شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۹

شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۹

يک نیمه‌روز
بوق ماشین آتش‌نشانی در همه جا پیچیده بود اما معلوم نبود که ماشین برای رسیدن به شعله‌های آتش چگونه می‌تواند راه خود را باز کند. راننده تاکسی با مسافری بر...
۳ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزير؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد
دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا،...
۲ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
دادخواهی و صلح
روز يک‌شنبه گذشته، 27 آبان‌ماه سال 1403 خورشيدی با عنوان دادخواهی و صلح و به‌یاد هزاران فرزند جان‌باختۀ ميهن و با تاکيد بر دادخواهی، خشونت‌پرهيزی و صلح‌طلبی در سامانه زوم...
۱ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: کارآنلاين
نویسنده: کارآنلاين
دنیایِ واژگون
کتاب در حافظه شهر فراموش شده‌ / و به انتها نزدیک / دنیا تعادلش را در نقطه لغزانی دنبال می‌کند / موریانه‌ها / به جانِ کتاب‌ها افتادند / شب است،...
۲۹ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا
مسئله جانشینی و یا زمانی برای پرسش‌های اساسی درباره کارنامه ولایت فقیه؟
کارنامه اقتصادی، ژئوپولتیکی، اجتماعی، زیست محیطی و فرهنگی فاجعه آمیز حکومت در برابر همگان قرار دارد. حکومت دینی حتا در ماموریت معنوی خود هم شکست بزرگی خورده و مناسک و...
۲۹ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: سعید پیوندی
نویسنده: سعید پیوندی
تلاش جریان برانداز و سلطنت‌طلب در کسب قدرت و وظایف ما
امروز بیش از پیش لازم است که جریانات چپ، ملی و دموکرات صفوف خود را به هم نزدیک کرده و مانع گرایش به سمت راست و جریانات برانداز شوند. هیچ...
۲۹ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
وریشه مرادی
وريشه مرادی دوران دانشجویی از فعالان ان‌جی‌او های شهر سنندج و از قهرمانان رزمی‌کار استان کوردستان و یکی از بنیان‌گزاران انجمن مبارزه با اعتیاد شهر سنندج بود.
۲۸ آبان, ۱۴۰۳
نویسنده: سردبير ماه
نویسنده: سردبير ماه

نگاهی به پی آمدهای خروج آمریکا از برجام، بن بست رژیم حاکم بر ایران و حساسیت اوضاع!

حکومت اسلامی به دنبال خروج آمریکا سعی دارد که با گره زدن منافع خود با منافع قدرت های دیگری که رویکرد دولت آمریکا منافع آن ها را نیز تهدید می کند، از یکسو با چرخش بیشتر به سوی شرق و از سوی دیگر اتخاذ سیاست های معطوف به افزایش شکاف بین آمریکا و اروپا خود را از چنبره بحران هائی که آن را از هر سو دربرگرفته است، برهاند.

دو طرف اصلی توافقنامه برجام ایران و آمریکا بودند. دولت آمریکا مدت ها پیش از خروج رسمی با رفتارهای تهدیدآمیزخود عملا اعتبارآن را مخدوش ساخته بود. بطوری که وعده ها و یا حتی توافق های اولیه صدها شرکت، با روی کارآمدن ترامپ و عدم دسترسی آن ها به اعتبارات لازم بانکی که خود نگران تهدیدها و پی آمدهای ناشی از نقض تحریم های آمریکا و فقدان چشم اندازی نه چندان روشن برای دوره پسابرجام بودند، اکثرا یا روی کاعذ ماندند و یا تنها بخشی از آن وعده ها عملیاتی شدند و بطورکلی بجز موج نخست، عملا روند سرمایه گذاری های جدید منجمدشدند. با این همه دولت ترامپ برای به حداکثر رساندن فشارخود به ایران نیازداشت که هرچه زودتر بطوررسمی هم از برجام خارج شود تا بتواند با بازگشت تحریم های نفتی و ثانویه عرصه را بیش از پیش بر ایران تنگ کند.

