برای دکتر مهدی خزعلی
آن بازگشته به دامن مردم
صد روز و بیست روز گذشته ست
مانده ست نک هنوز
چنگال خونفشان خدای ِ مرگ
بر گرد ِ گردنت
شاید که گفته اند
یا خود تو گفته ای، درست نمی دانم
هستی ّ و نیستی دو خدا دارد.
افکنده ای کنون
در باروی ِ ستم
آوای پر طنین ِ رهایی را
برگشته ای به دامن ِ مردم
کان روزگار ِ سخت
آتش زدی تو خرمن جانش را
شاید که راه ِ رزم رها دارد.
آزاد گشته اید آنک
از بند ِ آن ستم
همراه مردمید
در درد و رنج وغم
این شهد بازگشت به مردم
در کامتان گوارا بادا!
1
وین راه پرخطر
باشد که بس کسان رها ز خطا دارد
ای مرد پایدار!
اکنون خدای ِ مرگ
جان تورا
ارزان
آسان
می خواهد
می خواهد او تورا
از پا فتاده
با تن لرزان
در گیرو دار ِ مرگ
نی ” سرو ایستاده “
پویا
غرّان
این بار را تو در صف ِ مردم
پایا و پرخروش
با پرچم رهایی بر دوش
آزاد سرو ِ باغ بپا خیز
با داس مرگ آنک بستیز
5/2/92(2013/4/25)