئیات کشته شدن راضیهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!

بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!

انتخابات مهندسی شده، راه یا بی‌راهه؟