کارآئی و موفقیت دور قبلی تحریم ها قبل از همه به دلیل اجماعی بود که دولت اوباما توانسته بود در سطح جهان علیه خطرهسته ای ایران به وجودآورد. البته رویکردهای تحریک آمیز و مخرب خودرژیم ایران هم در فراهم ساختن بهانه و بسترهای لازم برای تحریم های بین المللی نقش مهمی داشت. دولت ترامپ که با رویکردهای یک جانبه گرا شناخته می شود، بدنبال آن بوده است که از طریق اعمال فشار و تحریم های یک طرفه، دیگر شرکاء وبازی گران جهانی را وادار به تبعیت از سیاست های خود بکند. در حقیقت ترامپ با انداختن توپ به زمین اروپا و تروئیکا- آلمان و فرانسه و انگلیس- ۹۰ روز برای ارائه پیشنهاد جدید که شامل نگرانی های دولت آمریکا باشد مهلت داده بود. در طی این مدت اروپائی ها تمام سعی خود را برای جلب توافق ترامپ و گنجاندن نگرانی های وی در طرح پیشنهادی خود، در چهارچوب حفظ برجام و مذاکره موازی و مجدد حول آن ها در توافقنامه فراگیرتری با ایران، از جمله تغییرخود برجام به عمل آوردند. در تلاش برای حفظ برجام سوای جنبه هائی چون حفظ منافع اقتصادی اروپا و ایستادگی در برابریکه تازی های آمریکا، هدف مهم دیگر بستن راه خروج ایران از توافقنامه هسته ای موجود بود که خطرآن توسط ترامپ دست کم گرفته شده و از نظراروپا و امنیت آن دارای اهمیت راهبردی بوده است. آن ها بطور پیگیر با مقامات دولتی و با کنگره و سنای آمریکا به مذاکره و رایزنی و لابی گری پرداختند،‌ اما نهایتا ترامپ پیشنهادهای آن ها را کافی ندانست و حاضرنشد به طرح دیگران ولو آن که متحدآمریکا باشند تن بدهد. او ترجیح داد که هم چنان فشاربه اروپا را ادامه بدهد و از طریق آن ها زنگوله تحریم های جدید و گسترده را به گردن گربه (ایران) بیاندازد. به این ترتیب او آشکارا اتحادیه اروپا و سران تروئیکا را تحقیر و سنگ روی یخ کرد و حتی با صدورفرمان بازگشت تحریم های زمان بندی شده، آن ها را به تنبیه و مجازات های اقتصادی تهدیدکرد!. ترامپ نشان داد که برای دیگران راهی مگر تن دادن به خواست های حداکثری آمریکا و اولتیماتوم های آن وجودندارد! چنین رویکرد آمرانه با متحدین اروپائی خود (و به قول آن ها هم چون مستعمره ها) که حتی شماری از سناتورها و جمهوری خواهان متنفذ نسبت به آن بخاطر دورکردن متحدین و منزوی ساختن آمریکا در جهان و تأثیرمنفی اش بر کانونی کردن فشار روی ایران هشدار می دادند، چنان بود که آمانوئل ماکرون که بیشترین تلاش را در همراهی اروپا با آمریکا بکارگرفته بود ناگزیرشد، مدت کوتاهی پس از ماه عسل دیدار«تاریخی» و پر از طنز و کنایه ای که در رسانه ها و افکارعمومی، بویژه در خودفرانسه حول آن کوک می شد با انتقاد از ایفاء نقش پلیس جهان توسط آمریکا، با خشم محسوسی اعلام کند که در یک بزنگاه تاریخی قرارگرفته ایم که از این لحظه به بعد اروپا وظیفه ضمانت از نظم چند جانبه حاکم بر جهان پس از پایان جنگ دوم بدین سو را به عهده دارد، و یا مرکل بگوید که اروپا دیگر نمی تواند برای حفاظت از خود به آمریکا متکی بماند و باید خودمان سرنوشت خودمان را در دست گیریم، و یا وزیر اقتصاد فرانسه از آمریکا به عنوان ژاندارم اقتصادی نام برد. باین ترتیب با نحوه برخوردترامپ، عملا وجه جهانی نهفته در بحران هسته ای، بجای تمرکزصرف برایران، فعال شد. این که در این مقطع فرانسه قاطع تر از دیگران خواهان محافظت از منافع و سرمایه های اروپا در ایران شده (که البته سهم فرانسه در آن برجسته است) تصادفی نیست. این گونه واکنش های تند در برابرتصمیم ترامپ که بسیارهم بودند، نشان می دهند که کشاکش و تقابل رویکردیک جانبه گرای ترامپ  با نظم و مناسبات جهانی که با بحران هسته ای ایران هم گره خورده، وارد فاز جدیدی شده است و اروپا اگر اکنون نتواند از منافع خود دفاع کند، بی گمان در جنگ تجاری محتملی که در پیش است و ترامپ از مدتی پیش کلید آن را زده است، از هم اکنون قافیه را باخته است (البته نباید فراموش کرد که هیچ کدام از این منازعات به معنای نادیده گرفتن منافع مشترک و به خصوص عدم آمادگی اروپا برای سازش در این یا آن عرصه و در مراحل بعدی نیست). در حقیقت بحران هسته ای ایران علاوه بر وجوه اخص خود، دارای جاشنی انفجاری منطقه ای و جهانی هم هست که آن را در پیوند با مجموعه بحران های کنونی به به کانون اصلی منازعات منطقه ای و تاحدی جهانی تبدیل کرده است.

در خود آمریکا هم رویکردترامپ مسأله برانگیز است. سوای مخالفت تقریبی دوسوم افکارعمومی با تصمیم ترامپ، در صفوف طبقه سیاسی حاکم هم موجب تشتت و واکنش های انتقادآمیزی شده است. چنان که به عنوان چند نمونه، علاوه بر بیانیه اوباما ( با شمردن شش پی آمدمخرب آن)، سناتور سندرز اعلام کرد که قدرت حقیقی آمریکا در توان ما در نابودکردن نیست، بلکه در ایجاداجماع بین المللی بر مسائل مشترک است. امروز ترامپ ما را در مسیر بسیار متفاوت و خطرناکتر قرارداد، آمریکا در برابرمتحدان اروپائی اش منزوی می شود. سوزان رایت نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل در توصیف رفتار ترامپ می گوید، ایران را از همه قیدوبندها و محدودیت ها رهاساخت و شرکت های اروپائی را تهدید به مجازات کرد. جالب است  که حتی رئیس «بنیاد دفاع از دموکراسی ها»، مارک دوبوویتز و حتی معاون وی، نهادی که همواره در مبارزه با برجام و ایده پردازی برای راست ها بسیارفعال بوده است و از با نفوذترین مؤسسات نومحافظه کار محسوب می شود در توییتر خود گفت: «من نگرانی هائی دارم. این تصمیم، یک استراتژی با ریسک بالاست که اگر با موفقیت اجرا شود- که او و معاونش نسبت به آن بدبین هستند- نتایج مثبت زیادی خواهد داشت اما اگر با شکست مواجه شود عواقب خطرناکی را در پی خواهد داشت. از این رو رویکردترامپ بطورهمزمان نه فقط بحران هسته ای ایران، که چالش های سیاست یک جانبه گرائی او را هم برانگیخته است.

