مقدمە
یکی از مشکلات یا تبعات جدی سرکوب خلقها و یا ترکیبهای اتنیکی در ایران این می باشد کە بە موازات حساسیتی کە این ظلم در میان ستم شوندگان بر می انگیزاند، بە همان نسبت طرح شعارهای تندروانە و یا کمتر واقع بینانە حل مسئلە را دشوارتر می کند. دشوارتر نە تنها از این منظر کە باعث انشقاق بیشتر در همگرائی می شود، بلکە بدین معنا کە عدم واقعی یا رئال بودن شعارهای تندروانە یا غیر واقع بینانە باعث می شود کە بعد از گذشت مدتهای مدید و عدم تحقق این خواستەها، تاثیرات این شعارها معکوس شود کە این علاوە بر ایجاد اضطراب، پاشیدن تخم ناامیدی و رواج بیهودەگرائی در بطن جامعە، نهایتا باعث گسترش جو تسلیم گرائی نیز می شود، امری کە باید در مورد آن هوشیار بود و بدان حساسیت لازم را بخرج داد. بە زبان دیگر، اگر ادامە سرکوب خلقها باعث گسترش تندروی و رادیکالیسم در میان جریانات سیاسی می شود، اما از طرف دیگر همین رادیکالیسم نیز در کنار سرکوب باعث پیچیدەترشدن وضعیت می شود. برای فائق آمدن بر چنین وضعیتی، بهترین موضع، حرکت کردن بر اساس واقعیات عینی و استخراج شعار بر مبنای آن می باشد. کە یکی از مبناهای این واقع گرائی، عبارت است از توجە بە واقعییات عینی جامعە.
در این مطلب کوتاە سعی می کنم با گریزی بە شعار فدرالیسم ملی ـ جغرافیائی بنوعی طرح این شعار را بە مقدمە بالا گرە بزنم.
فدرالیسم بر اساس ملی ـ جغرافیائی
ـ فدرالیسم بر اساس ملی ـ جغرافیائی بعد از حق تشکیل دولت مستقل و جدا، در دومین مرحلە سلسلە مراتب ناسیونالیسم از منظر رادیکالیسم قرار می گیرد. یعنی اگر حق تشکیل دولت مستقل و جدا در مرحلە اول قرار بگیرد، این نوع فدرالیسم در جایگاە بعد از آن قرار دارد.
ـ در میان مدعیان این طرح برای حل مسئلە ملی در ایران، فرض بر این است کە ایران همانند قرن ١٩ از مناطق قومی یا ملی ای تشکیل شدە است کە از هم قابل تفکیک می باشند، و در قرن بیست و یکم هم می شود کماکان بر اساس این تفکیک دست بە ایجاد دولتهای محلی با مرزهای مشخص زد. جالب توجە این است کە حتی برای طرح کنندگان این شعار، مرزهای ملی مورد نظرشان مشخص نیست و این کار در بهترین حالت بە کارشناسان، انتخابات و یا آیندە سپردە شدە است. بە سخنی دیگر تعیین مرزها بە شیوە مشخص و حقیقی در برنامە آنها غایب است.
ـ فدرالیسم ملی ـ جغرافیائی در نگرش خود، اساس ملت بودن را زبان قرار می دهد و عناصر تشکیل دهندە دیگر ملت از قبیل هم پیوندی های تاریخی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را بسیار کم اهمیت تلقی می کند.
ـ فدرالیسم ملی ـ جغرافیائی یک نگرش قوم یا اتنیک گرایانە است کە در آن بە بە قوم یا اتنیک خاصی، موقعیت برجستەتر و یا بارزتری اهدا شدە است.
ـ فدرالیسم ملی ـ جغرافیائی بە پارامترهائی همانند جهانی شدن و فشردەتر شدن روابط خلقها در درون یک کشور توجە ندارد. نگاە وی چنانکە گفتە شد یک نگاە قرن نوزدهمی است.
ـ فدرالیسم ملی ـ جغرافیائی بە تئوری رمانتیکی ـ آلمانی ناسیون یا ملت نزدیک است کە زبان، نژاد و فرهنگ را اساس قرار می دهد. این نوع نگرش بر خلاف نگرش فرانسوی حق شهروندی، نقطە تماسهای جدی ای با شوینیسم دارد.
تبعات چندی دیگر
ـ در این نگرش، هر ملیت، اتنیک یا قومی در ایران یک ملت است. بر این اساس ما در ایران چندین ملت داریم.
