۱- از نگاه گفتمانی، ایندور از انتخابات شاید بیشترین هم اندیشی در بین نخبگان سیاسی و الیت جامعه و بنحوی مردم با کاندیداها انجام گرفت، فرهنگ رفتار بیانی، بسیار بالا بود، تلون نظری برجسته بود که نقش و نگار خود را در آراء هم نشان داد. کروبی رای داد، اما موسوی رای نداد، همسر کروبی رای نداد.
۲- شکست اخلاقی برای جریانهای سلطنت طلب و مجاهدین و حزب کمونیست بود که در مواردی به ضرب و شتم رای دهندەگان بالاخص زنان پرداختند و کسانی که در مورد اینگونه رفتارها سکوت کردند.
۳- هسته سخت نظام با درسگیری و از انتخابات پیشین و شناخت کامل از نحلەهای فکری داخل و خارج و آنالیز روحیه مردم توانست راهکار خود را پیش ببرد.
۴- تحریم فعال به اهداف خود نرسید هر چند که شرکت کننده گان در این راهکار اهداف متفاوتی را دنبال می کردند، احراز عدم مشروعیت (کاهش مشارکت زیر ۳۰ درصد)، نفس جمهوری اسلامی (جبهه نه به جمهوری)، انتخابات آزاد (دوران انتقال قدرت)،…
۵- آسیب شناسی جبهه نه به رییسی این بود که علیرغم اینکه روند دولت سازی و یکپارچه کردن قدرت از سال ۹۲ کاملا مورد توجه هسته سخت قدرت بود که مردم با مشارکت خویش آن را بهم زدند، اما اینبار نتوانستند بدلیل دیر کرد، انسجام در صفوف خود ایجاد کنند، به همین دلیل هم علیرغم تلاش زیاد عملا این راهکار هم شکست خورد.
۶- خامنه ای بسیار دقیق در رد صلاحیت ها از شورای نگهبان دفاع کرد و برای جلو گیری از تشتت و پراکنده گی در پایه رای خود از رد صلاحیت شدەگان دلجویی کرد تا انسجام درونی و بیرونی را حفظ کند.
۷- در نتیجه هم تحریم فعال و هم نه به رییسی عملا به اهداف خود نرسیدند.
۹- نظام حاکم در تبین مناسبات خود با نحلەهای فکری داخل بعد از انتخابات اینگونه، ترسیم کرد. تحریم کننده گان فعال و ساکت (اصلاح طلبان) انتخابات در جبهه ضد انقلاب و دشمن هستند و اگر می خواهند در آوردگاه بمانند بایستی در انتخابات شرکت کننده. (کلمات به عاریه گرفته شده از سرمقاله الف هست).
۱۰- اما آنچه که اتفاق افتاد طرحی بود که خامنه ای در ۴۰مین سال انقلاب ارایه داد، ایجاد قدرت سخت افزار با تکیه بر جوانان انقلابی عدالت خواه طرفدار توسعه اما نه توسعه غربی و ساختن تمدن اسلامی با کنار گذاشتن السابقون (اصول گرا و اصلاح طلب). به عبارت دیگر دولت سازی، یکپارچه کردن قدرت، حل مسیله جانشینی حذف عناصر و الیت سیاسی کشور که می توانند برای آینده جمهوری اسلامی خطرآفرین باشند. یعنی انسداد سیاسی.
من تصور می کنم که احتمالا احیاء برجام را قبل از پایان دوره آقای روحانی عملی کنند، چون خامنه ای می داند که با رییسی اینکار مشکل خواهد شد نشانه های آن هم در گفتارهای ظریف و عراقچی مشخص بود. با احیا برجام تا حدودی بطور موقت بر وضعیت معیشتی مردم تاثیر خواهد گذاشت، این مجموعه جنبش آزادیخواهی و مطلبه محوری را بطور موقت کاهش خواهد داد.
۱۱- جابجایی نیروها در درون جبهه اصلاحات و اصول گرایان تحقق پیدا خواهد کرد نیروهایی که به سمت قدرت گرایش پیدا خواهند کرد و نیروهایی که از قدرت پیاده خواهند کرد و سمتگیری جامعه محور خواهند کرد. انسداد سیاسی که شمشیر دو لبه هست هم اصلاح طلبانی که خط قرمز را رعایت نکند و هم مخالفان درونی را نشانه خواهد گرفت، شاید محوری که بتواند تا حدودی در کوتاه مدت همگرایی کند، خواسته هایی از قبیل نقد نظارت استصوابی و… خواسته های اینگونه باشد. بخشی از جریانهای مقیم خارج کشور هم با این روند مبارزات داخل کشور پیوند خواهند زد.
۲۱- آنچه که در اپوزیسیون برانداز خارج اتفاق خواهد افتاد تداوم روند بعداز ترامپ هست. بعد از آقای ترامپ جریانهای سلطنت طلب، مجاهدین، گروههای تجزیه طلب (منظور جریانهای قومی و ملی نیست) چون از سیاست دخالت کشور های خارجی مایوس شدند و می دانستند که مسیله حقوق بشر برای دولت جدید مستقر امریکا در رابطه با ایران اهمیت پیدا می کند در نتیجه از این موضوع در راستای اهداف براندازی استفاده خواهند کرد، بی جهت نبود که آقای رضا پهلوی بنام فعال حقوق بشر امضا خود را زیر بیانیه اخیرشان گذاشت، این جریانات مسایل حقوق بشری را سعی خواهند کرد به مجامع بین المللی برای محکومیت کل نظام و شاید دخالت در ایران ترغیب کنند. جریانهای اصیل حقوق بشری اما به سازمانهای بینالمللی برای دفاع از حقوق زندانیان و… در راستای تحمیل و اصلاحات حقوق بشری از حق شهروندان کشورشاندر داخل و خارج دفاع خواهند کرد.
ما همواره راه خویش را از لای سنگلاخها گشوده ایم نه بستر گلها.