 

در مورد تهاجم بوش پسر به عراق گفته می شد که اشغال و ویران کردن یک کشورکوچک توسط ابرقدرت آمریکا به مراتب آسان تر از ساختن مجدد کشوری است که شیرازه اش از هم گسیخته شده است. آن تهاجم البته با ادعاها و تبلیغات دروغین آغازشد که ظهورداعش یکی از آن ها بود. کارگزاران سرمایه هرگاه منافع و سیاست های اشان اقتضاکند البته هیچ ابائی از تکرار آن ندارند. در حقیقت فرمان لغویک جانبه و بدون جایگزین برای برجام آن هم در مورد تأسیساتی که تحت بی سابقه ترین و شدیدترین نظارت و کنترل۲۴ ساعته توسط آژانس قرارداشته است، در اساس شبیه همان رویکردحمله به عراق با استناد به ادعاها و تبلیغات دروغینی است که این بار در هماهنگی از پیش سازمان یافته بین دولت اسرائیل و آمریکا، و با پرده برداری از اطلاعات هسته ای (سوخته شده) توسط اسرائیل و با حمله گسترده و بی سابقه به سوریه به عنوان بخشی از جنگ نیابتی آمریکا ادامه یافت. رویکردیک جانبه و مبتنی بر مشت‌آهنین بیشتر به «قانون جنگل» و قرق کردن آن توسط هر آن که  که قلدرتر است و دارای قدرت تخریبی بیشتر شبیه است تا قانونی شایسته جوامع بشری و همزیستی آن ها. باین ترتیب باردیگر روشن می شود که عروج ترامپیسم نه پاسخ که خود تبلور بحران سرمایه داری است. موارد متعددی نشان دهنده آن است که این نوع جریان های یک جانبه گرا و شبه فاشیستی هرچه با مقاومت کمتری از سوی جنبش ها و یا دیگرکشورها مواجه شوند، بهمان اندازه بر شدت تهاجم خود می افزایند.

 

خلاصه آن که ایجادشکاف در جامعه آمریکا و در درون صفوف طبقه سیاسی حاکم برآن، حتی در میان جمهوری خواهان کنگره و سنا، شکاف بین اروپا و آمریکا، بی اعتبارکردن مقررات و قواعدحاکم بر نظم جهانی و نهادهای مرتبط با آن اعم از سازمان ملل و سازمان انرژی هسته ای و سایرنهادها و پیمان ها و توافق های جمعی و…  و ملغی کردن قیدوبندهای محدودکننده جاه طلبی های هسته ای حکومت ایران بی آن که جایگزینی، مگر جنگ و  افزودن بر بحران منطقه برای آن داشته باشد، و بالأخره تأثیرمخرب آن بر توافق نهائی بربحران کره شمالی  از جمله مهم ترین پی آمدهای منفی بودند که ترامپ بی اعتنا به آن ها اقدام کرد و اکنون هم کم کم شاهدبروزآن ها هستیم (چنان که تهدیدبه تعلیق گفتگوها توسط کره شمالی به دلیل قدرت نمائی و مانورمشترک کره و آمریکا در آستانه دیدارسران و یا کارشکنی های آمریکا در برابرمذاکره اروپا و ایران که حتی بطورزودرس با تحریم رئیس بانک مرکزی ایران هم همراه شد و…).