ـ وجود چندین ملت در ایران خودخود و از منظر ترمینولوژی ما را با بکار بردن واژە ملت ایران حتی در صورت تامین حقوق ملیتها با مشکل مواجە خواهد کرد. یعنی آیا می شود در همان حال کە می گوئیم ملت ایران، بشود از ملت بلوچ و کرد و …. صحبت کرد؟ و یا برعکس؟ چنین بە نظر می رسد کە بر اساس این ترمینولوژی باید هنگامیکە نمایندە ایران در آیندە در مراکز بین المللی شرکت کند (هنگامیکە این نوع فدرالیسم ایجاد شدە است)، باید همیشە از واژە ملل ایران سخن بگوید و نە از ملت ایران! زیرا نمی شود در صورت وجود چند ملت در یک کشور یک ملت واحد هم داشت. یعنی نمی توان یک ملت را با چند ملت جمع بست.
ـ بر اساس این نگرش اگر هر اتنیکی در درون هر کشوری ملت است، پس ما با همان ملت در کشور پیرامونی نیز روبرو هستیم. پس نهایتا هر اتنیکی در منطقە علیرغم قرار گرفتنش در کشورهای مختلف یک ملت است و بنابراین خودبخود از حق تشکیل دولت بزرگ خود برخوردار می گردد. مثلا همە عربها می توانند دولت بزرگ عربی تشکیل بدهند، همە ترکها با هم و غیرە. یعنی این اندیشە همانا “پان” است، همانند پان ایرانیسم. این نوع تفکر بشدت با واقعییات موجود در رابطە با پدیدە ملت یا ملتها متناقض است. در واقع پدیدەای کاملا رمانتیکی کە در شدت خود با شوینیسم راحت تماس برقرار می کند.
ـ کسانی کە بە این نوع فدرالیسم معتقدند، این تصور را القا می کنند کە گویا مثلا همە انگلیسی زبانها یک ملتند و بە همین ترتیب همە هم زبانهای دیگر می توانند یک ملت باشند. بدین ترتیب اگر این تفکر را مبنا قرار بدهیم باید حق تشکیل کشورهای هم زبان را اساس قرار داد، و جهان باید بار دیگر بر این اساس تقسیم جغرافیائی شود.
ـ این نگرش بە جای برخورد دیالک تیکی و انتقادی، بە رد مطلق همە پارامترهای ایجاد دولت مدرن در ایران می پردازد، و برخوردی پیشامدرنی در پیش می گیرد. بە این معنی تجربە ایجاد دولت مدرن یا شبە مدرن در ایران را کاملا منفی ارزیابی می کند. آرزوی چنین نگرشی بازگشت بە پیش از دولت مدرن در ایران است، امری کە محال می نماید. بە بیانی دیگر چنین نگرشی می خواهد دوبارە از عصر پیش از رضا شاە حرکت کند، و نە از واقعیت موجود و عینی درون جامعە ایران.
ـ این نوع فدرالیسم بە پولاریزە شدن بیشتر جامعە ایران کمک می کند. اگر امروزە حاملان این شعار بە نوعی بە علت داشتن دشـمن یا رقیب مشترک (بخوان ملت بالادست) هم رای و همراە هستند، اما در آیندە در صورت تحقق آن شرایطی کە آنان می طلبند، خیلی سریع و فوری تنازعات درونی میانشان برجستە خواهد شد.
ـ مبنای این نوع تفکر بیشتر مناطقی می توانند باشند کە از لحاظ اتنیکی یک دست هستند، اما این تفکر در رابطە با مناطقی کە از لحاظ ترکیب اتنیکی ناهمگونند، مشکلات بسیار دارند. در ایران، مناطق تماس میان اتنیکها از ناهمگونی بالائی برخوردار است. در لایەهای تندرو چنین نگرشی (یعنی نگرش فدرالیستی بر اساس قومی / جغرافیائی)، قرار بر این است کە مثلا در ارومیە مسئلە از طریق جنگ حل شود و در میان لایەهای ملایم تر آنان از طریق صندوق رای. اما مشخص نیست کە چگونە قرار است با توجە بە وضعیت سیاسی و بافت فرهنگی موجود می توان بە برخورد متمدنانە بە صندوق رای امیدوار بود. بویژە اینکە اقلیت مفروض در ارومیە اقلیتی چند هزار نفرە نیست بلکە چند میلیون نفرە می باشد.
نتیجە
شعار فدرالیسم ملی ـ جغرافیائی از مشکلات عدیدەای هم در تبیین بنیادهای نظری خود برخوردار است و هم در پراتیک با مشکلات بزرگی روبروست. این شعار در بطن خود بعلت برخورد قوم یا اتنیک گرایانەاش بشدت حامل تناقضات و مخاطرات جدی می باشد. بنابراین دوستان حامل این شعار خوب است قبل از ارائە آن بیشتر بە جمع آوری فاکتهای مورد نظر خود در توجیە چنین شعاری برآیند، تا بهتر بتوانند آن را بە عنوان راە حلی منطقی بە افکار عمومی داخل ایران ارائە بدهند.