هنریک ایبسن، نمایشنامه نویس نروژی یکی از آغازگران ادبیات اجتماعی انتقادی در ١۵٠ سال پسش اروپا است. اهمیت آثار او را در حد کارهای برشت، شکسپیر و شیلر قرار می دهند. درام نویسی اروپا بدون نام او غیر قابل تصور است. ایبسن یکی از کلاسیکهای ادبیات میهن اش نروژ نیز بشمار می آید.
نمایشنامه های اجتماعی انتقادی وی تئاتر اروپا را تحت تعثیر قرار داد. او خالق نمایشنامه های رئالیسم انتقادی است. بعضی از آثارش سالها در اروپا ممنوع و یا سانسور شدند. او با کمک موضوعات خانوادگی به طرح مشکلات اجتماعی می پرداخت.
هنریک ایبسن میان سالهای ۱۹۰۶-۱۸۲۸ میلادی زندگی نمود و بیش از ٢٧ سال از عمر خودرا در سایر کشورهای اروپایی برای آشنایی با تئاتر و فرهنگ و سیاست گذراند. وی در جوانی به هواداری از نظرات سوسیالیسم تخیلی مبارزی بنام “مارکوس ترانه” پرداخت، و با وقوع انقلاب ۱۸۴۸ در شمال اروپا به سرودن اشعار آزادیخواهانه همت گماشت.
در قرن ١٩ در زمان او در دوران رمانتیک اروپا بحث شدیدی میان دو جناح طرفدار ادبیات زیبا شناسی و ادبیات اخلاق گرایی در گرفت. ادبیات قرن ١٩ نروژ وارث تمایلات سیاسی اخلاقی عصر روشنگری و نظرات آزادیخواهانه رمانتیک شد. ایبسن با آغاز مبارزات اجتماعی در کشورش به جنبش کارگری پیوست، و سرانجام در سال ۱۸۶۶ بدلیل نوشتن نمایشنامه “آتش سوزی”، مجلس ملی نروژ حقوق سالانه ای برای او تعیین کرد تا وی با خیال راحت بتواند به خلاقیت هنری ادبی خود ادامه دهد.
خلاف فرهنگ حاکم آنزمان، ایبسن به دفاع از جنبش زنان و قربانیان جامعه مردسالار پرداخت. مشهورترین اثر او “خانه عروسکی” در باره مبارزه زنان نوشته شده. او در آنجا فشار و ظلم به زنان در جامعه غیرعادلانه را نشان می دهد و در نمایشنامه ” اشباح ” او نه تنها وابستگی زنان به پیوند و ازدواج بورژوایی پدرسالانه را نشان می دهد، بلکه درد و رنج کودکان را نیز مطرح می نماید. ایبسن به انتقاد از جامعه ای می پردازد که مردها در آن معیارهای رفتار و کردار با زنان را تعیین می کنند. او غیر از موضوع حقوق و حرکت اجتماعی زنان، جنبش اعتراضی کارگران و نتایج منفی صنعتی شدن کشورش را نیز مورد بررسی قرار می دهد.
بعد از ایبسن، قهرمان درام اکسپرسیونیستی مرسوم آنزمان باردیگر به مردها واگذار شد. ایبسن در ابتدای کار نویسندگی اش دە سالی درام های فلسفی نوشت. نمایشنامه هایش گرچه در آغاز دارای عناصر سمبولیک فلسفی و فولکلوریک بودند، ولی در خاتمه به واقعگرایی انتقادی روی آورد.
ایبسن می گفت زولا به درون باتلاق جامعه طبقاتی بورژوایی رفت تا در آن شنا کند، ولی من برای اینکه آنرا فیلتر و تمیز کنم. او در نمایشنامه “مرغابی وحشی” فساد و پوسیدگی جامعه سرمایه داری را نشان می دهد، و در درام “دشمن خلق” تضاد ظاهر و باطن جامعه معیوب را به انتقاد می گیرد. در نمایش “اگر ما مردها برخیزیم” اهمیت جهانی و انسانی درام را نشان می دهد. در این اثر او بطور سمبولیک، دروغ و حیله و منفعت پرستی در زندگی و جامعه سرمایه داری را به بحث می گذارد.
نمایشنامه های آغازین ایبسن زیر تاثیر دوره رمانتیک ملی مد روز آنزمان بودند که با سنت گرایی ارتجاعی مبارزه می کرد. او به انتقاد از ارزشهای زیباشناسی لیبرالیسم سیاسی نیز پرداخت. گرچه او فرزند لیبرالیسم اروپایی است ولی با جنبه های منفی آن مبارزه کرد و از آن انتقاد نمود .
ایبسن جامعه و طبقه شهروندی خودرا بخوبی می شناخت، و آنرا با توانایی خاصی به نقد کشید. او تضاد بین اصول اخلاقی نظری و زندگی خشن عملی نظام سرمایه داری را نشان داد، و می گفت این نظام در لباس دمکراسی، منافع یک گروه اقلیت استثمارگر را نمایندگی می کند.