اما علاوه بر پی آمدهای فوق نمی توان تأثیرات مخرب خروج برشرایط داخلی ایران را هم نادیده گرفت. در حقیقت به یک تعبیر خروج یک جانبه آمریکا از برجام از منظرجناح تندوری ایران بهترین گزینه و نعمتی بود که در بدترین شرایط به دادرژیمی که غرق بحران های بزرگ و گوناگون است رسید. اگر در نظر بگیریم که دوقطبی کردن فضا بین دوگانه دشمن و نظام همواره مهم ترین ابزار بقاء نظام و بالخصوص فرادستی جناح حاکم و نیروهای سپاه در ساختار قدرت و سبب تسلیم بیشتر جناح دولت و اصلاح بوده است، و هم چنین مستمسکی برای امنیتی کردن فضا و افزایش اختناق و سرکوب، و نیز عامل تشدید فقر و تنگدستی های ناشی از تحریم های اقتصادی و فروپاشی و آسیب های اجتماعی بوده است، که در مجموعه خود موجب تضعیف روندهای دموکراتیک و مقاومت و افزایش خشم و خشونت کورناشی از یأس و ناامیدی و تشتت در صفوف آن ها می شود، آن گاه به نقش و اهمیت خدمتی که ترامپ به سودجناح حاکم دستخوش بحران کرده است، بهتر پی می بریم. بطورکلی اگر در آن سو ترامپ و اسرائیل برای تثبیت موقعیت خود و پیشبرد سیاست هایشان نیاز به دشمن (و در این جا ایران هراسی) دارند، حکومت اسلامی هم از دیرباز برای کنترل جامعه و حفظ موقعیت انحصاری خود در ساختار قدرت نیاز به دشمن بیرونی در منطقه و جهان داشته است و همین نیاز متقابل آن ها به یکدیگر است  که به رغم شعارها و ادعاهایشان عملا یکدیگر را تقویت و بازتولید می کنند. چنان که در منطقه هم دولت اسرائیل و دولت ایران چنین می کنند و اگر هم بفرض جمهوری اسلامی نبود، لازم می آمد که دولت اسرائیل و ترامپ برای پیشبرد اهداف و مطامع خود چنین موجودی را بیافرینند! حکومت های بحرانی و غیرمردمی همواره با عمده کردن یک دشمن خارجی از آن برای فراافکنی از مسائل واقعی جامعه و انحراف اذهان عمومی از آن ها بهره می گیرند و اساسا بدون جنگ و بحران آفرینی های مکرر قادر به زیست سیاسی نیستند. نه فقط این شامل جمهوری اسلامی از بدو موجودیتش تا اکنون که بار دیگر دارد کشور را بسوی پرتگاه های بحران های تازه و جنگ و تحریم ها می کشاند، بلکه برای ترامپ که عملا به عنوان رئیس جمهور واجد صلاحیت با انواع تردیدها و پرسش ها و چالش های گوناگون مواجه است نیز صادق است.

در این میان آن چه که در ایران با چالش های بزرگ و آشفتگی صفوف مواجه می شود، همانا فرایندشکل گیری قطبی ترقی خواه و دموکراتیک و شکوفائی جنبش ضداستبدادی- مطالباتی و عدالت خواهانه مستقل از حاکمیت و قدرت های بزرگ است. بهمین دلیل مدافعان قطب سوم و مستقل از رژیم و قدرت های بزرگ نیز باید بتوانند به موازات پیچیده و چند مجهولی شدن معادلات سیاسی، بر هوشیاری و سنجیدگی اقدامات خود بیافزایند. آن ها ناگزیرند که با منزوی ساختن هر دو قطب ارتجاع داخلی و جهانی، راه پیشروی خود را بگشایند.

 

حکومت اسلامی به دنبال خروج آمریکا سعی دارد که با گره زدن منافع خود با منافع قدرت های دیگری که رویکرد دولت آمریکا منافع آن ها را نیز تهدید می کند، از یکسو با چرخش بیشتر به سوی شرق و از سوی دیگر اتخاذ سیاست های معطوف به افزایش شکاف بین آمریکا و اروپا خود را از چنبره بحران هائی که آن را از هرسو در برگرفته است برهاند. بویژه در حوزه اقتصادی و بیکاری و تنگناهای معیشتی که تمرکزبر‌آن ها و بهره برداری از نارضایتی های ناشی از آن ثقل سیاست های ترامپ را تشکیل می دهد راه گریز بجوید. تلاش برای گرفتن تضمین از اروپا که همراه با تهدیدبه خروج متقابل از برجام صورت می گیرد،‌ برای مقابله با تحریم های آمریکا در همین راستاست. گرچه خروج از برجام برای ایران نوعی عملیات انتحاری محسوب می شود، و بعیداست که بخواهد واقعا به آن متوسل شود، با این همه ناگزیر از راه رفتن برلبه تیغ است و اروپائی ها نیز در لحظه کنونی برای خرید زمان و دست یافتن به توافقی بهتر با آمریکا و هم چنین با خود رژیم اسلامی نیازدارند که با دادن برخی باصطلاح وعده ها و بسته های پیشنهادی شکل برجام را حفظ کنند. البته در مورداین نوع به اصطلاح تضمین ها که خانم موگرینی پیشاپیش روشن ساخته است که خیری از تضمین حقوقی اروپا نخواهد بود، باید اشاره کرد که در بهترین حالت مربوط به محافظت از سرمایه گذاری های تا کنونی و تلاش برای گرفتن «معافیت» از دولت آمریکا است و بعیداست که فراتر از تهدیدهای زبانی و اقدامات عملی محدود، به مقابله رویارو با آمریکا کشانده شوند. واقعیت آن است که با وجود خشم اروپا از سیاست های آمریکا و حتی تلاش برای ایجاد نوعی همکاری با چین و روسیه برای ایجاد بالانس برای دفع و یا کاهش فشارهای آمریکا، اما نباید فراموش کرد که اروپا  حداکثر تنها یک ابرقدرت اقتصادی است و فاقد توانائی های لازم نظامی و دارای منافع کلان اقتصادی در مراوده با آمریکا و نیز پیوندهای نظامی برای حفظ امنیت استراتژیک خود است که مانع از تقابل کامل این دوقدرت می گردد. ضمن آن که برای اروپا، آمریکا و طبقه سیاسی آن معادل ترامپ نیست و می داند که بخش مهمی از آن ها حامی استمرار مناسبات و تقویت پیوندهای دو سوی اقیانوس اطلس اند. بهمین دلیل نحوه برخورد اروپا با آمریکا، با نیم نگاهی به دوره پساترامپ، حفظ پیوندهای دیرینه هم هست. سوای همه این ها وعده های سیاستمداران را نباید عینا با عملکردسرمایه که از فعالیت در مناطق با ریسک بالا گریزان است یکسان گرفت. عملکرد و افق های این دو الزاما مشترک نیستند. البته خود رژیم بهتر از همه  به آخر و عاقبت این نوع وعده ها و «تضمین ها» آگاه است، با این همه او به همین تضمین های کاذب و زبانی هم نیازدارد و ناگزیراست بین شرایط بد و بدتر برای جلوگیری از اجماع جهانی علیه خود و خرید زمان و یافتن فرصت گریز از مهلکه روزگار بگذراند. بی تردید با دست اندازی یک قدرت بزرگ و بهم خوردن تعادل موجود در اتمسفرسیاسی و اقتصادی جهان، رقبای دیگر هم وادارخواهند شد که به نوبه خود برای ایجاد تعادل مطلوب و حفظ منافع خود به تکاپو برآیند. با این همه جمهوری اسلامی به مقتضای ژرفش بحران های خو قادر نخواهد بود در سایه آن کشاکش ها به آسودگی بیارامد: در حقیقت دو اهرم اصلی آن یعنی تولید نفت و تهدید به بازگشت به غنی سازی بالا  عملا بی خاصیت شده اند و باصطلاح تفنگش خالی است. اهرم نخست بدلیل ظرفیت افزایش تولید اوپک و دیگر کشورها و تلاش های عربستان و آمریکا برای جبران کاهش نه چندان زیاد نفت ایران و دومی بخاطر نگرانی از حصول اجماع حول تحریم های نفتی در شرایط که اقتصاد ایران بسیاربحرانی و شکننده است. حتی حضورش در سوریه نیز با گشوده شدن جبهه جنگی از سوی اسرائیل علیه سپاه قدس  (وبا حمایت آمریکا و… و نیز سکوت معنادار روسیه)  بدون آن که بتواند واکنش درخوری نسبت به آن نشان بدهد در معرض تهدیدقرارگرفته است. از قضا دولت های اروپا با علم به این نقاط ضعف در جریان مذاکراتی که برقرارشده است به دادن حداقل امتیازها بسنده خواهندکرد. آن ها در وهله نخست در مذاکره با ایران باید  با تمرکزحول حفظ برجام خیال خود را نسبت به عدم خروج رژیم از آن آسوده کنند، آنگاه در فازبعدی گفتگوهای واقعی برای انجام توافقنامه فراگیرتر را شروع خواهند کرد. بطورکلی با توجه به ویژگی عدم تعیین و ثبات در اوضاع و احوال حاکم برجهان و کشاکش حول سیاست های حاکم برآن و مناسبات فی مابین قدرت ها، به نوعی همه، هم سیاستمداران و حکومت ها  و هم مؤسسات اقتصادی به نحوی موقت و کج دار و مریز برنامه ریزی می کنند و منتظر گذرزمان و تثبیت نسبی روندها هستند. بطوری که چه در خارج از آمریکا و چه در داخل آن کسی روی ثبات موقعیت ترامپ و سیاست های او شرط بندی نمی کند. اروپائی ها نیز نیم نگاهی به دوره پساترامپ دارند و نگاهشان به توافق با دولت ایران و با دولت آمریکا متأثر از این وضعیت غیرمتعین است. در منطقه نیز دولت اسرائیل و عربستان و… نیز در تکاپوی استفاده حداکثری از دوره زمامداری او برای ارتقاءموقعیت و سوداهای تحقق نیافته خود در منظقه هستند (که به عنوان نمونه برسمیت شناختن بیت المقدس به پایتختی اسرائیل یکی از آن هاست). هم چنان که در نزدحاکمان ایران نیز خرید زمان به امید دست یابی به فرصت های بهترمطرح است.

 

علاوه براین ها بطورکلی جمهوری اسلامی در آستانه چهلمین سالگرد خود، در اوج گندیدگی و پوسیدگی خود قرارگرفته و دستخوش بحران های چندجانبه و همزمانی است که خروج از آن ها- و نه صرفا دفع الوقت کردن اشان- به سختی قابل تصوراست. و از همین رو ناگزیراست لااقل برای کاستن از تهدیدهای خارجی و تحریم های همه جانبه اقتصادی تن به سازش و عقب نشینی هائی درحوزه های موشکی و فعالیت های منطقه ای بدهد. در واقع بنظر می رسد از هم اکنون پنجره مذاکره پیرامون آن ها را با اروپا- و بطورغیرمستقیم با آمریکا- گشوده نگهداشته است و می داند که اگر نتواند با اروپا به نوعی توافق و سازش در این حوزه ها برسد، آن گاه خطرشکل گیری اجماع جهانی و افتادن مجدد حلقه طناب تحریم ها به گردنش جدی خواهد بود. با این همه ابعاد بحران داخلی و منطقه ای و جهانی چنان است که از توان مانور جمهوری اسلامی در قیاس با بحران های پیشینی چون اشغال سفارت آمریکا یا پذیرش قطعنامه جنگ ایران و عراق و یا مشابه نوشیدن جام زهرتوافق برجام به شدت کاسته شده است. اساسا عمق و در عم تنیدگی آن ها تا آن درجه است  که رژیم نمی تواند صرفا با تغییراتی پیرامون این یا آن سیاست از خطر برهد و همانطور که اشاره شد با بحران مرکب و همزمان فعال در حوزه های گوناگون اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و زیست محیطی و منطقه ای و بین المللی مواجه است که دیگر به او اجازه نمی دهند با مانور و یا  تن دادن به تغییرات و عقب نشینی های موردی خود را از گرداب این بحران ها برهاند. گرچه رژیم راهی جز برخی عقب نشینی ها و نوشیدن نه یک جام زهر که چندین جام زهر ندارد و تجربه های گذشته هم نشان داده است که وقتی احساس خطر کند و مفری نیابد تن به عقب نشینی های مدیریت شده توسط خود می دهد. با این همه در شرایط جدید هم به دلیل ابعاد گوناگون بحران ها و هم حوزه های مورد درخواست قدرت های بزرگ و هم موقعیت تضعیف شده و شکننده اش بخصوص افزایش نارضایتی جامعه و فروریزی پایگاه اجتماعی اش ، و در مجموع بدلیل کاسته شدن قدرت مانورش، انجام این نوع عقب نشینی های مهندسی شده دشوارتر و با ریسک بیشتری همراه خواهد بود. خروج  از چنبره این بحران ها  نیازمندجراحی های بزرگ و تغییررویکرد درحوزه های گوناگونی است که تن دادن به آن ها بیش از پیش موقعیت انحصاری هسته اصلی قدرت را تهدید می کند. و این چیزی است که نه فقط در سطح جامعه ایران احساس می شود  و پیرامون آن حدس و گمان هائی مطرح می شود،‌ بلکه حتی اکنون در برخی محافل فوقانی قدرت کشورهای اروپائی هم رسما از آن صحبت می شود: چنان که در چنین شرایطی فراخواندن وزیر خارجه کشوری مثل انگلستان- بوریس جانسون- از سوی نمایندگان پارلمان و پرسش هائی که از وی پیرامون تغییر حکومت ایران می شود معناداراست. او در پاسخ به آن ها ضمن اشاره به مواضع جان بولتون مشاورامنیت ملی ترامپ می گوید: اعتقادندارم که تغییررژیم هدفی باشد که بخواهیم دنبال کنیم. ما ممکن است تصورکنیم که زمانی در آینده نزدیک تغییر رژیم حاصل شود. اما اصلا نمی توانم با اطمینان بگویم که که نتیجه این تغییرخوب است. چون برای من کاملا پذیرفتنی است که مثلا تصورکنم قاسم سلیمانی از سپاه پاسداران قدرت را از آیت اله خامنه ای بگیرد.

 

بدیهی است که تمامی تلاش رژیم این خواهد بود که عقب نشینی های ناگزیر در جبهه خارجی و در معامله با قدرت های بزرگ صورت گیرد و به هیچ وجه به جبهه داخلی و گشایش در حوزه های  دموکراسی و حقوق بشر و عدالت اجتماعی فرا نروید. از همین رو مانورهای مزورانه، سرکوب و بن بست سیاسی، و البته بهمان نسبت بغرنجی عبورجامعه از نظام و احتراز از ورودبه باتلاق سهمگینی که حاکمیت در برابرمردم قرارداده است، هوشیاری کامل نیروهای ضدسیستم را می طلبد. نباید این بار اجازه داد که رژیم با مدیریت بحرانی که خود بوجودآورده است و با بندوبست با قدرت های بزرگ و با بکارگیری مهره های سرسپرده ای چون روحانی و یا دلالانی چون محمدخاتمی ها که حفظ نظام برای او مهم ترین موضوع است و آژیاتورهائی چون تاج زاده و زیباکلام ها و آوازه گرانی امثال گنجی ها و سایربلندگوهای مشابه آن ها در خارج، بارسهمگین آن را بر دوش مردم و زحمتکشان بیاندازند (در این رابطه نگاه کنید به مطلبی با عنوان مهم ترین مساله تاکتیک و استراتژی در شرایط کنونی).

 

اما سوای موقعیت ضعیف و شکننده جمهوری اسلامی، تحولات اخیر یک باردیگر درنگ بیشتر بر معنا و ماهیت ترامپیسم و رابطه آن با بحران های سرمایه داری و قطب بندی های جدید آن و نیز اهداف آمریکا در منطقه و دلیل تمرکزفوق العاده آن بر روی ایران، پی آمدها و هم چنین راه های مقابله با آن در سطح داخل و منطقه و جهان را بیش از پیش ضروری می سازد. آمریکا در منطقه به دنبال چیست؟ در مقاله «آیا ما با پیمان سایکس-پیکوی جدید مواجهیم» در همین رابطه است*:

 

*- مهم ترین مساله تاکتیک و استراتژی در شرایط کنونی/گسترش اعتراضات،  پراکندگی و اهمیت یافتن اشکال میانجی

http://taghi-roozbeh.blogspot.de/2018/05/blog-post_11.html#more

*- آیا ما با پیمان سایکس-پیکوی جدیدی مواجهیم؟

http://taghi-roozbeh.blogspot.de/2018/04/blog-post_29.html#more

*- آمریکا در منطقه به دنبال چیست؟

 بدون نگاهی به راهبرد و سیاست کلی آمریکا در منطقه و جهان، تا این درجه کانونی کردن و تمرکز دولت آمریکا بر روی ایران قابل درک نیست. چرا که نه ایران چنان نفوذ پایدار و فائقه ای دارد و نه آن چنان توانی که آمریکا بخواهد مدل جنگ سرددوره ریگان علیه بلوک شرق را در موردایران و برای درهم شکستن توان اقتصادی و نظامی اش به اجراء‌ بگذارد. با این وجود تبدیل شدن خاورمیانه به کانون مناقشات قدرت های های بزرگ و جنگ های نیابتی، ضرورت باز تنظیم نقشه خاورمیانه را در دستورقرارداده است. البته فرصتی که سوداها و مطامع و سیاست های واپسگرایانه و احمقانه جمهوری اسلامی در منطقه برای دولت آمریکا و دیگرقدرت ها فراهم آورده است را نباید دست کم بگیریم. همه این ها دست به دست هم  داده و مقابله با ایران را به عنوان حلقه مقدم و در عین حال ضعیف و شکننده برای آمریکا در آورده است. البته پرداختن به جنبه های گوناگون این موضوع خارج از گنجایش این نوشته است، اما می توان به شکل گذرا با استنادبه سخنان صریحی که ترامپ اخیرا بر زبان راند به گوشه ای از آن پرداخت: سخنان ترامپ در موردرابطه آمریکا با متحدین منطقه ایش بخصوص کشورهای عربی ثروتمند بطور خیلی شفافی استراتژی آمریکا در منطقه خاورمیانه را به نمایش می گذارد. بر طبق این سخنان صریح می توان ترامپیسم را تلاشی برای اعاده و تأمین سلطه و نفوذآمریکا- کشوری که با داشتن عظیم ترین قدرت نظامی و اقتصادی، در عین حال بزرگترین کسری بودجه تاریخی و بدهی یک دولت را دارد- از طریق تأمین هزینه های این سرکردگی و ایفاء ژاندارمی منطقه ( و جهان) به هزینه کشورهای ثروتمندی که به گفته ترامپ بدون حمایت آمریکا حتی یک هفته هم نمی توانستند دوام داشته باشند دانست.تمامی روندها و داده ها و تحلیل های استراتژیست های حتی خودآمریکا آن بوده است که آمریکا دیگر قادر به حفظ نفوذ و سرکردگی تاکنونی خود بر جهان قرن بیست و یکم نخواهد بود. اما راه حل ترامپ و در واقع حارترین و ارتجاعی ترین جناح سرمایه داری در واکنش به چنین افتی، خلق ترازجدیدی از سیاست امپریالیستی و تهاجمی است که ویژگی اش بهره گیری از رانت نظامی و قدرت برترخود، اعمال سیاست های یک جانبه گرائی و به یک تعبیر بکارگیری زور و حضورآمرانه و ضدهژمونیک است که مبتنی بر سرشکن کردن هزینه های رهبری خود بر جهان، باج گیری و بقول خودوی تأمین هم پول و هم سربازجنگی از سوی دست نشاندگان ثروتمند است. شاید آن را به توان به بیانی دیگر تعمیم مقاطعه کاری در عرصه ژئوپلتیک جهان و در توزیع تکنولوژی قدرت نامید که با بهره گیری از موادخام محلی اعم از ِعده و ُعده و دادن خدمات و سرویس های بالای تکنیک های نوین قدرت در حوزه های امنیتی-نظامی و اقتصادی و سیاسی، پروژه های بزرگ و معینی از مجتمع های سیاسی و اقتصادی را متحقق می کند. پاسداری از قدرت کشورهای اقماری و دادن حتی دادن نقش خرده ژاندارمی در مناطق استحفاضی، و همگی با پول و سربازخودآنان. دو خرده ژاندارم اصلی هم چون دو ساتراپ عمده ای که قراراست با تسطیح خاورمیانه قدیم و شکل گیری خاورمیانه جدید حول آن ها، بری از نفوذرژیم ایران و «حذف صورت مسأله فلسطین»، عربستان و اسرائیل هستند که این سان در تعارفات دیپلماتیک، رهبری منطقه به آن ها ارزانی و پیشکش می شود. تکنولوژی قدرت در جهان نوامپریالیستی تالی صنعت مونتاژی است که در پهنه جهان توزیع می شود. کارآفرین و سر مقاطعه کاراصلی در ازاء ارائه چنین خدماتی است که از قدرت و موقعیت جهانی خویش در قرن بیستم و یکم پاسداری می کند. با چنین استراتژی است که کنترل خاورمیانه سرشار از ذخایر نفت و گاز و بازاری جذاب برای کالاهای نظامی و غیرنظامی ترازنوین، به معنای کنترل رقبا و بیش از همه چین به عنوان رقیب اصلی آمریکا در همین قرن و مقابله با نفوذروسیه به عنوان رقیبی در قامت یک ابرقدرت عمدتا نظامی است. البته رقبای کم آزارتری مثل اروپا نیز می توانند هم چون سهامداردرجه دوم ایفاءنقش کنند. خاورمیانه جدید از نخستین خاکریزهای رقابت قدرت های بزرگ برای شکل دادن به نظم نوین در منطقه ای است که از منظر دولت ترامپ رژیم ایران حلقه ضعیف و کیسه بکس آن محسوب می شود. «خدماتی» که رژیم اسلامی به نوبه خود هم چون ژاندارمی خودخوانده در منطقه به ترامپ و نیز به اسرائیل می کند چنان است که اگر وجود نمی داشت باید آن ها چنین دشمنی را خلق می کردند!

ترامپ: کشورهای منطقه باید هزینه بپردازند.

 بخشی از کنفرانس خبری در کاخ سفید به اظهارات ترامپ درباره رابطه آمریکا با کشورهای منطقه اختصاص داشت. او گفت: «کشورهایی در منطقه قرار دارند که بسیار ثروتمند هستند اما اگر کمک ما نبود، حتی یک هفته هم دوام نمی آوردند.» ترامپ این کشورها را به تامین هزینه حضور آمریکا در منطقه فراخواند و گفت: «آن‌ها باید برای اتفاقاتی که می‌افتد هزینه بپردازند، ایالات متحده با ناخرسندی در خاورمیانه هست، من مسئولیت آن را قبول نمی‌کنم، خیلی شرمنده خواهم بود که هفت هزار میلیارد دلار در خاورمیانه هزینه شده است اما وقتی که می‌خواهم دیوار یا مدرسه بسازم، (مسئولان) بگویند که پول نداریم. ترامپ علاوه بر تاکید بر ضرورت تامین هزینه‌ حضور آمریکا در منطقه از سوی کشورهای ثروتمند آنجا، از این کشورها همچنین خواست که سربازانشان را هم وارد میدان کنند: «آن‌ها باید سربازانشان را وارد عرصه کنند. ما بخش بزرگی از نیروهایمان را به کشور باز خواهیم گرداند، ولی باید مسیر نظامی را ببندیم وگرنه ایران به سرعت خلاء حضور ما را پر خواهد کرد».

 با چنین وضعیتی و در شرایطی که منطقه و از جمله ایران، آبستن انفجارها و بحران های بیشتری است، و تا آن جا که به مردم و نیروهای ترقی خواه ایران برمی گردد، مهم ترین اقدام بازدارنده در برابرمطامع امپریالیستی و نقشه سایکس-پیکوی جدید و بیرون کشیدن چاشنی مخرب آن، وادارکردن رژیم اسلامی به دست شستن از داعیه ژاندارمی منطقه و مداخله در آن است. شعاری که مردم ایران آن را با هوشیاری در تظاهرات گوناگون برکشیده اند، باید چنان بلند و پرطنین شود که در گام نخست رژیم را وادار به تجدیدنظر در سیاست های مداخله جویانه و ویرانگرانه اش در منطقه بکند. اکنون ما با فازنهائی انحطاط و گندیدگی پارادایم اسلام سیاسی در چهلمین سال به قدرت رسیدنش مواجهیم که اگر پایان دادن به آن توسط مردم و در راستای مطالبات اصیل و به حق آن ها صورت نگیرد، حتما این مهم با  پی آمدها و هزینه های بسیار سنگین تری توسط مطامع و مداخله قدرت های خارجی و ویگرانر صورت خواهدگرفت!. 

 

*- مهم ترین مساله تاکتیک و استراتژی در شرایط کنونی/گسترش اعتراضات،  پراکندگی و اهمیت یافتن اشکال میانجی

http://taghi-roozbeh.blogspot.de/2018/05/blog-post_11.html#more

 

*- آیا ما با پیمان سایکس-پیکوی جدیدی مواجهیم؟

http://taghi-roozbeh.blogspot.de/2018/04/blog-post_29.html#more

تاریخ انتشار : ۲۶ اردیبهشت, ۱۳۹۷ ۱۰:۲۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

این‌جا، کس به‌کینه آلوده نیست

من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام مردمانی را که هفتاد کیلومتر به‌دور از شهر به جست‌وجوی آب، به‌ما رسیده بودند. و دیدم یزید را که آب بر آن‌ها بست. من جنگ را دیده‌ام. من دیده‌ام زنی را در بیابان‌های خشک، بی ریالی در مشت؛ راه می‌جست. به‌جایی که نمی‌دانست کجاست.

مطالعه »
بیانیه ها

تجاوز اسراییل به خاک میهنمان را محکوم می‌کنیم!

ما ضمن محکوم کردن تجاوز اسراییل به خاک میهنمان، بر این باوریم که حملات متقابل منقطع می‌تواند به جنگی فراگیر میان دو کشور تبدیل شود. مردم ما که در شرایط بسیار سخت و بحرانی زندگی کرده و تحت فشار تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی آمریکا و سیاست‌های اقتصادی فسادآلود و مخرب تاکنونی جمهوری اسلامی هر روز سفرهٔ خود را خالی‌تر از روز پیش می‌بینند، اصلی‌ترین قربانیان چنین جنگی خواهند بود.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

یک نیمه‌روز

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادخواهی و صلح

دنیایِ واژگون

مسئله جانشینی و یا زمانی برای پرسش‌های اساسی درباره کارنامه ولایت فقیه؟

تلاش جریان برانداز و سلطنت‌طلب در کسب قدرت و وظایف ما